کد خبر: ۱۳۳۸۹
۱۹ آبان ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
کارگاه خانگی عفت داوودی خانه امید بانوان محله ثامن است

کارگاه خانگی عفت داوودی خانه امید بانوان محله ثامن است

عفت داوودی به‌واسطه هنر خیاطی، کارگاه دوخت شال و روسری راه‌اندازی کرده و چند‌سالی است حال و هوای تعداد زیادی از زنان محله را رنگ بهتری بخشیده و نزدیک به پنجاه‌نفر برایش کار و از کنار این شغل، کسب درآمد می‌کنند.

سی‌سال از عمر خانه و زندگی‌اش در محله ثامن می‌گذرد و تقریبا همه ساکنان قدیمی، او را می‌شناسند. از همان ابتدا جزو بانوان فعال بود که سختی زمانه او را وادار کرد به‌سراغ راه‌اندازی شغلی برود و انتخاب اولش آرایشگری بود؛ سی‌سال تمام، سالن آرایش و زیبایی داشت تا اینکه کرونا از راه رسید و ورق زندگی‌اش برگشت و او را در مسیر کارآفرینی انداخت.

عفت داوودی که هم معتمد محله است و هم به‌واسطه هنر خیاطی، کارگاه دوخت شال و روسری راه‌اندازی کرده، چند‌سالی است حال و هوای تعداد زیادی از زنان محله را رنگ بهتری بخشیده و نزدیک به پنجاه‌نفر به‌صورت مستقیم و غیر‌مستقیم برایش کار می‌کنند و از کنار این شغل، درآمدشان را به زخم زندگی‌شان می‌زنند.

 

یک کارگاه ساده و صمیمی

وارد کوچه شهید‌آرمون می‌شویم و زنگ یکی از خانه‌ها را می‌زنیم. راهرو کوچکی را رد می‌کنیم. قبل از آنکه وارد فضای اصلی شویم اتاق کوچکی سمت چپمان قرار دارد که کوله‌باری از پارچه، منگوله‌های تزیینی و نوار‌های جورواجور و یک چرخ سردوز در آن دیده می‌شود؛ بعد از گفت‌و‌گو متوجه می‌شویم اینها بار اولیه و خامی است که برای سرهم‌کردن یک روسری یا شال، اینجا انبار شده است.

کارگاه خیاطی داوودی مثل آدم‌هایش ساده و صمیمی است و در همان برخورد اول، این را از سلام‌و‌علیکی که با خودش و همکارانش داشتیم، متوجه شدیم.۱۰ چرخ خیاطی صنعتی دور‌تا‌دور یک اتاق حدود پنجاه‌متری چیده شده و پشت هر‌کدام از آنها، خانم‌های محله که همکار عفت‌خانم هستند، نشسته‌اند و مشغول دوردوزی روسری و شال‌هایی هستند که قرار است بعد‌از دوخت، بسته‌بندی و به صاحبکار اصلی تحویل داده شود.

ما که وارد می‌شویم، برای لحظه‌ای صدای ویراژ چرخ‌ها که روی آخرین درجه سرعت قرار دارند، خاموش می‌شود؛ اما زمان کوتاهی نمی‌گذرد که باز مشغول کار می‌شوند؛ زیرا به گفته خودشان، این شغل را دوست دارند و نمی‌توانند بیکار بنشینند. حتی با یکدیگر که می‌خواهند صحبت کنند، این صدا خاموش نمی‌شود و به قول مرضیه‌خانم که قدیمی‌ترین شاگرد این کارگاه است، «عادت کرده‌اند و وقت‌هایی هم که در خانه و دور از کار هستند، انگار چیزی کم دارند.»

 

قدم اول، دوخت ماسک در کرونا

به‌سراغ عفت داوودی می‌رویم که ۵۲ سال از عمرش گذشته است و گوش به حرف‌هایش می‌سپاریم؛ «سی‌سال است ساکن محله ثامن هستم و سی‌سال در همین محله سالن آرایش داشتم. درآمدش خیلی خوب بود و مخارج زندگی به‌راحتی تأمین می‌شد. البته کنار کار آرایشگری، چرخ خیاطی هم داشتم و وقت‌هایی که مشتری نداشتم، برای دیگران، سری‌دوزی انجام می‌دادم تا اینکه کرونا شروع شد و مجبور شدم سالنم را جمع کنم.»

کرونا برای همه و عفت‌خانم سخت گذشت و همسرش به‌واسطه بیماری کرونا و سابقه آمبولی که داشت، سال‌۱۴۰۱ فوت کرد و او در این مدت، رنج بسیاری را تحمل کرد. این رنج آن‌قدر زیاد بوده است که اکنون در گفت‌و‌گو کمی وقفه می‌اندازیم تا اشک و بغض عفت‌خانم تمام شود و تسکین پیدا کند.

سوژه ما که یک بانوی کارآفرین و خنده‌رو‌ست، نمِ گوشه چشمش را پاک می‌کند و ادامه می‌دهد؛ «شرایط مالی بدی را می‌گذراندیم. از یک طرف همسرم در بیمارستان بستری بود؛ از طرف دیگر، خرج زندگی امانم را بریده بود. تقریبا همه اهالی محل وضعیت مرا می‌دانستند تا اینکه به‌واسطه دختر خواهرم با چند خیّر آشنا شدم که گفتند پارچه می‌دهند تا من برایشان ماسک بدوزم؛ آن زمان دو چرخ خیاطی صنعتی در منزل داشتم.»

قیمت دوخت هر ماسک ۵۰۰ تومان بود ولی عفت‌خانم گفته بود برای شریک‌شدن در کار خیر، حاضر است ۲۵۰ تومان بگیرد

قیمت دوخت هر ماسک ۵۰۰ تومان بود ولی عفت‌خانم با وجود شرایط سختی که داشت، گفته بود برای شریک‌شدن در کار خیر، حاضر است ۲۵۰ تومان بگیرد که در همان ایام، به کمک بیست‌شاگردی که داشت، روزانه ۲ هزار ماسک می‌دوختند و روزگار خود را سپری می‌کردند تا اینکه دوران دوخت ماسک هم گذشت.

 

منزل شخصی، نخستین کارگاه خیاطی

از عفت‌خانم می‌پرسیم: وقتی کرونا تمام شد، چرا دوباره سالنت را که درآمدش هم خوب بود، راه نینداختی؟ پاسخی که می‌دهد، فقط از روحیه یک کارآفرین ناشی می‌شود؛ «شغل خیاطی را دوست داشتم؛ از‌طرفی دلم می‌خواست کاری راه بیندازم که دیگران هم از آن سود ببرند و کنارم بتوانند کار کنند، در‌حالی‌که در آرایشگری فقط خودم بودم و خودم. حس اینکه بتوانم کاری برای دیگران انجام دهم را دوست داشتم.»

بعد از آنکه همسر عفت‌خانم فوت می‌کند، او در‌به‌در دنبال وام اشتغال‌زایی کمیته امداد امام‌خمینی (ره) می‌رود، کارگاه فعلی‌اش هم که مالک آن است و در آن کار می‌کند، به رهن می‌دهد تا بتواند با آنها، پنج چرخ صنعتی، یک اتوی مخصوص و سردوز دیگر بگیرد و در منزل خودش، نخستین کارگاه کوچکش را راه بیندازد و از همان زمان، کارگاه تولیدی دوخت روسری و شال را راه‌اندازی می‌کند.

 

کارگاه خانگی عفت داوودی و هزار امید برای بانوان محله

 

رونق کار و کارگاه با ۶۰ نیرو

دوسال بعد‌از راه‌اندازی نخستین کارگاه و تجربه کاری متفاوت عفت‌خانم، او می‌تواند قرض‌های مربوط‌به بستری و بیماری همسر و راه‌اندازی کارگاه کوچک خانگی‌اش را پس بدهد. بعد تصمیم می‌گیرد محیط کار را از منزل جدا کند، همان واحدی را که اجاره داده بود، پس بگیرد و کار را در آن ادامه و توسعه بدهد؛ «با خانمی که خودش هم اینجا کارگاه تولیدی داشت، صحبت کردم تا این واحد را تخلیه کند. بعد از آن، هم نیروی بیشتری گرفتم و هم تعداد چرخ‌هایم با سودی که به دست آوردم، بیشتر شد.»

حالا عفت‌خانم نزدیک به یک سال است در کارگاه تولیدی خودش، با پانزده‌کارگر خانم به‌صورت مستقیم، ۱۰‌راسته‌دوز و ۵‌سردوز، از ساعت ۸ صبح تا ۸ شب، پارچه‌های برش‌زده شال و روسری را در گام نخست آماده می‌کند و در گام بعدی، سی‌نفر به صورت غیرمستقیم و در منزل، منگوله‌هایی را آماده می‌کنند که قرار است در این شال و روسری‌ها به‌عنوان تزئین استفاده شود. پانزده‌نفر دیگر نیز در بخش بسته‌بندی و سلفون‌کشی محصول نهایی مشغول به کار هستند تا به دست کارفرما برسد. در‌مجموع، روزانه تا ۲ هزارو ۵۰۰ روسری آماده تحویل می‌شود.

 

اینجا هرکس به اندازه خودش کمک می‌کند که در کار خیر سهیم شود

من هم مثل نیروهایم

وقتی از عفت‌خانم می‌پرسیم خودش را با این وضعیت، کارآفرین می‌داند یا نه، بعد‌از کمی مکث می‌گوید: «بله دیگر! اینها کار می‌کنند و من می‌گویم آفرین؛ می‌شوم کارآفرین دیگر!»

همکارانش متوجه این جمله می‌شوند و یک‌صدا می‌خندند و بعد دوباره شوخی‌هایشان ادامه پیدا می‌کند. عفت‌خانم می‌گوید: من هیچ‌وقت خودم را بالاتر از نیروهایم ندانسته‌ام. چون من هم روزی مانند آنها از کارگری صفر شروع کردم و هیچ‌کداممان بهتر از دیگری نیست.

شاید به همین دلیل است که ادامه می‌دهد؛ «اینجا همه از دل و جان کار می‌کنند و سعی می‌کنند کارشان را به‌موقع و تمیز تحویل بدهند. وجدان کاری اینجا پررنگ است و به نظرم از هرچیزی مهم‌تر است.»

رابطه عفت‌خانم با نیروهایش کاملا دوستانه است و حتی وقتی می‌خواهد ایراد کار یک تازه‌کار را بگیرد، برخورد مهربانی دارد؛ «من پا‌به‌پای بچه‌ها کار می‌کنم. اگر بخواهم نکته‌ای هم بگویم اول تمام کار را می‌بینم، قسمت‌های خوبش را تعریف می‌کنم و بعد ایراد کار را می‌گیرم. همیشه سعی کرده‌ام کسی را ناراحت نکنم.»

 

کارگاه خانگی عفت داوودی و هزار امید برای بانوان محله

 

معتمد و امین محله

عفت‌خانم بعد‌از سی‌سال زندگی در محله ثامن، دیگر فقط یک بانوی کارآفرین نیست. او در‌میان اهالی محله، به یک مأمن هم تبدیل شده است. اگر کسی مشکلی داشته باشد یا کمکی بخواهد به او می‌گوید؛ «بار‌ها شده است برای تأمین جهیزیه یا سیسمونی یا کمک خرج ازدواج به من گفته‌اند؛ من هم به اهالی محله در گروه‌های مجازی‌ای که داریم یا حضوری اعلام می‌کنم.»

این کمک‌ها اگرچه به قول عفت‌خانم کم است، اما برکت دارد؛ «اینجا هرکس به اندازه خودش کمک می‌کند که در کار خیر سهیم شود. حتی یکی از شاگردانم با اینکه تازه آمده بود، وقتی متوجه ماجرا شد، گفت دستمزد روز اولش را برای کار خیر کنار می‌گذارد.»

اول تمام کار را می‌بینم، قسمت‌های خوبش را تعریف می‌کنم و بعد ایراد کار را می‌گیرم

کار‌های خیرخواهانه عفت‌خانم فقط به همین مورد ختم نمی‌شود. او نزدیک به ۱۰ سال است وام‌های خانگی متعددی با مشارکت دویست‌نفر از اهالی محله راه‌اندازی کرده است که توانسته گره‌های زیادی باز کند.

او بعد‌از مرگ همسرش هم نذر جالبی به راه انداخته است که با کمک اهالی محله، آن را اجرا می‌کند؛ «ما هر‌سال در سالگرد فوت شوهرم غذا درست می‌کنیم و به کارتن‌خواب‌ها می‌دهیم. امسال علاوه‌بر غذایی که خودم تهیه کردم، تعدادی خیّر هم مقداری گوشت بسته‌بندی کردند و با ما همراه شدند.»

 

فضای کاری امن و دوست‌داشتنی

مرضیه هاشمی، با داشتن سه فرزند، قدیمی‌ترین نیروی کارگاه و همسایه روبه‌روی خانم داوودی است. هم سردوزی بلد است و هم خیاطی می‌کند. از سه سال پیش که کارش را در کارگاه خانگی عفت‌خانم شروع کرده است تا الان، فقط یک چیز می‌گوید: اینجا به من خوش می‌گذرد. محیط کارگاه را دوست دارم. هر صبح که از خواب بیدار می‌شوم سریع ناهارم را آماده می‌کنم تا کارم را اینجا شروع کنم.

آسیه شیردل از دیگر خیاط‌های قدیمی این کارگاه است و دو فرزند دارد. او هم کار در این فضا را دوست دارد و می‌گوید: همان روز اول که برای کار به عفت‌خانم معرفی شدم و کارم را دید، قبول کرد که از فردا شروع کنم. برخوردش خیلی ساده و صمیمانه بود. هنوز هم همین‌طور است. ما هیچ‌وقت بین خودمان دعوا نداشته‌ایم.

برای آسیه‌خانم که باید هم به کار‌های خانه و فرزندان برسد و هم به‌دلیل تورم و شرایط اقتصادی، به خرج خانه کمک کند، نزدیک‌بودن محل کار بیش‌از همه مهم است. پسر آسیه‌خانم هم که دوازده‌ساله است، حدود یک‌ماهی است وقتی درس و مدرسه‌اش تمام می‌شود در این کارگاه سردوز می‌زند و به ازای آن دستمزد می‌گیرد.

مینا داوودی هم از دیگر بانوان شاغل در این کارگاه است که پیش از این، ۱۰ سال در منزل کار می‌کرد و بعد از آنکه کارگاه تولیدی راه‌اندازی شد، چرخ شخصی‌اش را به اینجا منتقل کرد تا در این جمع دوستانه قرار گیرد.

او می‌گوید: اینجا همه مثل خواهر هستیم و با جان و دل کار می‌کنیم. کنار هم لحظات خوبی داریم و گاهی همسایه‌ها به ما سر می‌زنند. اگر خوراکی درست کنند برای ما هم می‌آورند مثل حلوا، کاچی، نان روغنی، شیرینی و....

 

* این گزارش دوشنبه ۱۹ آبان‌ماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۴۷ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44