پدرم در فریمان دامداری داشت و مشغلهاش زیاد بود. من 18 سال داشتم که پدر برایم حساب جاری افتتاح کرد و دستهچک گرفت تا کارهای بانکیاش را انجام بدهم. تجربه جدیدی بود. البته اوایل برایم سخت بود که به بانک بروم و مطالبات او را پیگیری کنم، اما وقتی به پدرم میگفتم که این کار برایم سخت است، میگفت: دخترم، شیر نر و ماده ندارد. پدر شفائی سوادی در حد مقطع ابتدایی داشت، اما آدم روشنفکری بود و بهخوبی در ذهن دخترش جا میانداخت که باید براساس توانمندیهایش کار کند و نباید از اینکه یک زن است، هراسی به دل راه دهد یا در جامعه احساس ضعف کند.
اگر به 4 یا 5 دهه قبل برگردیم، میرسیم به خانههایی که دختران (شاگرد) وردست مادرانشان(استاد) پای دار مشغول به قالیبافی، ابریشمبافی و... هستند. مادر تمام تلاشش را به کار میبندد تا فوتوفن حرفهای را که بلد است به فرزندش بیاموزد. با این کار دختر توانمندی تحویل جامعه میدهد. دخترخانم وقتی سر خانه و زندگی رفت افزون بر اینکه برای خانواده لباس، فرش و... با دستان خودش تهیه میکند میتواند از این راه منبع درآمدی هم داشته و کمکخرج خانواده باشد. خدیجه بابایی، شهروند محله سیسآباد، حدود 35سال است ابریشمبافی میکند. او این هنر را از مادرش به ارث برده است.
محمدحسین خوشدل دامدار ساکن محله دانشجو میگوید: من از محل فروش ۱۰ واحد آپارتمان، این مزرعه را راهاندازی کردم و تصمیم دارم در آینده از محل سود آن به صورت داوطلبانه و خیرخواهانه یک مدرسه یا بیمارستان برای مردم بسازم. اکنون هم کارم را با همین ۱۵۰ رأس گوسفندی که دارم ادامه میدهم، اما اگر سرمایه گذار پیدا شود به خودم میبینم که بتوانم گوشت استان را تأمین کنم. خوشدل در نظر دارد طی سالهای آینده، زمینی را در محله دانشجو خریداری و به قصابی تبدیل کند تا در آن، به طور مستقیم گوشت گوسفندان خودش را برای فروش عرضه کند.
حسین شهسوار امیری درباره پیشگوییهای یکی از همکارانش میگوید: سال ۳۵ وضع مالیام خیلی خوب شد. آن سال، هم در کار روده بودم و هم در کار پوست و چرم. مراودات شغلیام را دوباره از سر گرفتم و ضمن اینکه در تهران کار میکردم در مشهد هم کارخانه زهتابی داشتم. یک کلیمی در خیابان فردوسی تهران به نام آقای اکرم نماینده دو شرکت فیلمسازی گلدمایر و کلمبیا در ایران بود که وارد حرفه زهتابی شد و خیلی هم موفق بود. همیشه پیشبینیها و تحلیلهای اقتصادی او درست از آب درمیآمد. برای مثال میگفت: امسال چرم گران میشود و همین طور هم میشد. یک سال گفت: امسال گندم کم میشود و اتفاق افتاد.
سجاد محمودی مقدم یکی از اعضای جوان مجتمع فرهنگی و مذهبی خادمین ائمه اطهار(ع) شهرک شهید رجایی است. مجتمعی که سال ٨٩ توسط حاج آقا عزتی یکی از ریشسفیدان و معتمدان محله شکل میگیرد، روز به روز به تعداد اعضای آن اضافه میشود. این مجتمع حالا کلی کارگروه مختلف و اعضای دغدغهمند دارد که به شیوههای مختلف به مردم حاشیه شهر خدمت میرسانند. یکی از اقدامات اخیر آنها ایجاد فضای درمانی در حر ١٩ برای ارائه خدمات دارویی و درمانی رایگان به مردم حاشیه شهر است.
جواد عزیزی میگوید: از مرداد ماه سال 98 بازارچهای با عنوان بازارچه کارآفرینی و خوداشتغالی محبت راهاندازی کردهام که البته فعالیت آن از بهمن آغاز شد. این بازارچه برای ارائه محصولات و تولیدات افراد نیازمند ایجاد شده است تا از این راه بتوانند امرارمعاش کنند و برخی از مشکلات اقتصادی خود را سرو سامان دهند، حتی هستند کسانی که به ما مراجعه میکنند و براساس توانایی خود درخواست میدهند که اجناسی را برای آنها تهیه کنیم و برای فروش در اختیارشان قرار دهیم.
بنیاد نیکوکاری عماد میگوید: متأسفانه طولانی شدن بیماری کرونا، افراد زیادی را بیکار کرده است، این تأثیر بر روی خانوادههای نیازمند شدیدتر نیز بوده است. ما برای جبران برخی خسارتهای این خانوادهها، وامهای کوچکی را به این خانوادهها پرداخت میکنیم. در حوزه کارآفرینی خانگی نیز از طریق ارتباط با خانمهای هنرمند خیاط، پارچه و در مواردی دوچرخه را در اختیارشان قرار دادیم و آنها نیز لباسهای کار، فرم مدرسه و... درمنزل تولید میکنند.