مسیری پرفرازونشیب را طی کرده تا دست آخر به این نقطه رسیده است. مدرس تربیتبدنی دانشگاه بوده است و تجربه مجریگری هم دارد. مدتی هم با خیریههای مختلف همکاری کرده و حالا با کولهباری از تجربه به کسوت معلمی درآمده است تا همه این خاطرهها و تجربهها را با دانشآموزانش به اشتراک بگذارد.
انگار همه این مراحل را طی کرده است تا دستآخر به همان جایی برسد که همیشه آرزویش را داشته است. تعریف میکند که سالها پیش، یک جایی در دفتر آرزوهای کودکیاش برای خودش نوشته بوده است: دکتر فرشته ادیب! معلم!
خودش هم معلمی و تدریس را نقطه عطف زندگیاش میداند. دکتر فرشته ادیب که ساکن محله کارمندان دوم است، حالا دبیر تربیتبدنی دانشآموزان متوسطه دبیرستان مرضیه در یکی از حاشیهایترین نقاط شهر در کریمآباد منطقه۵ شهرداری است.
بچهها حتی در این روزهای پایانی سال تحصیلی و ایام امتحانات، لحظهای تنهایش نمیگذارند. هرچنددقیقه یک بار یکی از دانشآموزان وارد دفتر و جلو میزش ظاهر میشود. همین مواجهه اول کافی است تا متوجه رابطه خوب و صمیمانهاش با بچهها بشوم. هر مرحله از زندگیاش داستانی جدا دارد. متولد سال۶۴ است، اما انگار سرد و گرم روزگار را زیاد چشیده است.
درباره دوران کودکیاش میگوید: همیشه آرزوی معلمی را در سر داشتم، اما علاقهام به رشته ادبیات و علوم انسانی باعث شد که برای دانشگاه این رشته را انتخاب کنم. بعداز تمامشدن دوره کارشناسی تصمیم گرفتم علاقهام به ورزش را دنبال کنم و برای مقطع کارشناسی ارشد و دکتری رشته علوم ورزشی را انتخاب کردم. بعد از آن دوباره مدرک کارشناسی ارشد آسیبشناسی حرکات اصلاحی را گرفتم.
او معتقد است هرکدام از این رشتهها چیزی به او اضافه کرده است و خودش این گستردگی را دوست دارد.
حوالی سالهای۹۱ مجری یکی از همایشهای دانشگاه فردوسی شد. میگوید: همین اجرا پایم را به این فضاباز کرد و من کارم را در این دانشگاه بهعنوان مدرس دوره عمومی تربیتبدنی شروع کردم. حالا علاوهبر دانشگاه فردوسی در دانشگاه فرهنگیان هم دوره تخصصی تربیتبدنی را تدریس میکنم.
درست در روزهایی که دغدغه ورود به هیئتعلمی دانشگاه را داشت، به او پیشنهاد کار در آموزشوپرورش داده شد، شغلی که از کودکی آرزویش را داشت. او توضیح میدهد: برخلاف نظر اطرافیان، با این پیشنهاد موافقت کردم و حالا یک سال از تدریسم در این مدرسه میگذرد.
دغدغههایم باعث شد که این پیشنهاد را قبول کنم؛ زیرا همیشه نسبت به مشکلات دختران جامعهام دغدغهمند بودم. دانشجویانی را در دانشگاه میدیدم که اعتمادبهنفس نداشتند، خودکمبین بودند، استقلال کافی نداشتند و... میدانستم که این مشکلات در سنین کمتر برای این افراد به وجود آمده است.
درواقع مدرسه است که میتواند نقش بسزایی در شکلگیری شخصیت دختران ما داشته باشد. حالا که وارد مدرسه شدهام سعی میکنم از همین سن، مشکلات بچهها را ببینم، با آنها صحبت کنم و قدم مثبتی درراستای شکلگیری شخصیت بچهها بردارم.
طی همین یک سال تدریس در مدرسه، اقدامات بسیاری در جهت کارآفرینی دانشآموزان انجام داده است. پیش از آن هم با خیریههای مختلف همکاری میکرده است؛ خیریههایی که کمکهای بلاعوض را دراختیار اقشار خاص قرار میدهند. حالا، اما نگاهش به این موضوع عمیقتر شده است.
از خانوادههایی میگوید که اینجا بهسختی از پس هزینه درس و مدرسه و تحصیل فرزندانشان برمیآیند، خیلی از بچهها اینجا مجبور به ترک تحصیل میشوند و... از دخترانی میگوید که آرزوهای بسیاری در سر دارند و دلشان میخواهد از همین سن و سال استقلال مالی پیدا کنند. فرشته ادیب که این شرایط را دید، موضوع کارآفرینی را پیش کشید.
میگوید: کلاسهایی را برای بچهها در این زمینه برگزار میکنم. ازطریق همین کلاسها حالا برخی دختران از مهارتهایشان مثل خیاطی، شیرینیپزی و... درآمد کسب میکنند. در تلاشم که این طرح را به آموزشوپرورش استان خراسان رضوی ارائه کنم تا کارآفرینی یکی از سرفصلهای درسی باشد؛ بچههای این نسل خیلی باهوش و بااستعداد هستند. وظیفه ما معلمان است که این ظرفیتها را ببینیم و در مسیری درست قرار بدهیم تا هدر نروند.
بچهها بیشتر از یک معلم معمولی او را دوست دارند. تدریس و تمرین فقط گوشهای از فعالیتهای فرشته ادیب در این مدرسه است. او از دانشآموزان بااستعدادی میگوید که طی همین یک سال، آنها را بهسمت علایقشان هدایت کرده است. از دختری میگوید که استعداد فوتبالیستشدن داشته است و حالا با کمک و راهنماییهای او بهطور جدی در این رشته تمرین میکند.
میخواهم از خاطراتش با این دانشآموزان بگوید. از یک روز زمستانی میگوید که در حیاط مدرسه متوجه شد خیلی از بچهها کفش کتانی ندارند و با صندل برای ورزش به حیاط آمدهاند و او با کمک دیگر دبیرها برای این دانشآموزان کفش کتانی تهیه کردند.
در پایان گفتگو، فرشته ادیب میگوید که خود را در ابتدای این مسیر میبیند، مسیری که همیشه دلش میخواسته است به آن قدم بگذارد؛ «شغلها و موقعیتهای متفاوتی را تجربه کردهام، اما فکر میکنم که حالا در همان نقطهای هستم که باید باشم.»