اعظم پارسا از یازدهسالگی شروع به خیاطی کرد، اما او تنها به آموزش سنتی اکتفا نکرد و برای به دست آوردن تجربههای جدید، کشوربهکشور گشت. او که پوشش ایرانیاسلامی را ترویج میکند، علاوه بر اینکه آموزشگاهی به راه انداخته است تا تجربههای هنری خود را به زنان دیگر منتقل کند، در سال جاری، کارآفرین برتر کشوری نیز شناخته شده است.
چند بانو نشسته و پارچه مشترکی را دست گرفته اند. یک دستشان پارچه است و یک دست سوزن. چشمانشان رد کوک ها را دنبال کرده و روشن نیست کدام عالم را سیر می کنند. از کارگاه ساخت پوش سنگ مدفن امام رضا(ع) حرف می زنم. جایی که آدم ها پایشان روی زمین است و روحشان در آفاقِ رضوی سیر می کند. به سراغ هرکدامشان که بروی سیر و سلوکِ خودشان را با حضرت دارند، قصه، مرام، کلام و مسیر خودشان. اکنون آن ها در این نقطه طلایی زندگی کنار هم هستند و ترس دارند این تجربه شیرین زود به پایان برسد.
من همیشه برای خودم هدف و بازه زمانی رسیدن به آن هدف را تعریف میکنم. وقتی به هر هدفی میرسم متوقف نمیشوم و دنبال هدفهای بعدی و بعدی میگردم. یکی از دلایل اینکه مجموعهام اینقدر توسعه یافت همین بود که من با رسیدن به یک هدف، راضی نمیشدم و به فکر اجرایی کردن ایدههای بعدی میافتادم.
نادیاشایسته از آن دسته آدمهایی بود که با وجود غم از دست دادن همسرش، نگذاشت شعله رؤیای مشترکشان خاموش شود. او بعد از فوت همسرش، یکتنه کسبوکاری که در اذهان همه ما سخت است به دست میگیرد، تکبهتک برنامههایی را که تا پیش از این با همسرش مرور میکردند عملی میکند و این روزها صاحب یک برند در تولید قطعات ماشینهای سنگین است.
یکی از شرایط استفاده از تسهیلات کارآفرینی این است که بانوی کارآفرین باید یا سرپرست خانوار باشد یا بدسرپرست! نامه بدسرپرستی که شرایط بسیار پیچیدهای دارد و بهسختی میتوان گرفت. برای سرپرستبودن هم که باید خانم، طلاق بگیرد تا حمایت شود و به او وام بدهند.
درست است که بانوان سرپرستخانوار مشکلات بسیاری دارند، اما نباید زنان خانهدار را هم نادیده گرفت. متأسفانه این شرط اعطای تسهیلات کارآفرینی سبب ازهمپاشیدهشدن بنیان خانوادهها میشود.
روزهای ولادت و شهادت همه مردم از هر سن و قشری کاری انجام میدهند. فلافلفروشهای شهرک شهیدبهشتی هم فلافل نذری میدهند. علی عبداریان محرم سال پیش ١٢٠٠ساندویچ فلافل نذری داده و این برنامه هرساله اوست. برنامهای که میگوید تا عمر داشته باشد و فلافلفروش باشد، به آن پایبند میماند.
داستان زندگی عباسعلی دلاور، اولین کسی که در منطقه جدید شهری و تازهساز قاسمآباد در اوایل دهه هفتاد، سوپرمارکت به معنای مدرن و امروزی آن ایجاد کرد و برای اولین بار در این منطقه فروشگاههای زنجیرهای را راه انداخت، از جایی در مرز ایران و ترکمنستان آغاز میشود. روستایی خوش آب و هوا و تاریخی به نام «رباط» که دقیقترش میشود «پایین بخش قوشخانه شهرستان شیروان استان خراسان شمالی».