مهیار مقیمی به دنبال ترویج فرهنگ دوچرخه سواری است
مقیمی یک فعال اجتماعی است که فعالیت خود را از دوران دانشجوییاش شروع کرده و مهمترین دغدغهاش در این مدت که حدود یکدهه از شروع آن میگذرد، ترویج فرهنگ دوچرخهسواری بهعنوان یک وسیله حملونقل عمومی بوده است. او که متولد ۱۳۶۲ و کارشناس رشته فیزیک مهندسی است، با مدرسه طبیعت نیز همکاری داشته و عضو «جمعیت ناجیان آب» نیز هست.
مهیار مقیمی در پاسخ به این پرسش که چه عاملی سبب شده است توجه او به مسائل اجتماعی پیرامونش جلب شود، تا آن حد که دست به مطالعه و تحقیق و تلاش برای رسیدن به ایدهها و اهدافش بزند، میگوید: «بعضی مسائل در جهان اطراف ما وجود دارد که به صورت فردی حل نمیشود و مطالبه جمعی را میطلبد.
من جای خالی یکی از همین مسائل را که جاانداختن فرهنگ دوچرخهسواری است، حس و سعی کردم به همراه دیگر افرادی که با من همعقیده بودند، آن را از مسئولان و نهادها پیگیر باشم. گاهیاوقات برای حل یک مسئله، حرکت فردی جواب نمیدهد؛ مثلا وقتی قرار باشد کسی در مصرف آب صرفهجویی کند، فقط رعایت کردن از سمت خودش نمیتواند نتیجهبخش باشد، بلکه باید به دیگران نیز آموزش این کار داده شود تا بتوان به نتیجه مطلوب رسید.
با توجه به همین موضوع بود که زنگ خطر برای من به صدا درآمد و، چون در گروههای اجتماعی فعالیت میکردم، گفتم چرا من به سمت این موضوع نروم و درباره دغدغه اصلیام که دوچرخهسواری است، دست به تلاشهای اجتماعی نزنم؟»
گفتگوی ما با این جوان فعال و صاحب ایده محله فرهنگیان، حاکی از آن بود که گرچه برخی پیگیریها و اقدامات او و همفکرانش تاکنون نتیجه مطلوبی نداشته، آنها همواره برای رسیدن به اهداف خود تلاش میکنند؛ چراکه به گفته خود مقیمی؛ «ما معتقدیم که تغییرات اجتماعی که به نفع مردم است، بالاخره یک روز بهوقوع میپیوندد و وظیفه ما این است که تلاشمان را بکنیم و هیچوقت ناامید نشویم.»
مطالعه طرحهای سازمان ترافیک؛ اولین گام گروهی
اولین فعالیتهای اجتماعی من به دوران دانشجوییام در سال ۸۲ برمیگردد که سردبیر نشریه و دبیر انجمن کوهنوردی دانشگاه در شهر یزد بودم. سال ۸۸ که فارغالتحصیل شدم، مطالعاتم را در زمینه محیطزیست بهطور جدی شروع کردم و همزمان به مقوله دوچرخهسواری علاقهمند شدم.
همان زمان بود که همراه با گروهی از دوستانم، رستوران «گیاهیخانه» را هم راهاندازی کردیم که فقط غذاهای گیاهی داشت. هدفمان از این کار، هم حمایت از محیطزیست و هم اشتغالزایی بود، اما ازآنجاکه علاقهمندی من بیشتر در زمینه دوچرخهسواری بود، به همراه سه نفر دیگر از کسانی که همین دغدغه من را داشتند، به سازمان ترافیک مراجعه و با مسئولان صحبت کردیم.
ما این مسئله را عنوان کردیم که به دنبال جاانداختن فرهنگ دوچرخهسواری در بین شهروندان هستیم و قصد داریم معضلاتی را که در این حوزه هست، بررسی کنیم. مسئولان همکاری خوبی کردند و ما تمام طرحهایی را که در رابطه با دوچرخهسواری در کتابخانه سازمان وجود داشت، مطالعه کردیم.
پارک خودروها بر روی خطوط دوچرخه، مشکلی همیشگی است
یکی از مشکلاتی که دوچرخهسواران با آن مواجه هستند و ما بهدنبال حل آن بودهایم، پارک خودروها بر روی خطوط دوچرخهسواری است. رئیسپلیس وقت استان در سال ۹۰ دستور داده بود رانندگانِ خودروهایی که روی خطوط دوچرخهسواری، پارک میکنند، جریمه شوند، اما این موضوع به صورت کامل رعایت نمیشد و ناظری برای اعمال قانون وجود نداشت.
ما مسئله را پیگیری کردیم و قرار شد پلیس راهنماییورانندگی بر این کار نظارت کند که تا مدت زمانی، رانندگان ماشینها از این کار خودداری میکردند، اما مدتی است که این مسئله دوباره تکرار میشود و با رعایت نکردن این قانون روبهرو هستیم.
ما در قدم بعدی از سازمان ترافیک تقاضا کردیم که میلههایی فلزی را در راسته ملکآباد در داخل زمین بگذارند و از این طریق مانع توقف ماشینها در لاین دوچرخه شوند که متاسفانه این میلهها را گاهوبیگاه، کسانی که نقض قانون برایشان مهم نیست، از زمین درمیآورند.
منقطع بودن خطوط، مهمترین مشکل دوچرخهسواران است
اما مهمترین معضلی که ما در حوزه دوچرخهسواری با آن روبهرو هستیم، پیوسته نبودن خطوط دوچرخهسواری است، بهطوریکه مابین این خطوط منقطع شده و درواقع خطوط بهصورت تکههایی است که نمیشود یکپارچه از آن استفاده کرد.
اگر یکبار مسئولان مربوط به این حوزه، خودشان سوار دوچرخه شوند و روی خطوط حرکت کنند، متوجه مشکلاتی که بهدلیل پیوسته نبودن خطوط برای دوچرخهسواران به وجود میآید، خواهند شد. اگر این مشکل تابهحال حل نشده، شاید به این علت بوده که متولی برای پیگیری آن وجود نداشته است.
مهمترین معضلی که دوچرخهسواران با آن روبرو هستند، منقطع بودن مسیرهای دوچرخه است
نداشتن امنیت؛ مهمترین دلیل دوری مردم از دوچرخهسواری
مهمترین علت دوچرخهسوار نشدن مردم، نبود امنیت است، نه نداشتن دوچرخه و آگاه نبودن از اهمیت این وسیله. این احساس نداشتن امنیت هم بهخاطر امکان تصادف و مزاحمت ماشینها و موتورهاست که همه به همان نداشتن شبکه متصل خطوط دوچرخهسواری برمیگردد.
ما البته طرح خطوط پیوسته را در سال ۹۱ به شورای شهر ارائه دادیم، اما نتیجهای نداشت و دلیلش هم داشتن این نگرانی مسئولان است که شاید این طرح اجرا شود، اما مردم از آن استقبال نکنند. ما در حال حاضر بهدنبال این هستیم که به مسئولان در زمینه استقبال مردم اطمینان بدهیم؛ چراکه بهنظر ما با توجه به هزینه بنزین و حتی هزینه رفتوآمد با وسایل نقلیه عمومی، استفاده از دوچرخه برای مردم خیلی بهصرفهتر است.
ما برآوردی هم از هزینه ساخت این شبکه دویستکیلومتری کردهایم که حدودا برابر با ساخت یک تقاطع غیرهمسطح مثل تقاطع بزرگراه امامعلی (ع) است. گذشته از آن برپایه تحقیقاتی که در کتابخانه سازمان ترافیک وجود دارد، برگشت بازدهیِ ناشی از ساخت خطوط پیوسته دوچرخهسواری، بسیار سریعتر از برگشت سودِ حاصل از ساخت تقاطع غیرهمسطح است.
دوچرخه را بهعنوان وسیله نقلیه عمومی بپذیریم
من و گروهی که در حال حاضر درباره دوچرخهسواری، مطالعه و تحقیق اجتماعی میکنیم، ۱۰ عضو فعال هستیم و درمجموع افراد گروهمان به ۵۰ نفر میرسد. ما قرار است انجیاوی خود را به نام «شهر دوچرخه» به ثبت برسانیم و درحالحاضر نیز با سازمانهای مختلف، از طریق انجیاوی «سمن آوای سبز زمین» که در آن همکاری داریم، ارتباط برقرار میکنیم. نگاه و دغدغه اصلی ما در بحث دوچرخهسواری، بیش از آنکه درباره جنبه ورزشی این وسیله باشد، درباره اهمیت دادن به دوچرخهسواری، بهعنوان یک وسیله حملونقل است.
هزینه سنگینِ نگهداری فضاهای طبیعی را میتوان کاهش داد
علاوه بر انجام فعالیت اجتماعی در بحث دوچرخهسواری، بهدلیل علاقهام به مسائل زیستمحیطی، با جمعیت «ناجیان آب» نیز در ارتباط و تعامل هستم که این همکاری از سال ۹۰ شروع شده است. تمرکز فعالیتهای این جمعیت که یکی از بهترین اناجیاوها در سطح استان است، بر روی ذخایر آب مشهد و کاهش تدریجی آن است.
یکی از موضوعات مهمی که بهصورت فراگیر در بین اعضای این انجمن و سایر گروههای اجتماعی علاقهمند به محیطزیست مطرح است، موضوع داشتن فضاهای طبیعی با صرف هزینههای معقول است؛ بهعنوان مثال درباره کاشت چمن که با هزینههای سنگین در بوستانهای سطح شهر انجام میشود، این موضوع مطرح است که چرا به جای صرف این هزینههای زیاد، بهدنبال کاشت گیاه دیگری مطابق با اقلیم و آبوهوای جغرافیایی مشهد پیش نمیرویم؟
این کار جدا از کم کردن هزینهها میتواند به ارتباط بیشتر مردم با طبیعت منجر شود؛ چراکه مردم در حال حاضر از راه رفتن و نشستن روی چمنها بهخاطر هزینههای زیادی که صرف آن میشود، منع میشوند، اما با کاشت گیاهی ارزان، شهروندان میتوانند روی این زمین سبز راه بروند، بنشینند و ارتباط بهتر و عمیقتری با طبیعت برقرار کنند.
آپارتمانسازی، مردم را از طبیعت دور کرده است
خانواده من جزو قدیمیهای قاسمآباد هستند که از سال ۶۶ در محله فرهنگیان ساکن شدهاند. شاید یکی از دلایل علاقه من به طبیعت، به این برگردد که دوران کودکیام را در دل طبیعت گذراندهام. به خاطر دارم که وقتی بچه بودم، تمام نادرشهر باغ بود و پر از درخت سیب و کاج. وسیله نقلیهای هم به جز یک مینیبوس نبود که روزی دوبار به میدانشهدا میرفت و برمیگشت.
پدرم آن سالها دانشجو بود و برای مطالعه، زیر درختان میرفت و درس میخواند. من هم همراهش میرفتم و همانجا بازی میکردم که خیلی آرامشبخش بود، اما در حال حاضر با ساختوسازها و آپارتمانسازیهایی که در قاسمآباد شده، مردم از این محیطهای طبیعی دور شدهاند.
مردم در گذشته از طریق پنجره خانه خود میتوانستند کوه را ببینند، اما حالا با این تراکم ساختمانی، حتی آفتاب هم داخل خانهها نمیافتد، چه برسد به اینکه مردم کوه را ببینند و اینها همه درکنار آلودگیهای صوتی و دیداری، آرامش را از مردم میگیرد.
اینجاست که باید سازمانهای دستاندرکار از ایدههای کارشناسان، جوانان و گروههای فعال در زمینه محیطزیست استفاده کنند تا بتوانند در کنار این زندگی شهری و با بهکار گرفتن راهحلهای جدید، استرس را از زندگی شهروندان دور و آرامش را برایشان فراهم کنند.
* این گزارش چهارشنبه، ۷ مرداد ۹۴ در شماره ۱۵۷ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.


