سطلسازی شغلی کمتر شناختهشده است که در مشهد فقط در چند کارگاه در محدوده شهرک شهید رجایی و شهید باهنر افرادی به آن مشغول هستند. کاری سخت و پرزحمت که هر کسی از پس آن برنمیآید. دلو، دول، سطل و... هر کسی اسمی روی آن گذاشته است. اما خلاصه ماجرا این است که اینها سطلهای سیاه لاستیکیای هستند که از لاستیکهای مستهلک ماشینهای سنگین به وجود میآیند. لاستیکهایی که تا پیش از آن فکر میکردیم که پس از مستهلکشدن دیگر به کاری نمیآیند و قاطی ضایعات دیگر یک گوشه شهر گم و گور میشوند.
همین لاستیکهای فرسوده در حال حاضر دانهای 30هزار تومان فروخته میشوند و بعد یک جا تبدیل به خورجین میشوند، جایی دیگر تشت آب گوسفندها، یک جا کفش، طناب، انواع واشر و...
لچک، ترنج، تره، بته، جقه، قشقایی، خشتی، کومه، محرابی، جوشقان، گل مرغ و... تو را به ایران باستان میبرد. آنجا که رنگها و نقشها پیوندت میزند با سرزمین روزهای دور. به بهانه روز صنایعدستی سراغ بانوی کارآفرین محله مهرآباد، طیبه عبدی رفتیم و ساعتی را با نقش و نگارها و آثار هنریاش گذراندیم.
آنقدر پرانرژی و پر از انگیزه است که تمام این کارها را با هم سروسامان میدهد. از یک طرف دستی در صنایعدستی و تار و پود فرش و قالی دارد و از طرف دیگر با آموزش خیاطی برای زنان محله مهرآباد باعث کارآفرینی شده است.
مهدیه در خانوادهای پرجمعیت بزرگ شده و فرزند چهارم خانواده است. مادرش به کارهای هنری علاقه دارد و قلاببافی و بافتنی میبافد. مهدیه تا کلاس هفتم هیچ اطلاعاتی درباره قلاببافی و بافتنی نداشته و فقط برای مدرسه کاردستیهای مختلف درست میکرده است تا اینکه از مادرش میخواهد این هنر را به او یاد بدهد.سال98 که کرونا شروع و مدارس غیرحضوری شد، فرصت بیشتری داشت تا از طریق فضای مجازی با دنیای عروسکهای بافتنی آشنا شود و این هنر را یاد بگیرد. بدون آنکه هیچ هزینهای برای این یادگیری پرداخت کند.
او یاد گرفته است که از وسایل دورریختنی چیزهای با ارزشی درست کند. جاسوئیچی را با پوست گردو و صدفهای کوچک تزیین میکند.گل و گیاه و انار خشک شده را به همراه تکههای کاغذ رنگی در کنار هم قرار میدهد. باور دارد که میشود از کمترین امکانات بیشترین استفاده را کرد. کارآفرین ما زمین میخورد ولی شکست نمیخورد! چند ماه در رنج میماند اما دوباره از لاکش خارج میشود و به بازار میرود. این بار همان رنج را دستمایه کارش میکند تا دوباره از این سوراخ گزیده نشود.
امیرعلی صداقت و محمدجواد رضوی که ساکن محله چهاربرج و دانشآموز کلاس چهارم هستند، وظیفه پرورش حیوانات را برعهده دارند. پدربزرگشان وقتی از علاقه این دو نوهاش به حیوانات آگاه میشود، بخشی از حیاط خانهاش را به آنها اختصاص میدهد تا برای خودشان هر حیوانی را که دوست دارند بخرند و پرورش دهند. این دو 4سالی است که گوشت قرمز و گوشت سفید خانواده خود را تأمین میکنند!
حسینی که پیش از این مجری برنامههای کودکانه بوده و فرزندان محله سیدی در برنامههای مختلفی که در منطقه برگزار شده است، او را به نام عمو میشناسند، حالا طرحی نو در انداخته است. او به خیابان سبحان و محله خلج آمده است تا با کمک مردم محله یک کار و کسب محلی راه بیندازد.
حسینی تأکید میکند که هدف او از اجرای این طرح اشتغالزایی و کمک به اقتصاد خانوادههای ضعیف منطقه است و از سودی که قرار است از این کار کسب کند، میخواهد کارش را گسترش بدهد تا تعداد بیشتری شاغل شوند.
مسجد آیت الله فقیه سبزواری دومین مسجد در شهر مشهد است که درهایش را روی بیپناهان گشوده است و از آنها پذیرایی میکند.
اولین مسجد، مسجد حضرت عباس(ع) بود که تا پیش از شیوع کرونا از بیخانمانها استقبال میکرد. با آغاز فصل بارندگی و پس از دعوت شهردار مشهد برای پیوستن مراکز مذهبی شهر به پویش «گرمای همدلی، بهرسم همسایگی»، هیئتامنای 2مسجد آیت الله فقیه سبزواری و امامسجاد(ع) در محله طلاب اعلام آمادگی کردند.
جوانان فعال محله طلاب شبهای نخست دیماه کوچهبهکوچه میگشتند و آنهایی را که حس میکردند جا و مکانی ندارند، به مسجد دعوت میکردند.