انقلاب

انقلابی‌ها را جای مشتری جا زدم
انقلاب به ایستگاه چهل و سه سالگی رسید. افرادی که آن زمان جوان بودند حالا سنشان به نزدیک 70 رسیده است و آن‌ها که نوجوان بودند به میانسالی قدم گذاشته‌اند اما خاطرات روزهای پرشور انقلاب همچنان در ذهنشان نقش و نگار روزهای اول را دارد. کافی است از امام و انقلاب بپرسی تا سیلِ خاطراتشان را به سمتت گسیل کنند. به مناسبت ورق خوردن یک برگ دیگر از انقلاب راهی محلات مختلف می‌شویم تا از خاطرات آن روزها بشنویم. 
همه راهپیمایی‌های انقلاب به حرم منتهی می‌شد
در بحبوحه انقلاب ، راهپیمایی و تظاهرات‌ از هر نقطه‌ مشهد که آغاز شده‌بود، به حرم منتهی می‌شد؛ با این باور که حرم امام‌رضا(ع) سنگری برای روشنگری مردم مذهبی به آنچه در حکومت می‌گذرد، خواهدبود. به واسطه همین در آخرین ماه‌های مبارزات (آبان تا بهمن) حرم پایگاهی برای فعالان انقلاب شده‌بود و بیشتر سخنرانی‌ها هم در همین مکان برگزار و قطع‌نامه‌های پایانی قرائت می‌شد. نقش حرم در سال 1357 باعث شده‌بود تا سرآغاز یا پایان‌ ماجراهای زیادی به این مکان برگردد؛ وقایعی که به عنوان رویدادهای تاریخی در حافظه این مکان ثبت شده‌است.
کتابفروشی «باستان» نگهدار نشر مشهد بود
به اعتقاد استاد محمدرضا شفیعی کدکنی، کتابفروشی باستان در مشهد قدیم -که ناشر هم بود- این امتیاز را بر تمام کتابفروشی‌های مشهد داشت که زیر بار خرج کتاب‌های سنگین و پرخرج و دیرفروش‌ می‌رفت.
فروش کتاب، جزو مشاغل انقلابی بود
مصطفوی صاحب انتشاراتی و کتابفروشی «هجرت» یکی دیگر از افرادیست که پای صحبت‌هایش نشستیم تا از روز‌های پرخاطره فروش کتاب در مشهد بگوید. این کتابفروشی اواخر سال ۵۵ شروع به کار کرده و اوایل در خیابان خسروی نو قرار داشته است، اما بعد به کوچه آیت ا... خامنه‌ای نقل مکان می‌کند و حالا حدود ۲۰ سال است که در خیابان آزادی قرار دارد. بعد از انقلاب ، کتابفروشی به «هاتف» تغییر نام پیدا کرده و امروز هم فقط در کار پخش کلی کتاب هستند.
من طاهره 15 سال داشتم که همراه نوزادم اعلامیه پخش می‌کردم
طاهره اکبرزاده متولد سال1342 یکی از زنان انقلاب ی است. یکی از هزاران زن شیردل که در آن دوره نمی‌توانست یک جا بنشیند. طفل خود را به آغوش می‌کشد، اعلامیه پخش می‌کند و در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کند. او حالا هم پس از گذشت سال‌ها با فعالیت در بسیج، تهیه جهیزیه نوعروسان، آبادانی روستاها و حرکت‌های جهادی انسان‌دوستانه و... به حفظ و پاسداری از ارزش‌های انقلاب اسلامی می‌پردازد. برای گفت‌وگو با او پا به خانه‌اش می‌گذاریم، خانه‌ای قدیمی در انتهای مصلی. او هم با شور و حرارت از خاطرات گذشته و پیروزی انقلاب اسلامی برایمان می‌گوید.
شهید علیمردانی در خاکریزها می‌دوید تا دشمن نفهمد یارانش شهید شدند
سردار شهید حسن علیمردانی متولد سال ۱۳۲۲ در روستای آغل‌کمر تربت‌جام است. هنوز ۳ ساله نشده که پدرش را از دست می‌دهد. همین دوران است که نداشتن سرپرست، خانواده او را راهی خاک عراق می‌کند تا آنجا زندگی کنند. در نوجوانی برای امرار معاش و خرج خانواده، کار‌هایی نظیر کشاورزی، مکانیکی و نانوایی را انجام می‌دهد، اما انجام هیچ‌کدام از این کار‌ها او را از مطالعه و کسب علم باز نمی‌دارد. علم و معرفتی که در سال‌های نوجوانی از او یک انقلاب ی مذهبی می‌سازد.
5 سال زندان به جرم دیوارنویسی
«قنبر راسخ» از جمله فعالان و آزادگان سیاسی ارتش است که به جرم دیوارنویسی و فعالیت‌های مذهبی در نوزدهم تیر ماه1353 دستگیر و به مدت 5سال به حبس محکوم شد. در نامه کمیته مشترک خراب‌کاری رژیم شاهنشاهی، علت بازداشت وی این‌چنین آمده است: «اقدام علیه امنیت کشور شاهنشاهی پخش اعلامیه، توهین به مقام سلطنت و شعارنویسی بر روی دیوار فرماندهی لجستیکی و تنظیم شعارهایی با چنین مضامینی علیه شاه و اربابانش.» او در سال 1352 به استخدام ارتش شاهنشاهی در آمد و در فرماندهی لجستیکی نیروی زمینی شاغل شد. کارشان تعمیرات، بازسازی و نوسازی توپ، تانک و ابزار زرهی بود که به نظر راسخ عملا یک اسم را یدک می‌کشید.