روایتهای سیدعلیاصغر بامشکی درست از روزهای هفتسالگیاش آغاز میشود؛ وقتی که فقط شاهدی خردسال برای وقایع قیام 15خرداد1342 در مشهد بود و در روزهای جوانی بعد از آشناییاش با شهیدهاشمینژاد و رفتن به کانون بحث و انتقاد دینی در مسجد صاحبالزمان(عج) اوج گرفت.
جمع آوری خاطرات مردم مشهد از مکان های تأثیرگذار انقلاب اسلامی در این شهر ، همان چیزی است که ما در این مطلب به سراغش رفته ایم.
متولد1319 در نوغان مشهد است و از دستگیرشدههای 15خرداد1342. البته بیشاز اینکه فعال سیاسی باشد، از طلبههایی است که چندین سال مردم هرروز در مسجد گوهرشاد نمازشان را پشت سر او میخوانند و پاسخ سؤالهای شرعیشان را از او میگیرند.
حجتالاسلام سیدمحمد خدادادحسینی، تحصیلکرده اصول و فقه در حوزه علمیه مشهد و قم است و در دهه1370 حدود شش سال امامجمعه شهر فردوس بود. با همین پیشزمینه در روزهای دهه فجر به منزلش در نزدیک حرممطهر رفتیم تا اتفاقات پیش از انقلاب اسلامی را با او که مرحوم پدرش هم از زندانرفتههای دوران پهلوی بود، مرور کنیم.
اشرفالسادات میرسیار بانوی انقلاب ی کوچه سرشور از روزی که با مفهوم انقلاب آشنا میشود، علاقه زیادی به امام خمینی(ره) پیدا میکند. وقتی خبر بازگشت امام(ره) را میشنود خیلی خوشحال میشود، لبخندش در یادآوری آن روزها را تصور کرد: خانه پدرم تلویزیون نبود، حاجآقا فاضل استفادهاش را درست نمیدانست، همسرم هم به تبعیت از پدرم نگرفت، روزی که خبر بازگشت امام(ره) را شنیدم، از همسرم خواستم هر طور شده تلویزیون بگیرد تا مراسم را ببینم، تلویزیون را آورد، شکلات و شیرینی گرفتم، همسایهها را دعوت کردم آمدند خانه ما با یک تلویزیون 14 اینچ سینما شد که بازگشت امام(ره) را در کنار هم دیدیم.
تانکها به دنبال جمعیت حرکت کردند و به سمت خانه آیت الله شیرازی تیراندازی کردند. جای گلولهها تا سالها روی در و دیوار خانه دیده میشد. من که جوان و چالاک بودم از دیوار دستشویی گرفتم و رفتم روی پشت بام. همانجا بودم که دیدم یک نفر تیر خورد و مغز سرش روی دیوار پاشیده شد. اگر کمی بالاتر زده بودند به من خورده بود. آن شهید به گمانم شهید محمدعلی حنایی بود که بعدا مردم شعری هم برایش ساخته بودند که حضور ذهن ندارم و یادم رفته است.
بسیاری از افرادی که به ثبت وقایع انقلاب اسلامی از دریچه لنز دوربین عکاسی پرداختند، بعدها به چهرههایی مشهور در عکاسی، مستندسازی، کارگردانی و تهیهکنندگی تبدیل شدند. در مشهد هم از اولین روزهایی که آتش انقلاب اسلامی شعله گرفت، تاریخ این اتفاق مردمی با فلاش دوربینها ثبت شد. عکسهای معروفی که آن روزها از مشهد ثبت شده است را بارها دیدهایم اما اینبار بهسراغ آلبوم عکسهای شهروندان رفتیم و از آنها خواستیم تصاویری را که خود یا بستگانشان با دوربینهای شخصی ثبت کردهاند برای ما ارسال کنند. در این گزارش نگاهی به چند عکس منتخب از این افراد انداختهایم.
تا همین یک سالوخردهای پیش که حاجمحمود اکبرزاده از دنیا رفت، قطعا میشد او را مجموعه بینظیری از روایتهای شفاهی هیئتهای مشهد دانست؛ روایتهایی با جزئیات فراوان که فقط از یکی مثل او توقع میرفت. یکی مثل او یعنی آدم خوشحافظهای که از ریز خاطرات انجمن «نگارنده» و «فرخ» گرفته تا خردهاتفاقات هیئتهای دوران شاه را خیلی خوب به یاد داشت و آنچنانکه خودش تعریف میکرد، یک روز که لازم بود، 272بیت شعر را در اتوبوس بین راه یزد و تهران حفظ کرده بود.
متن پیش رو که برگرفته از گفت وگویی منتشر نشده با ایشان در سالهای گذشته است، کلیاتی است از آنچه حاجمحمود از هیئت و انقلاب در دهه40 و 50 در خاطر داشت و حالا برای نخستینبار منتشر میشود.