
آتشنشانان مشهدی حادثه غیرمنتظره در مرز ایران و عراق را مهار کردند
پیش از آنکه پایشان به خاک عراق برسد، مأموریتی پیشبینینشده برای دو آتشنشان مشهدی رقم خورد. هامون راستکار، فرمانده شیفت ایستگاه۸ آتشنشانی طبرسیشمالی و همکارش محمدجواد شعبانی که برای خدمت در ایام اربعین راهی شده بودند، هنوز در مرز منتظر مجوز ورود بودند که ناگهان صدای فریاد مأموران مرزبانی، سکوت ظهر را شکست؛ «آشپزخانه یکی از موکبها آتش گرفته!»
همهچیز در چند ثانیه تغییر کرد. قرار یکیدو روز گشتزنی آرام، تبدیل شد به صحنهای پر از دود، شعله و اضطراب؛ جاییکه تصمیمی سریع و مهارتی حرفهای، غذای هزاران زائر حسینی را از نابودی حفظ کرد.
گشتزنی به عملیات بدل شد
هامون راستکار و همکارش، هفتم مرداد از مشهد راه افتادند و نهم مرداد به مرز عراق رسیدند. طبق روال، برای ورود رسمی باید مجوز دریافت میکردند؛ روندی که یکیدو روز طول میکشد.
در همین فاصله، نیروهای مرزبانی از آنها خواستند که در محدوده گمرک و موکبها گشت بزنند و درصورت بروز حادثه وارد عمل شوند. راستکار میگوید: سال گذشته، چند آتشسوزی و حتی حوادثی مثل گیرکردن پای زائران بین نردهها پیش آمده بود. پذیرفتیم تا زمان صدور مجوز، در خدمت موکبها باشیم.
گرفتن تصمیم درست در چند ثانیه
بعدازظهر گرم مرداد، نسیم ملایمی از خاک عراق میوزید. دو آتشنشان در خودرو ویژه نشسته بودند و چای مینوشیدند که ناگهان همهمهای از سمت یکی از موکبها بلند شد. مأموران انتظامی سراسیمه رسیدند؛ «آشپزخانه موکب آتش گرفته!»
راستکار و شعبانی طی چند ثانیه خود را به محل رساندند. آشپزخانه حدود صدمتر وسعت داشت و دیگ بزرگی از روغن روی شعله آتش گرفته بود. دود غلیظ از سقف بیرون میزد و خادمان و آشپزها هراسان اینسو و آنسو میدویدند.
روی میزها دهها ظرف برنج خیسخورده و مرغهای آماده پخت، ردیف شده بود. اگر آتش با کپسول پودری خاموش میشد، ذرات پودر با غذاها مخلوط میشد و همه را باید دور میریختند.
دود غلیظ از سقف بیرون میزد و خادمان و آشپزها هراسان اینسو و آنسو میدویدند
راستکار میگوید: در کمتر از چندثانیه تصمیم گرفتیم از کپسولco۲ استفاده کنیم تا مواد غذایی آسیب نبیند. همین باعث شد شعلهها خاموش شوند و فقط بخشی از مواد غذایی کنار دیگ از بین برود.
سالمماندن غذای هزاران زائر
بعداز مهار شعله، با استفاده از دستگاه KFT که همراهشان بود، دیگ داغ را سرد کردند تا دوباره آتش نگیرد. سپس مسیرهای تهویه گشوده و دود سنگین از آشپزخانه خارج شد. بوی روغن سوخته هنوز در فضا بود، اما مرغ و برنج سالم ماند.
راستکار با خنده میگوید: حدود پانصدکیلو مرغ و حجم زیادی برنج آماده داشتند. اگر چنددقیقه دیرتر میرسیدیم یا از ماده دیگری برای اطفا استفاده میشد، همه برنجها و گوشتها نابود میشد.
فضای اضطرابآلود آشپزخانه آرامآرام جای خود را به لبخند و تشکر داد. خادمان دوباره مشغول آمادهسازی غذا شدند و آن روز، هزاران زائر حسینی، غذای نذری همان موکب را نوش جان کردند.
خدمت بیمرز
راستکار و همکارش در مدت حضورشان با کاروان خادمالحسین (ع) شهرداری مشهد در شهر نجف، روزانه بعداز اقامه نماز ظهر و عصر، کار با کپسولهای اطفای حریق را به پاکبانان و رانندههای سازمان مپ و... آموزش میدادند تا در مواقع بحرانی همه بتوانند از پس حریق برآیند؛ همچنین در این مدت مراقب بودند که از وقوع حوادث جلوگیری شود. هفته گذشته و با پایان اربعین، مأموریت هامون راستکار و همکارش در نجف به پایان رسید.
* این گزارش یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ در شماره ۶۲۷ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.