عملیات تقریبا تمام شده بود و فقط ساختمان در طبقات بالاتر دچار دودگرفتگی شده بود که ناگهان مادری با صدای بلند شروع به فریادزدن کرد و گفت: بچه ۵ سالهام در اتاق خواب بوده کسی او را بیرون نیاورده است.
خاطره رضا قصاب باوفا مربوط به وقتی است که اهالی محل دست به دست هم دادند تا خبر فوت پدرش را طوری به او بگویند که برایش قابلتحمل باشد.
از ۱۰ داوطلب حضور در دورههای غواصی سازمان آتشنشانی مشهد، فقط دو نفر تا مرحله مدرسی ادامه دادند که علی اخلاقیافضلی یکی از آن دو نفر بود.
باقری میگوید: به جرئت میگویم یکی از اقشاری هستیم که ما را دوست دارند. هرقدر هم کار برای بچهها سخت است و حقوق کمی میگیرند، وقتی در مأموریتها واکنش مردم را میبینند، با عشق خدمت میکنند.
ایستگاه شماره ۱۴ آتشنشانی آژیرش پشت سر هم به صدا درمیآید و مأموریتهایش بیشتر از سایر ایستگاههاست. نیروهایش اغلب طی این سالها سوختهاند و مصدوم شدهاند.
حضور یوسف مقدمپور در آتشنشانی باوجود تمام سختیهای کار، دریچهای برای ورود همسر و پسرش به آتشنشانی شد. الهه عباسی همسر یوسفآقا و مادر سه فرزند دو سال بعداز همسرش وارد آتشنشانی شده است.
پلهای هوایی منطقه یک که در دهه ۸۰ احداث شدند، تقولق کار میکنند. میانگین عمر این پلها به هجدهسال میرسد ولی بهدلیل هزینههای سنگین تعمیر و نگهداری پلهای عابر پیاده، وضعیت نامناسبی دارند.