چهارسال پیش بود که با او گفتگو کردیم. بهانه این گفتگو هم فیلمی کوتاه بود که در شبکههای اجتماعی صدا کرد و دستبهدست میچرخید. یکی از شهروندان از آتشنشان جوانی فیلم گرفته بود که پیرمردی را وسط خیابان آبگرفته کول گرفته و به سمت دیگر خیابان برده بود. مصطفی علیمحمدی بار دیگر دعوت ما را برای گفتگو قبول میکند.
حالا یازدهسال از شروع به کارش در ایستگاه۱۵ سازمان آتشنشانی شهرک شهیدرجایی میگذرد. طی این چند سال مأموریتها و اتفاقات زیادی را پشت سر گذاشته و قرار است بعضی را برایمان تعریف کند.
بار اول که با او گفتگو کردیم، آتشنشان سیودوساله باانگیزهای بود که هفتسال از خدمتش میگذشت. حالا ۴ سالاز آن مصاحبه میگذرد و مصطفی علیمحمدی با پشتکار، معاون شیفت ایستگاهشان شده است.
توضیح میدهد که در مأموریتها مانند نوک پیکان است و اوست که وظایف را تعیین و مأموریتها و اتفاقها را سر صحنه مدیریت میکند. مانند قبل، ایستگاه۱۵ را ایستگاهی شلوغ و پرمأموریت میداند؛ «شهرک شهیدرجایی و شهرک شهید باهنر پر است از کوچهها و خیابانهای غیراصولی و تنگ و باریک، پر از خانههای فرسوده که ممکن است هر لحظه بر سر ساکنانشان آوار شوند.
ما هر روز خدا اینجا گزارش حادثه داریم، اما در کل، نسبتبه چند سال قبل، تعداد مأموریتها کمتر شده است. علتش هم این است که مردم آگاهتر شدهاند و اطلاعاتشان بیشتر شده و حوادث هم کمتر.
از آن طرف، ورود وسایل جدید و فناوریهای بیشتر به منطقه، خودش میتواند حادثهآفرین باشد؛ مثلا طی همین یکیدو سال، تعداد آسانسورهای منازل بیشتر شده و بهتبع آن، حادثههایی مثل گیرافتادن در آسانسور و سقوط آن هم بیشتر گزارش میشود.»
در هر فصل سال، مأموریتهایشان متفاوت میشود؛ در بهار و تابستان، حریق منازل فرسوده و زمینهای کشاورزی اطراف حادثه میآفریند و در فصلهای سرد بارندگی دردسرساز میشود. طی این سالها با تجربه و پشتکاری که داشته است، مهارت مهار این حادثهها را کسب کرده، اما آسیبدیدگی جزو جداییناپذیر این شغل است.
او از حادثهای میگوید که سال پیش گریبانش را گرفته است؛ «گزارش حریق خانهای فرسوده در خیابان شهیدمعقول را به ما دادند. سریع خودمان را به سر صحنه رساندیم، اما عبور از کوچههای باریک این محله و شلنگکشی برای خاموشکردن آتشسوزی کمی زمان برد. وقتی وارد خانه شدم، حرارت آنقدر زیاد بود که شانهها و گردنم سوخت. البته سوختگی درجه دو بود و زود بهبود پیدا کردم. این نوع سوختگیها را بیشتر آتشنشانها تجربه میکنند.»
حالا مهارتش بیشتر شده است. با همه اینها شغلشان را یکی از شغلهای سخت دنیا میداند. اما بااینهمه سختی و شببیداری، حق و حقوقشان را دریافت نمیکنند؛ «ما خودمان این شغل را انتخاب کردیم و آن را دوست داریم، اما در حق ما کملطفی میشود. خیلی وقتها حق سختی کار، شببیداریها و. را پرداخت نمیکنند و خستگی کار به تن بچهها باقی میماند.»