
ادامه سنت شصت ساله روضه حسینیازغندی توسط نسل سوم
مراسم روضه برای خانواده حسینیازغندی فقط یک مراسم مذهبی نیست؛ بخشی از زندگیشان شده است. شصتسال است که هر صبح، از اول ماه صفر تا روز اربعین، در خانهای که روزگاری حیاط و درخت داشت و حالا یک ساختمان بازسازیشده است، مجلس عزای اباعبدالله الحسین (ع) را برپا میکنند.
ظاهر خانه عوض شده، اما رسم همان است که از ابتدا بوده. هنوز هم مهمانها با چای در استکان کمرباریک و نان قاق پذیرایی میشوند؛ ساده، بیتکلف، درست مانند همان سالهای دور که اولین مراسم در این خانه در محله امامرضا (ع) برگزار شد.
سنت روضهخوانی در این خانه به سال۱۳۴۵ برمیگردد. «حاج حبیبالله مصدقغفاری» بانی این مجلس بود؛ مردی که فقط سه سال توانست در حیات خود مراسم را برگزار کند و پس از آن، مجلس به یاد او ادامه یافت و همچنان چراغ روضه توسط نسل سوم این خانواده روشن است.
به یاد حاج حبیبالله
روی درِ خانه، پرچم سیاهی نصب شده است با نوشتهای ساده: «بفرمایید روضه». کنار آن، پرچم دیگری با نام مبارک «امامحسین (ع)» به چشم میخورد. چون اول صبح است، صدای روضهخوان بلند نیست، آنقدرکه مزاحم همسایهها شود؛ گرچه بیشتر همسایهها، از مهمانان این روضهاند. با شروع ماه صفر، عکس حاجحبیبالله با نوشتهای کوچک روی دیوار اصلی خانه نصب میشود تا نامش زنده بماند.
پساز درگذشت حاج حبیبالله، سیدمحمد حسینیازغندی که حاجی، شوهرخاله مادرش بود، اداره مجلس را به دست گرفت. حاجحبیبالله فرزندی نداشت، اما سیدمحمد را از کودکی مانند فرزند خود بزرگ کرده بود. بعد از رفتن حاجحبیب، سیدمحمد چراغ روضه را روشن نگه داشت، تا سال۱۳۹۲ که خودش هم به دیار باقی شتافت.
حالا دوازدهسالی است که سیدرضا، فرزند مرحوم سیدمحمد، بههمراه مادرش، فاطمهسادات حمیدیمقدم، این محفل را زنده نگه داشتهاند؛ مراسمی که همچنان بهصورت زنانه و مردانه و بدون تجملات برگزار میشود.
نسل سوم پای روضه
سیدرضا که حالا ادامهدهنده راه پدر و حاج حبیبالله است. میگوید: تمام ۳۹سالی که از خدا عمر گرفتم، چه آن روزهایی که نوزاد بودم و چیزی از اطرافم نمیفهمیدم، چه حالا که برگزاری روضه به عهده من و مادرم است، هر بیستروز ماه صفر را در همین روضه بودهام. این مراسم بخشی از زندگی ماست.
شصتسال پیش، حاج حبیبالله که ارتشی بود، بدون اینکه نذر خاصی داشته باشد، تنها از سر ارادت به حضرت اباعبدالله(ع) تصمیم گرفت در خانهاش محفل روضهخوانی برپا کند.
آقاسیدرضا تعریف میکند: وقتی حاج حبیبالله در بستر بیماری افتاد، پدرم را صدا زد و از او خواست که بعداز رفتنش، چراغ این روضه را روشن نگه دارد. پدرم که درواقع حکم فرزندخواندهاش را داشت، با جان و دل این وصیت را پذیرفت.
درمیان وسایل بهجامانده از آن سالها، دفتر یادداشتی هست که سیدرضا با افتخار نشانش میدهد. دفتری که در آن خریدهای روزانه روضه با دستخطی قدیمی ثبت شده است؛ قند، چای، نان قاق، سیگار، قلیان... همهچیز دقیق و به سبک همان روضههای قدیم به چشم میخورد؛ «رنگ و روی دفتر رفته، اما نوشتهها هنوز خواناست. پدرم همهچیز را با دقت مینوشت؛ هیچ خرجی بدون ثبت نمیماند.»
هیچوقت نه تنها خسته نشدهام، بلکه روز آخر که روضه تمام میشود، دلم میگیرد
از چای نفتی تا ۴۰۰ نفر مهمان
درکنار سیدرضا، مادرش فاطمهخانم، نیز ستون محکم این روضه خانوادگی است. او سال۱۳۵۷ با سیدمحمد ازدواج کرده، اما پیش از آن هم بهدلیل نسبت فامیلی، با این روضه آشنا بوده و در آن شرکت میکرده است.
او میگوید: سال۷۲ خانه تجدید بنا شد. قبل از آن، حیاط بزرگی داشتیم که تابستانها در حیاط و زمستانها در اتاقهای خانه، محفل روضه برپا بود.
یادش میآید که شوهرش چقدر عاشق برگزاری این روضه بود؛ «زمستانها از جلو در خانه تا وسط کوچه را برفروبی میکرد تا مهمانها راحت وارد شوند. تابستانها هم در حیاط چند میله نصب کرده بود، رویش چادر میکشید تا فضای روضه سرپوشیده باشد. نمیخواست مهمان آقا اذیت شود.»
فاطمهخانم با لبخند از آن سالها یاد میکند. او از روزهایی میگوید که هنوز خانهها گازکشی نبودند و همهچیز با سختی بیشتری انجام میشد؛ «آن وقتها با چراغ نفتی چای درست میکردیم. مهمانها هم کم نبودند. حدود چهارصدنفر میآمدند. تابستانها حیاط پر میشد. الان هم حدود ۱۵۰نفری در روز مهمان این محفل هستند.»
او هنوز هم با گذشت سالها، هر بیستروز ماه صفر را صبح زودتر از همه بیدار میشود؛ چای را آماده میکند، وسایل پذیرایی را مرتب میچیند و همهچیز را قبل از آمدن مهمانها چند بار بررسی میکند؛ «هیچوقت نه تنها خسته نشدهام، بلکه روز آخر که روضه تمام میشود، دلم میگیرد. با خودم میگویم آیا این توفیق سال آینده هم نصیب من میشود.»
صله رحم، برکت روضه
فاطمهخانم برکت این روضه را فقط در ثواب آن نمیبیند، بلکه معتقد است این محفل یاد عزیزان ازدسترفته را زنده نگه میدارد؛ «هربار که روضه برپا میشود، انگار روح آنهایی که سالها اینجا بودهاند و حالا نیستند، دوباره کنار ماست. یاد آنها در این محفل زنده میشود.»
او از جمعشدن فامیل و همسایهها هم بهعنوان نعمتی دیگر یاد میکند؛ «دور هم جمعشدنمان مانند صلهرحم است.»
مادر سیدرضا با اشارهبه سختیهایی که در سالهای مختلف وجود داشته است، میگوید: حتی زمان کرونا هم این روضه قطع نشد. با جمع محدودتر و رعایت شرایط، برگزار شد و ما نگذاشتیم یک سال هم بدون برگزاری مراسم سوگواری برای اباعبدالله(ع) بگذرد. اعتقاد داریم این مجلس برکت خانه ماست.
سیدرضا که حالا سالهاست همراه مادر، خواهرانش و خانوادهاش این روضه را برپا میکنند، میگوید: این روضه امانتی است که از پدرم به ما رسیده. حالا دهههاست که ادامه دارد و امیدواریم بچههای ما هم بعد از ما این راه را ادامه بدهند. این مجلس معمولی نیست، یک سنت است که نسلبهنسل منتقل شده است.
* این گزارش سهشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴ در شماره ۶۲۳ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.