کد خبر: ۱۲۶۶۲
۰۵ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۰
هنر خطاطی روی سنگ مزار پسر شهید

هنر خطاطی روی سنگ مزار پسر شهید

غلامحسین اشرفیان پدر شهید و از پیش‌کسوتان هنر خوش‌نویسی است. او سنگ مزار فرزند شهیدش و دیگر شهدا را خطاطی کرده است. می‌گوید: یک رسالت بزرگ دارم؛ اینکه تا زمانی که زنده هستم، قلمم را از قرآن و ادعیه نگیرم.

لطفا همین جا تصورتان را از یک گفتگوی معمولی و همیشگی با پدر شهید تغییر دهید. برخلاف گپ‌و‌گفت‌های دیگر قرار نیست برویم سراغ پدری که تنها ویژگی‌اش این است فرزند شهید دارد و می‌خواهد از فرزندش برایمان حرف بزند.

این گفت‌و‌گو کمی متفاوت‌تر از روال دیگر گپ‌وگفت‌هاست؛ غلامحسین اشرفیان که حالا مویی سفید کرده و از پیش‌کسوتان هنر خوش‌نویسی است، هشتمین دهه زندگی‌اش را پشت سر گذاشته است؛ پدر شهیدی که پلاک افتخارش بر سر در خانه ساده یکی از خیابان‌های مصلی می‌گوید نشانی و راه را درست آمده‌ایم.

داخل کوچه مصلی‌۱۵ که می‌شوی همهمه و هیاهوی کاسب‌کار‌ها جای خودش را به سکوتی دوست‌داشتنی می‌دهد. ساعت‌۱۱ ظهر است و خورشید خود را تا میانه‌های ساختمان‌ها بالا کشیده است.

اشرفیان خودش در را برایمان باز می‌کند با شوخی و خنده؛ خونگرم و مهربان است، خوش‌مشرب و صمیمی.

غلامحسین اشرفیان بازنشسته آموزش و پرورش است. روز‌های سالمندی شلوغ و پرکاری دارد؛ با این همه قلم و مرکب از دستش نمی‌افتد. کار و کار و کار. این حرف اوست که اعتقاد دارد خوش‌نویسی هنر است، عشق است و آدم نه از هنر خسته می‌شود و نه از دنیای پر رمز و راز عاشقی.

 

زیبا‌نویسی روی سنگ مزار شهدا

معرفی ساده و راحتی دارد. می‌گوید: من قبل از اینکه خوش‌نویسی ممتاز باشم، پدر محمد‌مهدی شهیدم و همه شهدای دیگر؛ همه آنهایی که کلمات سنگ مزارشان به خط من نوشته شده است. بعد‌تر لا‌به‌لای روایت‌های مختلفی که تعریف می‌کند، می‌گوید دوسال با همکاری بنیاد شهید، سنگ مزار شهدا را خوش‌نویسی کرده است.

 

هنر خطاطی در روی سنگ مزار شهیدِ پسر

 

شاگرد مکتب‌خانه بودم

غلامحسین را که روز‌های سالمندی شاد و پر‌نشاطی دارد، می‌کشانیم به سال‌های دور؛ زمانی که هنوز از مدرسه‌های امروزی خبری نبود؛ خودش می‌گوید: «شاگرد مکتب‌خانه بودم و همه هنرم را از آن دوره دارم.»

اشرفیان متولد‌۱۳۱۳ است با کلی حرف و روایت از جریان‌های مختلف در مشهد و نظام آموزشی؛ از حمله روس‌ها گرفته تا ترکمن‌تازی‌ها و... که از کنار همه آنها کوتاه و خلاصه رد می‌شود.

 

غلامحسین اشرفیان با همکاری بنیاد شهید، دوسال سنگ مزار شهدا را خوش‌نویسی کرده است

ملاباجی‌های مکتب‌خانه‌ها

حرف از گذشته، آدم را سر ذوق می‌آورد. حالا فکر کنید این ماجرا مربوط‌به رفتن به مکتب‌خانه در سال‌های دوری باشد که ملاباجی‌ها با آن فلک و چوبشان، بخشی از ماجرای هر روز این دوره آموزشی بودند.

می‌گوید: «شما یادتان نمی‌آید ولی شاید از بزرگ‌تر‌ها شنیده باشید که قدیم مدرسه نبود و بچه‌ها را از کودکی برای آموزش به مکتب‌خانه می‌بردند تا قرآن یاد بگیرند. خوبی درس ملا‌باجی‌ها این بود که قرآن را «ایجکی» یادمان می‌دادند. ما تلسطمان را بر قرآن به‌خاطر این شیوه آموزش داریم ولی حالا شرایط کلی فرق کرده. مدرسه‌های چند‌زبانه قرآن با نوار و صوت و... کلی کار‌ها را راحت کرده است.

 

هنر خطاطی در روی سنگ مزار شهیدِ پسر

 

دیوان اشعار؛ سرمشق آموزگاران

کتاب کوچک ادعیه را دستش می‌گیرد و انگشت اشاره می‌گذارد روی یکی از کلمه‌های آن و می‌گوید: این خط من است و محصول همین مکتب‌خانه؛ یادگار روزگاری که شیوه آموزشی با حالا خیلی فرق داشت. دوره آموزش ابتدایی که تمام می‌شد، باید روی لوح‌های چوبی خط می‌نوشتیم. در‌حقیقت خوش‌نویسی بخشی از نظام آموزشی دوره‌های گذشته بود که آموزگار‌ها سر‌مشق خط می‌دادند.

یادش می‌آید آن سال‌ها هنوز کاغذ نبود؛ این جریانی که می‌گوید مربوط‌به سال‌های‌۱۳۲۰ می‌شود که از تخته‌های بلند و چوبی برای نوشتن استفاده می‌کردند. می‌گوید: بعد از هر سرمشقی باید تخته‌ها را می‌شستیم و تمیز می‌کردیم تا از سرمشق بعدی نمانیم.

دوره ممتازی را سرِ کلاس درس حاج‌آقا موسوی در صحن اسماعیل طلای کهنه گذراندم. روح سید‌عبد‌العلی رضوی و همه اساتید این هنر شاد باشد که اشعار مختلف از دیوان شعرای بنام را پیدا و برایمان سرمشق می‌کردند و چقدر این سرمشق‌ها به دل می‌نشست؛ چراکه ما بیش‌از کشیدن قلم بر چوب، حظ شعرش را می‌بردیم.

هنوز هم صدای قلم و بوی مرکب، وصل زندگی‌اش است و از هر وقت و لحظه‌ای برای خطاطی استفاده می‌کند.‌

می‌گوید در آموزش و پرورش بوده است و ما به‌خیال اینکه کار آموزگاری و تدریس کرده، می‌پرسیم در مدرسه هم استاد خط بوده‌اید؟ پاسخ منفی است. می‌گوید هیچ گاه شاگردی نداشته است و رفتنش به آموزش و پرورش به‌خاطر خط خوشش بوده که در قسمت بایگانی این اداره مشغولش کرده است.

 

 

این کارنامه پر و پیمان است

او وظیفه خود را در‌برابر قرآن و ادعیه ادا کرده است. این را از کارنامه پر و پیمانی می‌توان فهمید که آثار او را با خط نسخ به یادگار دارد؛ از نوشتن آیات خدا تا ادعیه‌های مختلف.‌

می‌گوید: از بین چهار خط کاربری که نسخ و ثلث و نستعلیق و شکسته را شامل می‌شود، هر‌یک جایگاهی ویژه دارد. نسخ در ادعیه و قرآن کاربرد بیشتری دارد. او در قدیم حتی گواهینامه‌ها و برخی اسناد را دستی و با خط خوش می‌نوشته است.

 

هنر خطاطی در روی سنگ مزار شهیدِ پسر

 

خطبه بی‌نظیر

افزایش سن، از حرارت و تب‌و تاب آموختن کم نمی‌کند. او از هر زمانی برای خوش‌نویسی استفاده می‌کند. هر چند این روز‌ها به‌سختی راه می‌رود، سن و سال باعث نشده حتی یک روز در خانه بنشیند و دست از خطاطی بردارد. با حرارت روز‌های جوانی حرف می‌زند و سخن می‌گوید. قد راست می‌کند تا برود و خطبه بدون نقطه حضرت علی (ع) را که روی یکی از دیوار‌ها قاب گرفته است، نشانمان بدهد. با توضیحاتی که درباه آن می‌دهد، شگفتی خطبه مشخص می‌شود؛ خطبه‌ای بدون هیچ نقطه‌ای.

استاد از این دست کار‌ها زیاد دارد، اما بیشتر همّ و غمش را گذاشته است روی نوشتن ادعیه و قرآن.ابزار ساده‌ای برای کار دارد؛ یک قلم با مرکب سیاه. می‌گوید: قلم‌ها متفاوت است با انواع قیمت. بعضی از آنها به ۱۰۰ هزار تومان هم می‌رسند. مرکب، اما نباید براق باشد. هر چه سیاهی مرکب چشمگیرتر باشد، خط زیباتر می‌شود.

استاد می‌گوید: یک رسالت بزرگ دارم؛ اینکه تا زمانی که زنده هستم، قلمم را از قرآن و ادعیه نگیرم. ما هر چه کلام خدا را زیباتر به چشم آوریم، مزد کارمان را بیشتر گرفته‌ایم.

 

* این گزارش در شماره ۱۵۶ شهرآرا محله منطقه ۶ مورخ ۲۲ تیرماه ۱۳۹۴منتشر شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44