پدر شهید

حاج احمد سعیدی نجات اسطوره صبر و امانت‌داری بود
حاج احمد سعیدی سال‌ها مدیریت مدرسه عسکریه را برعهده داشت. پس از تعطیلی این مدرسه با نظر آیت‌الله مصباح مقرر شد در پرداخت شهریه طلاب یاری‌رسان باشد و به این ترتیب بیش‌از چهار دهه از عمرش را صرف امانت‌داری و تقسیم شهریه طلاب کرد.
قصه پدر و پسری که در جبهه به دنبال هم بودند
این روایت قصه به دنبال هم گشتن سیدحسن و پسر شهیدش سیدکاظم مهدی‌زاده در جبهه است. اول پسر به جبهه می‌رود و بعد هم پدر به دنبالش. این دو همیشه چندقدم از فاصله داشتند تا روزی که پیکر پسر برمی‌گردد و دوباره در سردخانه معراج شهدا به هم می‌رسند.
«عارف» مخترع
کار در شهرک صنعتی شهید‌رجایی و ساخت مسجدی برای کسبه در این محدوده سبب شد حاج‌آقا عارف وارد گود تولید صنعتی شود. او حالا لوستر گازی و رحل متفاوت قرآن به نام خود دارد.
مصالح فروشِ «چهنو» و تدارکات‌چی جبهه
عباس شعبان‌پور، از قد‌یمی‌های محله چهنو است. او دوران جنگ به دلیل شغل مصالح فروشی‌اش در بخش تدارکات جهبه فعالیت می‌کند و هم زمان د‌و پسر و د‌اماد‌ش شهید می‌شوند.
محرم علی وصیت کرد بعد از شهادتش کوچه را گلباران کنند
درآن روز‌ها برای محرم‌علی که تازه پشت لبش سبز شده بود، مهم نبود که درسش را ادامه دهد تا در آینده معلم شود یا دکتر؛ برای او مهم این بود که در خاک‌ریزهای جبهه باشد و به‌جای مداد در دستش، تفنگ روی شانه‌اش بگذارد.
هنر خطاطی روی سنگ مزار پسر شهید
غلامحسین اشرفیان پدر شهید و از پیش‌کسوتان هنر خوش‌نویسی است. او سنگ مزار فرزند شهیدش و دیگر شهدا را خطاطی کرده است. می‌گوید: یک رسالت بزرگ دارم؛ اینکه تا زمانی که زنده هستم، قلمم را از قرآن و ادعیه نگیرم.
عباسعلی عباسپور پشت درِ سردخانه نمازشکر خواند
آقا عباسعلی وقتی خبر شهادت پسرش را شنید، سردخانه رفت و تا سه روز که پیکر شهید در سردخانه بود، هر روز کنار پسرش نماز می‌خواند و در روز خاک‌سپاری هم او را غسل داد و کفن کرد.