
از سال۱۳۸۳ که خانهاش را در سپاه۵۵ فروخت و در شهرک طلوع (تنباکوچی) در محله ابوذر قطعهزمینی صدمتری خرید، بیستسال میگذرد. علیاصغر علیاکبرزاده خانهاش را در سپاه فروخت و زمینی در شهرک طلوع خرید. خانه فعلیاش را ششماهه ساخت.
آن زمان شهرکطلوع که با نام «شهرک تنباکوچی» شناخته میشد، هیچیک از امکانات اولیه را نداشت. علیاکبرزاده در این بیستسال، کمبودها را لمس کرده و تغییر چهره شهرک و آمدن امکانات یکی پس از دیگری را دیده است. حتی برای برخی از آنها مانند آسفالت و برق و... خودش آستینهایش را بالا زده است تا امکانات را به شهرک بیاورد.
بسیاری از خانههای این شهرک در مسیر کال ساخته شده است. یکبار پسر و عروسم که با ماشین قصد عبور از کال را داشتند، ماشینشان به یک سمت چپ کرد و به کمک اهالی آن را بیرون آوردیم.
آن زمان در شهرک آب لولهکشی نداشتیم و آب را با تانکر برایمان میآوردند. یک بار مهمان از شهرستان داشتیم. از راه رسیده بودند و میخواستیم غذا درست کنیم، اما آب تانکر تمام شده بود. مهمان را ترک موتور نشاندم و با هم از شهرک ابوذر آب آوردیم.
کالی در اینجا قرار داشت که مسیر رفتوآمد اهالی شهرک بود. یک شب که از کنار کال قصد آمدن به خانه را داشتم، سگی دنبالم کرد. در تاریکی شب میدویدم. خدا رحم کرد و همسایهام، اصغر قریبزاده که درحال برگشت به خانه بود، من را دید و به کمکم آمد.
هنگامیکه برای خرید قطعهزمینی به اینجا آمدم، با علیاکبر عطایی آشنا شدم. او بنگاه املاک این شهرک را دارد. او و برادرش در ساخت خانه کمکم کردند. شبها هم مراقب بودند که دزد، مصالح و آهنها را ندزدد.
آن سالها اتوبوس تا انتهای شهرک ابوذر میآمد. یک بار زمستان بود و اتوبوس در گل گیر کرده بود. راننده هرچه تلاش میکرد، نمیتوانست اتوبوس را از گل بیرون بیاورد. همه مردها پیاده شدیم و اتوبوس را هل دادیم. تمام لباسهایمان غرق در آب و گل شده بود.
این درخت را حدود شانزدههفدهسال قبل، بعداز آمدنم به این شهرک، بهصورت روتبال اینجا کاشتم. حالا که این درخت رشد کرده است، عصرهای تابستان با همسایهام، آقای علی عزیزی، در سایهاش چای مینوشیم.
* این گزارش سهشنبه ۱۶ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۰۹ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.