
هیئت سیدالشهداء کوی سلمان ۵ نسل شبیه خوان دارد
سابقهشان به سال ۱۳۰۴ بازمیگردد؛ به زمانی که در روستای «چِزگ» شهرستان «نیشابور»، «حسینقلی چِزگی» پایههای هیئتشان را بنا نهاد. شروعی برای بنیان هیئت و گروه شبیهخوانیِ خانوادگی که نسلبهنسل تا به امروز ریشه دوانده است؛ «هیئت عزاداری سیدالشهدا (ع)».
«حسینقلی» که به رحمت خدا میرود، هیئت به پسرانش «عباس قلی»، «صفدرقلی» و «حیدرقلی ضرغامی» میرسد، اما در سال ۱۳۳۹ «عباسقلی» فوت میکند و دو برادر دیگر رسالت پدر را ادامه میدهند. در این مسیر «حاجمحمد» و «محمدعلی»، پسران «عباسقلی» و «براتعلی» و «حسینعلی» پسران «صفدرقلی» نیز از کودکی، مانند پدرانشان با طفلخوانی، کار شبیهخوانی را شروع میکنند و همینطور پیش میروند تا اینکه دو نسل بعد نیز پا به میدان میگذارند و میراث جدشان را با همان ارادت دنبال میکنند. اکنون بزرگ هیئت، «حاجمحمد ضرغامی» است که ۸۰ سال را به پایان رسانده.
اعضای هیئت «عزاداری سیدالشهدا (ع)» سال ۱۳۵۵ راهی مشهد میشوند و از همان زمان تاکنون در محله «کوی سلمان» ساکن شده و فعالیت میکنند. آنها پیش از این فقط روزهای عاشورا میخواندند، اما اکنون در مناسبتهای مختلف نیز به تناسب، شبیهخوانی دارند، حتی چندسالی میشود که ۱۰ شب اول ماه محرم را تعزیه میخوانند و به خرج خودشان به عزاداران شام میدهند.
در این میان هیئتهایی هستند که برای تعزیهخوانی به کشورهای دیگر مانند فرانسه دعوت شدهاند اما آنها تاکنون به خارج کشور نرفتهاند و فقط هرازگاهی از طرف شهرهای دیگر دعوت میشوند؛ درست مانند امسال که کرمان، آنها را برای شبیهخوانی دعوت کرده است و چندنفرشان به آنجا رفتهاند؛ البته آن زمان که در روستا بودند، به دعوت روستاهایی که «علمخبری» میکردند، به آنجا میرفتند و درحالیکه از چند روستای دیگر هم سینهزن میآمدند، شبیهخوانی را بهپا میداشتند اما پس از اینکه آنها به مشهد آمدند، دیگر گروه شبیهخوانی نبود که این دعوتها ادامه داشته باشد.
با تعدادی از شبیهخوانانی که حضور داشتند، همکلام میشویم و از آنها میخواهیم تا علاوه بر معرفی خود و نقشهایی که بازی میکنند، بخشی از یکی از نقشهایشان را برایمان بخوانند.
حاجمحمد ضرغامی؛ بزرگ هیئت
۸۰ سال دارم و از ششسالگی با طفلخوانی، کارم را شروع کردم و همانطور که پیش رفتم، نقش اصلی شهادتخوانها را به من سپردند. میتوانم همه نسخهها و خطهای قدیمی را بخوانم که پدرم با یکی از دوستانش نوشتهاند؛ البته آهنگسازی و مرتبسازی شعرها و متون را هم از کتابهای مختلف بههمراه پدرم انجام میدادیم.
درواقع از کتابهای مختلف تعزیهخوانی و ذکر مصیبت، اشعار و متنها را جمع کرده و تبدیل به یک نسخه کردهایم که قدمتش به ۱۰۰ سال میرسد. علاوه بر آن، نسخههایی دستی برای هریک از نقشها درست کردهایم که فرد هنگام اجرا به دستش میگیرد. این نسخهها همه براساس دستگاه دوازدهگانه موسیقی تنظیم شده و متناسب با هرمجلس، آهنگی دارد. در کنار اینها از بنیانگذاران مسجد چهاردهمعصوم علیمردانی هم هستم که سال ۶۲ با هزینههای هیئت و کمکهای مردمی، احداث شد. نکته دیگر این است که هیئت ما سعی کرده سنت تعزیه را به همان شکل اولیه خود حفظ کند، درحالیکه برخیها شعرهای جدید را وارد کردهاند.
محمدعلی ضرغامی: در سال ۱۳۲۹ متولد شدم و با عشق حسین (ع)، راه آباواجدادم را درپیش گرفتم. از همان بچگی وارد هیئت شدم و پلهپله بالا رفتم و همه نقشها را در مجالس متفاوت، اجرا کردم، اما تاکنون بیشتر شهادتخوانی و اولیاخوانی را اجرا کردهام و فقط یکیدوبار اشقیاخوان بودهام.
حالا دیگر جوانان میخوانند و بازنشسته شدهام و بیشتر آنها را راهنمایی میکنم؛ امروز دیگر جوانان از ما پیشی گرفتهاند. درواقع تعزیهخوانی، هنر مذهبی ریشهداری است که عشق امامحسین (ع) آن را تا به امروز حفظ کرده؛ هرچند از ۷۲ مجلس تعزیهخوانی فقط ۸، ۹ مجلس آن خوانده میشود؛ مجلسهایی، چون شهادت امامحسین (ع)، شهادت علیاکبر (ع)، بازار شام، مسلم، طفلان مسلم (ع)، عابس و شوذب، شهادت حر، حضرت زهرا (س) و شاهچراغ (برادر امامرضا (ع)) که هرکدام متنهای خاص خود را دارد. در هرمجلس هم بین ۷ تا ۸ شبیهخوان، ایفای نقش میکنند.
براتعلی ضرغامی: من هم از همان کودکی با طفلخوانی، شبیهخوانی را شروع کردم. بعد قاسم (ع)، علی اکبر (ع)، ابوالفضل (ع) و حر را خواندم، تا امروز که نقش امامحسین (ع) را میخوانم؛ البته در کنار این، کار شبیهگردانی (کارگردانی مجالس) و مداحی هم میکنم. با اینکه تعزیهخوانی سالیان درازی است که اجرا میشود و مقام معظم رهبری و علما هم به آن سفارش کردهاند، متاسفانه مسئولان اهمیت چندانی به آن نمیدهند و در حالی که در هر اجرای ما در شبهای قدر و عاشورا حدود ۷۰۰ جوان شرکت میکنند، جا و مکان خوبی برای اجرا نداریم. اگر حسینیه یا فضای مناسبی داشتیم، میتوانستیم همیشه رایگان مراسم اجرا کنیم.
محمدهادی ضرغامی: از پنجسالگی طفلخوانی را شروع کردم. درواقع هرکس باید از صفر شروع کند و از همان ابتدا هم از تُن صدا، آداب و حرکات و مشخصات ظاهری و جسمیاش مشخص میشود که باید جزو اولیاخوانان باشد یا اشقیاخوانان. اجراکنندگان نقش امامحسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت زینب (س) مسئولیتی کلیدی دارند و تاثیر کلیدی هم بر مخاطب میگذارند.
نکتهای که میخواهم بگویم، تاثیرگذاری استفاده از اسب و شتر و کجاوه و شبیهسازی صحنههایی چون بازار شام و... است که متاسفانه بهدلیل محدودیت مکان، امکان نمایش آنها را نداریم، درحالیکه در روستا بهراحتی میتوانستیم این چیزها را نمایش دهیم.
عابس ضرغامی: من نیز از ششسالگی طفلخوانی را شروع کردم و پس از آن دیگر زنانهخوانی میکردم؛ نقشهایی چون حضرت زینب(س)، حضرت زهرا(س) و لیلا و... چون صدا و آدابم بیشتر به این نقشها میخورد. کلا مجلس متعلق به امامحسین(ع)، حضرت زینب(س) و واقعه کربلاست و فرقی نمیکند که چه کسی چه نقشی را بخواند؛ چون مقصود فقط عزاداری برای آقاست؛ البته الان دیگر بازنشست شده و جایم را به نوجوانان و جوانان دادهام و به آنها آموزش میدهم و راهنماییشان میکنم؛ خوشبختانه جوانان زیادی متقاضی شبیهخوانی هستند.
حسینعلی ضرغامی: از بچگی شروع کردم و پس از طفلخوانی، اشقیاخوان شدم؛ البته پدرم «صفدرقلی» هم اشقیاخوان بود و میراث او را ادامه دادم. هیئتمان هم خانوادگی است و از همان ابتدا از هیچ نهاد دولتی و خصوصی کمک نگرفتیم و همیشه به خرج خودمان، هیئت و مراسم را چرخاندهایم، حتی این چندسالی که دهه اول محرم تعزیهخوانی داریم، زمستانها داخل همین مسجد چهاردهمعصوم(ع) و تابستانها هم در خیابان، برنامه اجرا میکنیم. همچنان هم هیچ چشمی به کمک کسی نداریم اما از نظر مکان با مشکل روبهرو هستیم و اگر جای بزرگتری باشد تا مردم بتوانند بیشتر و بهتر از مجلس استفاده کنند، دیگر دغدغهای نداریم.
احمد چزگی: من داماد خانواده هستم و تعزیهدان و از اعضای هیئت سینهزنی و تدارکات گروه هستم اما پسرانم «محمدرضا»، «امیرحسین» و «محمدعلی» شبیهخوان هستند که امیرحسین، موافقخوان و محمدعلی هم طفلخوان است و امروز حضور ندارند.
جوانان هیئت
محمدتقی ضرغامی: ۳۳ سالَم است و از هفتسالگی شبیهخوانی را شروع کردم و اکنون هم شهادتخوانی حضرت علیاکبر (ع)، حضرت زینب (س)، همسر یزید، لیلا و... را اجرا میکنم. درواقع بیشتر اولیاخوان هستم؛ مثلا یکی از نقشها حضرت مسلم است که زمانی که به خانه طوئه پناهنده میشود، این اشعار را میخواند: «یارب این شور چه شوری است به بازار، امشب؟ شهر آشوب پر از فتنه و زار امشب/ هر طرف مینگرم، جارچیان جار زنند/ای که بندید ره چاره به ناچار امشب!»
مصطفی ضرغامی: ۲۷ سال دارم و از هفتسالگی وارد شبیهخوانی شدم. پس از آن، چون صدایم با شهادتخوانی و زنانهخوانی هماهنگ بود، این نقشها را بازی میکنم. در زنانهخوانی نقشهای حضرت زینب (س)، سکینه، طوئه، هانی و... و در شهادتخوانی نیز حضرت عباس (ع)، مسلم، حر، شاهچراغ و... را میخوانم.
الان هم میخواهم از زبان حضرت عباس (ع) متنی را بخوانم که مربوط میشود به زمانی که ایشان لشکر حر را به امامحسین (ع) معرفی میکند: «ای برادر! خبرت نیست چه محشر برپاست/ این همه لشکر بیدین پی خونریزی ماست/ حر بود سروروسالار و ریاحینسب است/ لشکر از زاده مرجانه، همان بیادب است.»
هیئتهایی هستند که برای تعزیهخوانی به کشورهایی مانند فرانسه دعوت شدهاند
محمد ضرغامی: بیستوهفتسالهام و از هفتسالگی شبیهخوان شدم. نقشم اولیاخوانی است که به دو بخش شهادتخوانی و زنانهخوانی تقسیم میشود و هردوی آنها را اجرا میکنم.
چیزی که میخواهم بخوانم، مربوط به اول مجلس حضرت علیاکبر (ع) میشود: «این چه بانگی است که به گوش من ناشاد آمد؟ای دل غمزده اقبال بر امداد آمد/ چند اندر قفسای مرغِ دل از غم نالی؟ مژدهای طایر پربسته که صیاد آمد!»
محمدرضا چزگی: ۲۵ سالم است و از هفتسالگی شروع کردم به طفلخوانی و با راهنمایی بزرگان، کارم را ادامه دادم تا اینکه الان در نقش اشقیاخوان فعالیت میکنم و گاهی هم اولیاخوانی میکنم؛ درست مانند پدربزرگم که هر دو نقش مخالف و موافق را بهخوبی اجرا میکرد. عشق امامحسین (ع) من را به سمت خواندن و نوکری آقا سوق داد و امیدوارم خداوند این قدرت را به ما بدهد که این سنت را همچنان ادامه دهیم. درواقع این شعر میتواند بهترین توصیف حال بچههای شیعه باشد: «از کربلا به بعد گرفتار زینبیم/ تا روضهها بهپاست، بدهکار زینبیم.»
من هم صحنهای از بازار شام را از زبان شمر میخوانم: «شیعیان! از کربلا مشک تتار آوردهام/ اهلبیت مصطفی را خواروزار آوردهام/ بستهام بازوی زینب آنکه شهر را خواهر است/ اللهالله دختر شیر خدا آوردهام.»
مرتضی ضرغامی: ۲۱ سالم است و هفت سالم بود که شبیهخوانی را شروع کردم. نقشم در مجلسها، اشقیاخوانی است. یکی از نقشهایی که میخوانم، ابنزیاد است. الان هم صحنهای را از زبان او میخوانم که مربوط به زمانی میشود که حاکم بصره بوده و درست زمانی که مسلم در کوفه است، به دستور یزید به کوفه میرود، اما با لباسی مبدل و متعلق به بنیهاشم: «به غیر حیله در این کار چاره نتوان کرد/ به مکر و حلیه و دستان، کناره نتوان کرد/ نقاب بر رخ خود زنم به صد نیرنگ/ که تا به کوفه مسخر شوم، به حیله نه به جنگ/ من عبیدم که شدم والی کوفه/ که یزیدبنمعاویه بداده است به من پست و مقامی/ پس چه بهتر که زنم بر رخ خود سخت نقابی/ که خلایق چو حسینم بشناسند و بیایند به نزدم/ تا بدانم به چه اندازه همه یار حسیناند.»
معنی برخی اصطلاحات:
شبیهگردان: مسئول گروه و باتجربه.
شبیهخوان: تکتک افراد گروه که به دستور شبیهگردان، نسخهای را اجرا میکنند.
اولیاخوان(امامخوان، موافقخوان): شبیهخوانی که نقش ائمهاطهار(ع) را اجرا میکند.
شهادتخوان: اولیاخوانی که نقش حضرت عباس(ع)، حضرت علیاکبر(ع)، حضرت مسلم(س) و حضرت قاسم(ع) را اجرا میکند.
اشقیاخوان(مخالفخوان): شبیهخوانی که نقش مخالفان و دشمنان اهلبیت(ع) را اجرا میکند.
طفلخوان(بچهخوان): کودکان خردسالی که نقش فرزندان ائمه(ع) مانند حضرت سکینه(س) جناب عبدا...(ع) پسر هانی و... را اجرا میکنند.
زنانهخوان: شبیهخوانی که نقش زنانی چون حضرت زینب(س) و... را با روبند اجرا میکند.
معنی برخی رنگها:
رنگ سبز: ویژه اولیاخوانها بهویژه کسانی است که نقش امام و اولاد ائمه(ع) را اجرا میکنند.
رنگ آبی: ویژه افراد میانی که نقش صحابه و افراد درجه ۲ را اجرا میکنند.
رنگ سیاه: ویژه زنانهخوانهاست که لباسی سرتاسری و یکدست مشکی میپوشند.
رنگ قرمز: ویژه اشقیاخوانهاست مانند شمر و حارث و...
رنگ زرد: شبیهخوانی که پیشینه حقبینی و حقپرستی دارد و سرانجام به ائمه(ع) گرایش مییابد؛ مانند حربنیزیدریاحی و زهیربنقین.
رنگ سفید: ویژه شبیهخوانان میانی مانند قصاب و درویش است و برای کفن شهادتخوانها نیز استفاده میشود.
لباسهای زرقوبرقدار زریدوزیشده: مخصوص جبرئیل و حوری و ملائک است و در نقش مخالفان نیز برای معاویه، یزیدبنمعاویه، عبیدا...بنزیاد، عمربنسعد و امرای کفر بهکار میرود.
* این گزارش در شماره ۱۷۱ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۴ آبان ماه سال ۱۳۹۴ منتشر شده است.