مصطفی شریعتی، نقاش و هنرمند معلولی است که بدون دست، آثاری را از خود برجا گذاشته و همگان را شگفتزده کرده است. مصطفی در سال ۱۳۶۳ بهدنیا آمد.
خانواده او متشکل از پدر ، مادر ، دو خواهر و یک برادر است که فقط مصطفی این ویژگی جسمی را دارد. او که ساکن محله دانشجو مشهد است به کمک پدر و مادر از دوران ابتدایی متوجه علاقهاش به هنر نقاشی شد.
پس از گرفتن دیپلم ریاضی و فیزیک، نقاشی را بهطور جدی و حرفهای نزد استادانی چون استاد نبیزاده، استاد عشقی، استاد واحدیان، استاد خلیلی و استاد طالبی شروع کرد.
این هنرمند بااستعداد پس از مدت کوتاهی توانست به مسابقات کشوری المپیاد جهانی راه یابد.
از ۱۷سالگی کاملا به صورت مستقل زندگی کردم و تمام کارهای خودم را میتوانم انجام دادم
مصطفی شریعتی، بهعنوان یک نماد امیدواری و پشتکار درخصوص شرایط جسمی خود در این نشست گفت: پذیرش یا کنار آمدن با موضوع معلولیت که بهعنوان سؤال مطرح شده است، در واقع کوچککردن نعمتی است که خداوند به من عنایت کرده است.
من عاشق شرایطم هستم و حتی حاضر نیستم که برای یک ساعت این وضعیت کمی تغییر کند.
من در ۱۵ سالگی از پدرم خواستم که از نظر مالی مستقل شوم و در ۱۷ سالگی کاملا به صورت مستقل زندگی کردم و تمام کارهای خودم را میتوانم انجام دهم و به قول مادرم «من نگران دیگر بچههایم میشوم، اما از تو خاطرم جمع است که میتوانی از پس هر کاری بربیایی.»
این جمله مادرم یعنی اینکه آنها به من اعتماد دارند که خودم میتوانم بهراحتی مثل تمام آدمهای سالم زندگی کنم.
مصطفی که سالهاست آموزشگاه نقاشی دارد و نقاشی تدریس میکند، درخصوص نام آموزشگاه اش در توضیحاتی افزود: «هزاردستان» نام آموزشگاه من است. منظورم از این نام این است که اگرچه من خودم دست ندارم، اما در روز هزاران دست به کمکم میآیند که من بتوانم بهراحتی زندگی کنم. دستانی که ویلچر مرا میبرند.
دستانی که گوشی مرا بر میدارند و .... اینها دستان شرافتمندانی هستند که در قحطی محبت به کمک من آمدهاند. مصطفی شریعتی درخصوص نوع رفتار و نگاههای مردم جامعه هم گفت: من مردم شهر و کشورم را صمیمانه دوست دارم.
آنها بزرگند و من آنچه مردم آن را «ترحم» میخوانند، قبول ندارم. ما ایرانیان، انسانهای دلرحم و مهربانی هستیم و این «ترحم» برای تخریب این مهربانی ما وارد جامعه شده است.
هیچگاه از این نگاهها ناراحت نمیشوم و آنها را نشان از محبت و دوستی میدانم. تنها چیزی که میتواند مرا ناراحت کند، غافل شدن از یاد خداست.
مصطفی شریعتی، چهارسالی میشود که متأهل است. همسر مصطفی شاگرد او بوده و به قول خود مصطفی «اعتماد بهنفس را او به من هدیه داده است.»
مصطفی میافزاید: دلیل این را که عدهای از انسانهای سالم و حتی معلولان ناراحت و افسرده هستند، نمی فهمم.
به نظر من آنها قدر نعمتی را که خدا به آنها داده، نمیدانند. من با همین شرایطم همه کارهای شخصی ام را خودم انجام میدهم و علاوه بر این کوهنوردی هم میکنم.
بدن من هم به ورزش نیاز دارد. از طرف دیگر چون دستی برای زدن سِرُم ندارم، باید خیلی مواظب سلامتیام باشم.
استاد علیمرادیان در ادامه با بیان موضوع ناکامی در جامعه گفت: یکی از بحثهای جدی در حوزه روانشناسی، ناکامی و بدتر از آن ناکامیهای جسمی است.
وی ادامه داد: همه کمبودها را میشود جبران کرد، اما معلولیت را نمیتوان تغییر داد. اینکه معمولا افراد معلول دچار افسردگی هستند، ناشی از این نوع ناکامی است که بسیار قوی و تخریبگر است.
نمونههای نادری چون مصطفی دشتی(قهرمان کوهنوردی)، نهتنها برای معلولان بلکه برای همه جامعه یک نمونه عینی از امید و تلاش هستند.
بسیاری از ما آدمهای سالم هم حتی یکبار به کوه نرفتهایم، اما او تا بهحال دوبار به قله دماوند رفته است.
خیلی از ماها به تنهایی قادر به انجام کارهای خودمان نیز نیستیم، اما او با وجود این معلولیت عجیب تمام کارهایش را خودش انجام میدهد و جالبتر اینکه او یک هنرمند بینظیر است.
* این گزارش پنج شنبه، ۳ مهر ۹۲ در شماره ۷۱ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.