سیداحمد موسوی، امام جماعت خوشروی مسجد ابوالفضلیها را اهالی محله گلشهر خوب میشناسند؛ روحانی جوانی که اعتقاد دارد برای رفع معضلات منطقه باید با جوانان رفیق بود، آنان را باور کرد و پای کار آورد. همین است که رتقوفتق اکثر امور مسجد را بهعهده جوانان میگذارد. با فضای مجازی آشناست و فعالیتها و طرحهای فرهنگیاش را از این طریق به دیگران معرفی میکند. علاوهبر همه اینها شاعر است و دستی هم در قصهنویسی دارد.
این را بگذارید کنار این توضیح که تاکنون کتابهای داستانی مختلفی چاپ کرده و آن را به رایگان یا با قیمت کم دراختیار کودکان و نوجوانان محله قرار میدهد. خیلیها او را بارها در کوچهها و محلات گلشهر دیدهاند، وقتی کتابها را روی ترک موتورش میگذارد و به در منازل میبرد. آقاسید، یکی از آن امام جماعتهای مبتکر و خلاق است که برای جذب بیشتر جوانان و اهالی محله به مسجد و حضور در جلسات مذهبی و دینی تلاشهای بسیار کرده که برگزاری کلاسهای متفاوت و چاپ کتابهای مختلف ازجمله آنهاست. «داستان انار» آخرین کتاب اوست که بهتازگی به چاپ رسیده است. این کتاب نهتنها در مشهد که در شهرهای دیگر هم با اقبال عمومی مواجه شده است.
پدرم و برادر بزرگترم هر دو ملبس هستند و درواقع در خانوادهای روحانی بزرگ شدم؛ در همین شرایط بود که من هم از همان دوران کودکی، خودم را در لباس روحانیت میدیدم. بعد از پایان دوره راهنمایی برای ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه شدم. از همان ابتدا تصورم از روحانیت، این بوده و هست که روحانیت باید با علم روز آشنا باشد تا بتواند با تهاجم فرهنگی مقابله و شبیخونهای جوامع غربی را بهموقع شناسایی و آنها را دفع کند. به همین دلیل تلاش کردم تا علم و اطلاعاتم را بهروز نگهدارم.
پدرم را همه بهعنوان چهره فعال فرهنگی محله میشناسند؛ ما هم از او یاد گرفتیم که یک روحانی باید در کارهای فرهنگی مسجد و محله پویا باشد. بسیاری از کارهای فرهنگی را که میخواهیم در محله انجام دهیم، ابتدا در خانه پدری به شور و مشورت میگذاریم و درباره اینکه چه کنیم تا کارمان بهتر اجرا شود، صحبت و تبادلنظر میکنیم. بهعبارت دیگر، خانه ما اتاق فکرمان هم هست. با همت پدر و برادرانم تابهحال چند نشریه نوشته و چاپ کردهایم که به همین شیوه که نقل کردم، به انجام رسیده یعنی گاه ایدههای آن را پدر میدهد و مطالب را تهیه میکند و ما نیز قسمتی از کارهای اجرایی را انجام میدهیم، گاهی هم ما پیشقدم میشویم و طرحهای پیشنهادیمان را با او درمیان میگذاریم.
اینکه چرا با ورودم به مسجد ابوالفضلی، کارهای فرهنگی را با جدیت بیشتری دنبال کردم، برمیگردد به همان سابقهای که در خانواده داشتم. اعتقاد دارم برای داشتن یک مسجد پویا و فعال، نیاز است که جوانان و نوجوانان هم در مسجد حضور داشته باشند؛ این درست برخلاف اعتقاد بسیاری از اعضای هیئتامناست. اعتقاد اشتباهی که میگوید نوجوانان و نوجوانان باید کمتر وارد کار شوند و مسئولیتها را نباید به آنان محول کرد.
در این دوسالی که به مسجد ابوالفضلی آمدهام، تمام تلاشم را برای جذب جوانان محله به مسجد به کار گرفتهام. دغدغهام این بوده و هست که جوانان، گرداننده اصلی کارها و امور فرهنگی مسجد باشند؛ به همین دلیل برنامههایی طراحی کرده و مرحلهبهمرحله آن را اجرا میکنم. قصد دارم با پیشگرفتن این شیوه به نوجوانان و جوانان بفهمانم که آنها همهکاره مسجد هستند.
بهترین اقدامی که دو سال گذشته انجام دادهام، چاپ کتاب برای کودکان، نوجوانان و اصناف بود ایده نوشتن کتاب از لحظههای خواب دخترم و خواندن لالایی برای او پیدا شد. تاحدودی هم دستی به قلم دارم و شعر مینویسم. حتی در دوران مجردی، شعرهایم را در صفحات مجازی میگذاشتم، اما بعداز پایان دوران تجرد، کمی از این فضا دور شدم تا وقتی که دخترم به دنیا آمد.
وقتی بزرگتر شد به شعرها و قصههایی که فیالبداهه برایش میخواندم، علاقه نشان داد و خواست که برایش داستانهایی را که خودم نوشتهام، تعریف کنم. شوق او به این موضوع باعث تشویق دوباره خودم برای سرودن شعر و قصهگفتن شد. ناگفته نماند که این موضوع با ورودم به مسجد ابوالفضلیها همزمان شد. میدیدم که بچهها همراه مادرانشان به مسجد میآیند، اما بدون هیچ آموزش یا بهرهای از این آمدنها و رفتنها، دوباره برمیگردند. اینجا بود که به فکرم رسید به بچههایی که به مسجد میآیند، کتاب هدیه دهم و چه چیزی بهتر از این. در ادامه این راه تصمیم گرفتم داستانهایی را که برای دخترم تعریف میکنم، بهصورت شعر درآورم و چاپ کنم. با چاپ این کتاب و هدیهدادن آن به کودکان، دوستان زیادی پیدا کردهام که سن برخی از آنها دوسهسال بیشتر نیست.
یکی از کارهایی که ابتدای آمدنم به این مسجد انجام دادم، شناسایی افرادی بود که میتوانستند در بخشهای مختلف هنری، رایانه، چاپ و نشر کارآمد باشند. بعداز شناسایی این افراد، تیم آماده شد و با همفکری با اعضا، نام گروه را «میرآب» گذاشتیم.
میرآب، کسی است که آب را عادلانه بین همه تقسیم میکند؛ ما هم تلاش میکنیم اطلاعاتی را که داریم، دراختیار همه قرار دهیم. یکی از فعالیتهای این تشکل، چاپ کتاب و نشریه است و به همت همین جوانان محلی توانستهایم کارهای بزرگی انجام دهیم و آوازه کارهایمان حتی به سایر استانها رسیده است.
همانطورکه گفتم، مسجد میتواند در تمام امور ورود پیدا کند و به مردم آگاهی بدهد. به طور مثال با اتفاقات اخیری که برای شیعیان بحرین افتاد، به فکر فرورفتم که چگونه میتوانم مظلومیت شیعیان را بهصورت داستانی خواندنی برای کودکان بازگو کنم. این شد که ایده چاپ داستان انار به ذهنم خطور کرد و تصمیم گرفتم آن را منتشر کنم. داستان کتاب انار، اتفاقاتی است که این روزها در سراسر جهان رخ میدهد.
برای تصاویر کتاب هم به یک گرافیست مراجعه کردم، اما او مبلغ بسیار زیادی برای تصویرگری میخواست که توان پرداخت آن را نداشتم. به همین دلیل تصاویر را از انیمیشنهایی که با همین مضمون ساخته شده بود، برداشتم. البته در کتاب منبع تصاویر ذکر شده است. بازتاب این کتاب بسیار عالی بود. ائمه جماعات بسیاری از محلات مشهد و حتی دیگر استانها مانند قم، تهران، کرج و حتی هرمزگان درخواست داشتند که چند نسخه از این کتاب را برای مطالعه کودکان مساجد آنان نیز ارسال کنیم.
همانطورکه میدانید، کارهای فرهنگی نیاز به هزینهکردن دارد، بهویژه کتابهایی که چاپ میشود؛ ولو اینکه برخی از اعضا افتخاری فعالیت کنند. بخشی از این هزینهها را خودم به عهده میگیرم، بخشی از آن هم توسط خیّران پرداخت میشود.
کتابهایی را که چاپ میشود، با هزینه کم به دست افراد میرسانیم تا آنها توان خرید داشته باشند؛ همین است که از راه فروش کتاب، درآمدی نداریم.
کتاب را علاوهبر کودکان مسجدی، به تشکلهای فرهنگی، مهدکودکها، هیئتهای خانگی و حتی روضههای خانگی که تقاضا داشتهاند، با قیمت نازل اهدا کردهایم.
میرآب، کسی است که آب را عادلانه تقسیم میکند؛ ما هم تلاش میکنیم اطلاعاتی را که داریم، دراختیار همه قرار دهیم
هنگامیکه مسجد را تحویل گرفتم، اطلاعی از سابقه فعالیتهای پیشین آن نداشتم؛ به همین دلیل تصمیم گرفتم اموری را که برای مسجد انجام میدهم و همچنین مشکلات و ظرفیتهای موجود در محله را در دفتری که برای این منظور درست کردهام، یادداشت کنم تا اگر روزی امام جماعت دیگری برای تحویلگرفتن مسجد آمد، دفتر را دراختیارش قرار بدهم و او بداند چه کارهایی انجام شده و چه کارهایی باید انجام شود.
شاید برخی افراد با فضای مجازی و مثلا صفحههای اجتماعی مخالف باشند و آن را آسیبزا بدانند، اما بهنظر من، میتوان از همین ابزارها برای کارهای فرهنگی استفاده کرد. از سوی دیگر، جوانان امروز بیشتر وقت خود را در دنیای مجازی میگذرانند و کمتر در فضای واقعی حضور دارند. به همین دلیل تلاش کردهام از این طریق هم با جوانان درارتباط باشم تا درصورتیکه پرسشی دارند که نمیتوانند حضوری آن را بپرسند، در این فضا مطرح کنند.
این کار نیز بسیار با استقبال خوبی روبهرو شده است. از صفحههای مجازی کلیپهای زیبا را پیدا میکنم و دراختیار کودکان و نوجوانان قرار میدهم. علاوهبر همه اینها طرحهای فرهنگی را که انجام میدهیم، به نمایش میگذارم و با شهرهای دیگر تبادل اطلاعات میکنم. بسیاری از کارهایم از همین طریق دیده شده و از سایر شهرستانها درخواست دادهاند که فلان کتاب را میخواهند.
در مسجد ما مانند دیگر مساجد کلاسهای احکام، روخوانی، روانخوانی، تفسیر و... برگزار میشود. تلاش کردهام که کلاسها را جذاب برگزار کنم تا نوجوانان و جوانان رغبت بیشتری برای حضور در کلاسها داشته باشند. در حال حاضر شکر خدا ۳۰ تا ۴۰ نفر در این کلاسها حضور دارند و استقبال خوبی از کلاسها شده است. باتوجهبه اینکه احکام دختران پیچیدگیهای خاصی دارد، سعی کردهام احکام را ساده بگویم تا برایشان قابل فهم باشد. به همین دلیل کتابچه کوچکی از احکام برای آنها تهیه و چاپ کردهام.
محلهای که در آن زندگی میکنیم، درگیر آسیبهای جدی ازجمله اعتیاد، بیکاری و... است. بیاطلاعی والدین و آگاهی اندکی هم که از مشکلات روز نوجوان و جوانشان دارند، یکی از آسیبهایی است که این معضلات را تشدید کرده است.
در این محله، دختران از سیزدهسالگی بهدلیل ناآگاهی و درکنکردن متقابل با خانوادهشان دچار مشکل میشوند. البته این مشکلات دوطرفه است و خانوادهها هم فرزندشان را در برخی مواقع درک نمیکنند. برای همین تلاش کردهام بین دو نماز، به این موضوع و موضوعاتی از این دست اشاره کنم. برای مثال تولد حضرت معصومه (س) در خطاب به پدران نمازگزار از مشکلات دختران جوانشان میگویم.
یکی از بهترین فرصتهایی که میتوان در آن، والدین را دور هم جمع کرد و درباره آسیبها و مشکلات جوانان امروز با آنها صحبت کرد، روضههای خانگی است. یکی از دلایلی که به روضههای خانگی میروم، همین است که میتوان خانوادهها را پیدا و صحبت کرد. بازتاب کارهایم را هم دیدهام. بسیاری از خانوادهها آسیبهایی را که در کمین فرزندشان است، نمیبیند و از آن اطلاعی ندارند. بارها بعداز صحبتهایم خانوادهها مراجعه کردهاند که مشکل رفتاری فرزندانمان را در صحبتهای شما پیدا کردیم و راهحل چیست.
بهنظرم بزرگترین آسیبی که کار فرهنگی دارد، این است که فعالان این عرصه هنگامیکه غرق در کارهایشان میشوند، خانوادهشان را فراموش میکنند و زمان کمتری بین اعضای خانواده حضور دارند. برای اینکه درگیر چنین آسیبی نشوم، همسرم را هم وارد کارهای فرهنگی کردهام؛ به عبارت دیگر خانوادگی به مسجد میآییم و با هم به خانه بر میگردیم. انجام برخی امور مانند آموزش احکام یا مشاوره بانوان را به همسرم سپردهام.
موقعیت مسجد ما طوری است که کسبه و رانندههای درونشهری بسیاری اطراف آن فعال هستند. این افراد، بهترین انتقالدهندگان صحبتهایم محسوب میشوند؛ به همین دلیل با آنها صحبت کردهام تا برای نماز اول وقت، کارشان را برای مدت کوتاهی تعطیل کنند و به مسجد بیایند. آنها هم استقبال کردهاند. بین نماز، اطلاعات دینی و تاحدوی حقوقی را که نیاز دارند، به آنها انتقال میدهم.
در منبرهایم، اسم کتابهایی را که نیاز است مردم بخوانند، عنوان میکنم، اما ازآنجاکه در محله نه قرائتخانه و کتابخانه داریم و نه مردم برای خواندن اشتیاق نشان میدهند، خودم کتابها را تهیه میکنم و با موتورم به دست آنها میرسانم.
چند ایده برای ساخت انیمیشن دارم. با اساتیدم که مشورت کردم، گفتند طرح بسیار عالی است، اما چون اسپانسری برای چاپ ندارم، در حد همان ایده ماند؛ انیمیشن حجاب، نماز اول وقت و بزرگان علمی و... از طرحهایم است.
یکی از ایدههایم، طرح دسترسی به فضای مجازی برای مسجد است؛ مانند فضای تلگرام که قسمت خواهران، برادران، کتابخانه و حتی روحانی آنلاینی دارد که به پرسشها پاسخ میدهد، اما باتوجهبه هزینههایی که دارد، این موضوع هم در حد ایده باقی مانده است.
مسجد ما بسیار قدیمی است و حدود ۴۵ تا ۵۰ سال از ساخت آن میگذرد و در این سالها فضایی به آن اضافه نشده است. هنگامیکه برای توسعه و نوسازی اقدام کردیم، گفتند «پول برای ساخت میدهیم، نه توسعه.» به نظرم اگر همین مساجدی را که داریم، نوسازی و هزینهاش را صرف کارهای فرهنگی کنیم، بازتاب بهتری خواهد داشت.
* این گزارش در شمـاره ۲۰۶ دوشنبه ۲۸ تیر ۹۵ شهرارامحله منطقه ۵ چاپ شده است.