مجید کریمی باوجود بازنشستگی ناچار شده اتاقی را برای نگهداری امانت مردم بهشکل انبار حفظ کند؛ افرادی که سالها پیش ماشینحساب خود را برای تعمیر پیش او آوردند، اما دیگر سراغی از آن نگرفتند.
هادی مقدسی مقدم که چندسالی میشود در شهرداری مشغول به کار است، سال ۹۹ تصمیم میگیرد که زندگیاش را کمی متفاوت کند. او که از کودکی علاقه زیادی به آرایشگری داشته، همین کسب و کار را برای فعالیت شبانه خود شروع میکند.
محمدرضا احمدی تعریف میکند: پدرم روحانی هستند و یکی از سفارشهای همیشگیشان، مدارا با مردم و کسب حلال است. من هم از همان ابتدا سود کمتر و رضایت مشتری را در نظر گرفتم.
زهرا کاهانی علاوهبر پرورش گلوگیاه برای خانمهای منطقه ثامن، هیئتی راه انداخته و پیر و جوان را با خودش همراه کرده است. بیشتر گلدانهایی را که در گلخانه کوچکش پرورش میدهد، در اعیاد و مناسبتها به مردم هدیه میدهد.
حمید ستودهنیا متولد۱۳۶۸ و تحصیلکرده رشته مکانیک است. او یک سال از عمرش را صرف رسیدگی به یک فولکس قدیمی کرده است تا بالاخره توانسته آن را به خودروی ایدهآلش برساند.
قهوهخانهدار نزدیک در ورودی، بالای تخت چوبی و قالیچه مخصوص خودش مینشست. یک تشتک برنجی کوچک برای ریختن پول و یکی هم برای جمعآوری «پَته» در کنار دستش میگذاشت.
شاید تغییر مسیر زندگی حبیبالله سهیلی به زمانی بازمیگردد که آب جوش کتری، روی پای پدرش ریخت و بعد از گذشت یکیدو هفته محل زخم عفونت کرد و پدر به رحمت خدا رفت.