کد خبر: ۱۳۱۱۸
۱۷ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۰
اشکان محقق، به‌دنبال برکت کسب‌وکار حلال است

اشکان محقق، به‌دنبال برکت کسب‌وکار حلال است

محقق می‌گوید: حدود پنج‌سال پیش گلشهر رفتم و اولین‌بار غذایی خوردم به نام شورنخود. آن زمان به فکر تغییر شغل بودم و با دقت غذا را مزه کردم. از آنجا که در آشپزی دستی بر آتش دارم، برایم جالب شد که به این کار مشغول شوم!

رحمانی؛ موسوی| یک زودپز، چند دیگ بزرگ و کوچک، یک یخچال قدیمی و دو نیمکتی که از مهمانانش روی آنها پذیرایی می‌کند، همه چیزی است که اشکان محقق برای کسب درآمد مهیا کرده است.

دو سالی می‌شود که کاسبی‌اش را در محله پایین‌خیابان راه انداخته است، با فروش یک غذای محلی افغانستانی که اولین‌بار در گلشهر چشید و احساس کرد می‌تواند زندگی‌اش را با آن متحول کند؛ نخودشور و باقالی‌پخته. درآمد چشمگیری ندارد، اما برای آقااشکان برکتی دارد که در شغل قبلی‌اش ندیده بود.

آن‌طور که خودش نقل می‌کند، تا دو سال پیش در کار خریدوفروش ضایعات بود، با درآمد خوب و زحمت کم، اما برکتی که دنبال آن بود، به زندگی‌اش نمی‌آمد. نیت کسب روزی حلال، توکل به خدا و مردم‌داری سه ترفندی است که برای شروع کار جدیدش در پیش گرفته است.

 

به آشپزی علاقه داشتم

آرام و کم‌حرف است و پیش از گفتن هر جمله تأمل می‌کند تا بهترین کلمات را در وصف حال این روزهایش بیان کند. ملاقه‌اش را برمی‌دارد، نخود‌ها را یک دور در قابلمه می‌چرخاند و می‌گوید: نخود سرشار از خاصیت است. غذایی دست مردم می‌دهم که خداپدربیامرزی دارد. همین کافی نیست؟ پیش از این در کار ضایعات بودم. درآمدش خوب بود، ولی صاف نبود.

صاف‌نبودن مال از نگاه آدم‌های مختلف، متفاوت است. آقااشکان درباره کسب‌وکار قبلی‌اش این‌طور توضیح می‌دهد: خیلی دقت می‌کردم که مال حلال خریدوفروش کنم، اما پیش می‌آمد که مثلا رفیقم می‌گفت ضایعات دارم، بیا بخر. اعتماد می‌کردم و می‌خریدم و با سود خوبی هم می‌فروختم، اما بعد می‌فهمیدم بین آنها مال دزدی بوده است. خیلی برایم سخت بود. هرچه می‌خواستم درآمدم صاف باشد و مال غش‌دار با آن قاتی نشود، نمی‌شد.

حساسیت محقق درباره مالی که وارد زندگی‌اش می‌شد و سه فرزندش را با آن بزرگ می‌کرد، روزبه‌روز بیشتر شد. چون معتقد بود که تربیت درست فرزند با روزی حلال ارتباط مستقیم دارد. او حتی استحکام زندگی زناشویی‌اش را وابسته به نانی می‌دانست که به خانه می‌برد: اگر مردی نان حلال به خانه نبرد، هم به خودش ظلم کرده است و هم به زن و بچه‌اش.

باید به این باور برسی که روزی حلال برکت دارد. بالاسری خودش هوا را دارد و هیچ‌وقت نمی‌گذارد لنگ بمانی

این‌قدر این موضوع اشکان را آزار می‌داد که دوستانش مشاغل گوناگونی را به او پیشنهاد دادند: حدود پنج‌سال پیش همراه یکی از دوستانم به گلشهر رفتم و اولین‌بار غذایی خوردم به نام شورنخود. آن زمان به فکر تغییر شغل بودم و با دقت غذا را مزه کردم. از آنجا که در آشپزی و سوزن‌دوزی دستی بر آتش دارم، برایم جالب شد که به این کار مشغول شوم. یکی‌دو دفعه دیگر به گلشهر رفتم و بعد با کنجکاوی طرز پختش را پرسیدم.

 

کنار آدم‌های بزرگ، رشد می‌کنی

شاید طرز پخت دقیق را به او نگفته بودند یا شاید او ذائقه‌اش طعمی متفاوت را می‌پسندید. در هر صورت، دستور پخت متفاوتی را آزمایش کرد و وقتی به طعم مطلوبش رسید، کار را شروع کرد: پس از تحقیق متوجه شدم این غذای مخصوص آسیای میانه است؛ غذایی پرخاصیت و مغذی که مردم افغانستان ارزش آن را خوب می‌دانند. با مشورت دیگران به خیابان وحدت آمدم؛ جایی که هم مردمش هوای کسبه محل را دارند و هم در کنار یک آب‌میوه‌فروشی و بستنی‌فروشی مشتری فراوان است.

همسایه‌داری ساکنان وحدت ۱۱ برای محقق جالب است و می‌گوید: کنار آدم‌های بزرگ، آدم رشد می‌کند. مردم این خیابان قدیمی‌هایی هستند که هم‌بستگی دارند و هوای همه را دارند.

دوباره می‌رود سراغ دیگ نخودشور و می‌گوید: باید به آن بالاسری وصل باشی تا خودش همه کار‌ها را ردیف کند. با درآمد کمی که اینجا دارم، کار‌هایی کرده‌ام که با درآمد خوب خریدوفروش ضایعات نمی‌توانستم انجام دهم. با آبرومندی به دخترم جهاز و سیسمونی دادم و از برکت مال زحمتکشی، داماد خوبی هم گیرم آمده است.

خیلی محکم می‌گوید: باید به این باور برسی که روزی حلال برکت دارد. بالاسری خودش هوا را دارد و هیچ‌وقت نمی‌گذارد لنگ بمانی. الان به مال غش‌دار حتی نگاه هم نمی‌کنم.

 

* این گزارش پنج‌شنبه ۱۷ مهرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۰۸ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.

کلمات کلیدی
آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44