درخت کاجی که تقریبا رو به خشکی رفته است، در میانههای خیابان شهید نوابصفوی یادگار کفشفروشی است که ۱۶۰ سال قبل هنرش تولید کفش در پایینپای حضرت بود؛ کسیکه همچون خیلی از قدیمیهای مشهد معتقد بود باید از پایینپای حضرت به حرممطهر وارد شد.
مرحوم حاجغلامرضا کفاش با همین اعتقاد در پایینپای حضرت که پایینخیابان گفته میشد، خانه و دکانی خرید. او که کنار پدرش حرفه او را آموخته بود، از نوجوانی شد کفاش این خیابان و انواع کفش نو و دستدوم دستدوز دست مردم میداد.
از آن روزها نزدیک به دو قرن گذشته است. همانطور که درخت کاج هنوز نفس میکشد، مغازه حاجغلامرضا هم نان میدهد دست وارثانش؛ مغازهای که این روزها توسط نوههایش آقایان هادیزاده اداره میشود. این روایت از زبان نوه او هادیزاده است که معتقد است استراحت زائران در سایه درخت پدربزرگش باقیاتصالحاتی برای آن مرحوم شده است.
هادیزاده با یادی از مرحوم پدر و پدربزرگش میگوید: از آنجا که قدیمیها ارادت زیادی به آقا داشتند و بهخاطر بزرگی آقا تشرف از پایینپای حضرت را ترجیح میدادند، پدربزرگ ما هم دوست داشت کاروکسبش همانجا باشد. همان زمان نام او براساس پیشینه خانوادگیاش کفاش میشود. با دست کفش میدوخت و میفروخت. علاوه بر این، کسی که کفشی از او خریده بود، بعد از کهنهشدن باز به خودش برمیگرداند و او کفش را دستی میکشید و دستدوم را هم میفروخت.
آقامجید با نشاندادن نمونهای از کارهای پدربزرگش که در گوشه مغازه به یادگار نگه داشته است، میگوید: این کفش مردانه را پدربزرگم با چرم گاوی دوخته است. در قدیم به آن چارق میگفتند و حدود دویست سال قدمت دارد. این مدل را برای دکور در نمایشگاههای سمت قوچان شاید بتوان پیدا کرد.
او یادگاری دیگر پدربزرگش را درخت کاج جلو مغازه میخواند و تعریف میکند: در قدیم مردم مشهد به کاشت درخت معتقد بودند. درخت برایشان خیلی عزیز بود. به همین دلیل در حیاط و در مغازه و... درخت میکاشتند. کاج و سپیدار و توت را بیشتر میکاشتند. به نقل مرحوم پدرم، پدربزرگم کاج کاشته که همیشه سبز است تا از سایه آن زائران امامرضا (ع) بهره ببرند.
او زمانی کار در این کفاشی قدیمی را شروع کرده است که دیگر تولید کفش دستی نبود و بهصورت سفارشی در کارخانهها تهیه میشد.
هادی زاده با یادی از یکی از بزرگان کفاشی پایینخیابان با نام مرحوم حاجرضا مقدم، میگوید: کارگاه حاجآقا مقدم و پدربزرگ من، در پایینخیابان کلی شاگرد داشتند. پدرم نقل میکرد روزگاری در مغازه پدربزرگم ۱۰ نفر کارگری میکردند که به آنها پیشکار، پسدوزکار، کارکش، کفدوز، کارجمعکن و... میگفتند. این رونق مغازهها هم بهدلیل این بود که خبری از کارخانجات کفش نبود و مردم معتقد به پوشیدن کفشهای دستدوز بودند.
او با تکیه بر خاطرات مرحوم پدرش از تولید کفش در مغازههای پایینخیابان چنین روایت میکند: در این خیابان دباغی زیاد بود، اما مربوط به پوستفروشها بود و چرم نداشتند. کارگاههای چرم آن زمان در همتآباد بود. افرادی بودند که بهصورت دورهفروشی چرم به مغازه میآوردند و میفروختند. کفاشها از همین افراد خرید میکردند. اگر وضعشان هم خوب بود که راهی تبریز میشدند تا چرم برای تولید کفش بیاورند.
لوازم کفش هم شامل رویه، زیره، پاشنه، چرم و آستر، کتان، چسب، نخ و سرپنجگی بود. این کفشهای دستدوز هم بیشتر از دو رنگ قهوهای و مشکی نداشت. برای طراحی به بیشتر اینها پرچ میزدند؛ یعنی سوراخ میکردند و تزییناتی را از آن آویزان میکردند.
طبق گفتههای او، تولید این کفش با این مراحل با دست حدود دوازده روز طول میکشید و آنقدر مقاوم بود که تا پنج سال هم استفاده میشد. او معتقد است، چون قدیمیها زیاد تحرک داشتند، مقاومت کفش برایشان نسبت به تنوع بیشتر اهمیت داشته است.
هادیزاده نام انوع کفشهای قدیمی را قیصری، افسری، پاشنهتخممرغی، ارسی، شیخی و گیوه مختص تابستان میخواند که از چرم تهیه میشد. از فواید آنها هم چنین بیان میکند: کفش چرم خوب است، چون پا در آن عرق نمیکرد و بو نمیگرفت و برای چشم هم مفید بود. بین اینها بهاصطلاح کفش با تخت پادوش (چرم گاومیش) که حدود پنجاه سال قبل استفاده میشد، مفیدتر هم بود.
* این گزارش پنجشنبه ۲۷ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۴۷ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.