حتی حجرههای کوچک خیابان سرخس هم آنقدر جاذبه دارد که عدهای را دور هم کنار یک چراغ کوچک جمع کند و نگذارد روزگار سخت بگذرد.
موسی عصمتی میگوید: یک روز بی هوا از دهانم دررفت و گفتم: «درس میخوانم.» دل مادر شاد شد و مجبور شدم به آن انزوا پایان دهم. صبح یکی از روزها با مینی بوس آمدیم مشهد و دنبال مدرسه ویژه نابینایان.
حالا نزدیک به دو سال است که خانواده غلامیان در دل مصلای تاریخی مشهد، کارگاه خودشان را دارند؛ کارگاهی کوچک، اما پر از زندگی، که محمد، مریم و پسرشان، حامد، هر روز در آن مشغول تراشیدن سنگها هستند.
بتول اصلی میگوید: کارگاه خانوادگی در خانه داشتیم و کارهایی که سفارش میگرفتیم را تولید میکردیم. سفارشها که زیاد شد، از سال ۹۰ کارگاه زدیم و از چند نفر از خانمها دعوت به کار کردیم.
مجموعه زکیه سادات حسینی در عین زیبایی سنجی و بکارگیری هنر، نیاز بانوان محجبه به لباسهای استاندارد را پاسخ میدهد. بانوی موفق شهرما که این ایده اجرایی کرده، کاری کرده که لباسهای خاصش تا آن سوی مرزها رفته است.
محمدعلی شیخیعلیآباد ۳۷ سال بدون هیچ تخلفی رانندگی کرده و بهعنوان تاکسیران و راننده نمونه ترافیکی انتخاب شده است.او طلبه، خادم حرم و از مبارزان انقلابی بوده که در سال ۵۶ از ناحیه سر آسیب میبیند.
حسن اعتمادی پس از چند سال شاگردی، شیرینیفروشی گوهرشاد را راه انداخت؛ حرفهای که پسرش جعفر و نوهاش علی هم آن را ادامه دادند و شصتسال است شیرینی اعیاد و عروسیهای مردم دریادل و نوغان را آماده میکنند.