مشاغل

تنها بانوی پرورش‌دهنده کروکودیل در ایران
مهری رمضانی زنی جوان و خوش‌روست با سه فرزند که به جای تکرار تکرارها از سال 90 به دنبال کاری خاص رفته‌است. این انتخاب بارها او را تا پای مرگ برده و اگر لحظه‌ای غفلت می‌کرده است، حتما وعده غذایی یکی از همین کروکودیل‌هایی می‌شده که میلیاردی برای آن‌ها خرج کرده‌است. می‌گوید: چون رشته‌ام جانورشناسی بود، به دنبال کاری نو بودم. اولین جرقه پرورش کروکودیل در سفر به چابهار به ذهنم زد. برای دیدن گاندوها رفته بودیم که نگهبان آنجا گفت در دنیا تنها 10 نفر کروکودیل پرورش می‌دهند که هشت نفر از آن‌ها زن هستند.
آتشنشانان؛ مردان مأموریت‌های سخت
صبح 30 فروردین امسال و  در هنگام عملیات، برای احسان مروی با هفت سال سابقه کار در آتش نشانی مشهد، حادثه ای رخ داد که در حکم پاره شدن همان زرورق زیبای ظاهری بود. « هوای آن روز مشهد، بارانی بود و باد شدیدی می وزید. حادثه سقوط درخت روی سه خودرو در محدوده سرافرازان اعلام شد. به محل اعزام شدیم و برای تثبیت و بریدن درختی که تنومند بود اقدام کردیم. هنگام برداشتن تجهیزات مورد نیاز، درِ خودرو که جک دارو قوی بود بسته شد و یک بند انگشت دستم لای در جا ماند.»
حکایت صد ساله نی و نبات در کارگاه صنوبری‌ها
مسعود صنوبری می‌گوید: تا جایی که می‌دانم پدر پدربزرگم هم شغل نبات و آبنبات‌پزی داشت. از سال1300 تاکنون این شغل در خانواده ما موروثی است.نبات، آبنبات و شکرپنیر همیشه مشتریان خود را دارد و شاید جزو معدود خوراکی‌هایی باشد که از گذشته تا به امروز توانسته جایگاهش را در سبد خرید تمام نسل‌ها حفظ کند. ولی فروشندگان و تولیدکنندگان آن در گذر سال‌ها تغییر کرده‌اند .دلیل اصلی‌اش هم این است که در این‌کار، کیفیت حرف اول را می‌زند.
صدسال امانت‌داری اداره پست، تلگراف و تلفن مشهد
منوچهر اسپهبدی، مدیرکل بازنشسته وزارت پست، تلگراف و تلفن که همان‌ سال‌ها به همراه چند نفربرای گذراندن دوره‌های تخصصی به انگلستان اعزام می‌شود، از نامه‌نویس‌های قدیم می‌گوید: هر کدام از این نامه‌نویس‌ها به‌عنوان سرقفلی مکانی برای خودشان داشته‌اند که گاهی از پدر به پسر ارث می‌رسیده است. این حال و هوا تا سال 1338به چشم می‌خورد، درست زمانی که ساختمان جدید پشت ساختمان قدیمی ساخته شده و پس از تکمیل آن، بنای قدیمی به طور کامل تخریب می‌شود.
خیابان چمن باطاقه‌های پارچه معنا پیدا می‌کند
از چهارراه چمن که چند قدمی را به سمت خیابان سرخس پیش بروی، کم‌کم طاقه‌های پارچه‌ای را جلوی دکان‌ها داخل پیاده رو می‌بینی. پارچه‌هایی رنگ به رنگ از همه طرح و همه جنس. در هر مغازه‌ای هم چند تا مشتری پیدا می‌شوند که مشغول وارسی پارچه‌ها هستند. اما شلوغ‌ترین دکان درست در میانه این مسیر قرار دارد. اسم و رسم‌دارترین پارچه‌فروشی این راسته که به گفته بازاری‌ها، قدیمی‌ترین هم هست! ملیحه فرقانی و یحیی محمددوست گردانندگان این مغازه هستند. زوجی که برای سال‌ها اینجا را سر پا نگه داشته‌اند.
نامه‌رسان‌ها؛ پیک‌های غم و شادی
این ماجرا را که تعریف می‌کنم مربوط به اسفند سال 92 است. مقصد خانه‌ای پشت یک کال بود. در زدم و منتظر ماندم. پیرزنی در را باز کرد. بسته را دادم دستش. یک لحظه با بوسه پیرزن بر دستم غافل‌گیر شدم. نمی‌توانستم هیچ حرفی بزنم. کنجکاو شدم ببینم داخل بسته چیست که او را تا این اندازه شاد کرده است. پیرزن خم‌خم داخل خانه رفت و با یک سینی کهنه و قدیمی برگشت. کنارش یک شیرینی بود، احتمالا مال چند سال قبل. کهنه به نظر می‌رسید، کهنه کهنه. یک اسکناس دویست‌تومانی هم کنار شیرینی گذاشته شده بود که تا نخورده بود، نو نو.
آزمون و خطای بانوی هنرمند محله وحید جواب داد
زهره حسینی می‌گوید: سال 88 تصمیم گرفتم برای کسب مهارت بیشتر در این رشته به چند آموزشگاه و کارگاه سر بزنم. متأسفانه هرجا می‌رفتم همان مهارت‌هایی را یاد می‌دادند که پیش از این خودم بلد بودم. دوست داشتم بیش از آن بدانم. البته همین امر باعث شد اعتمادبه‌نفسم بیشتر شود، اینکه می‌توانم دانش و مهارتم را به دیگران آموزش دهم و از طرفی تصمیم بگیرم به دنبال چیزی فراتر از این‌ها باشم و با آزمون و خطا آن را پیدا کنم. خوشبختانه در نهایت موفق شدم و پس از تلاش زیاد، به هدفم برای طراحی یک مدل متفاوت رسیدم.