تا یک دهه پیش که هنوز شهرک مهرگانی نبود و لقب شهر به روستاهای حاشیه قرقی نچسبیده بود، هر روز پیش از آنکه صدای اذان صبح از گلدستههای مساجد بلند شود، زنان و مردان آبادی از خواب که بیدار میشدند، کارشان دوشیدن دامها بود و بعد هم مهیاکردن آذوقه و چرای دامها.
گلههای دام تا دهه ۷۰ آنقدر زیاد بودند که از حاشیه جاده سیمان تا جاده کلات، ردیفردیف گوسفندان درحال چریدن بودند و کمی آنسمتتر، کشاورزان مشغول زراعت و کشت یا برداشت علوفه، کاه، یونجه و جو بودند. بیشتر اهالی تا اواخر دهه ۸۰ به همین شکل زندگی میکردند، اما خشکسالی که آمد، همهچیز تغییر کرد و ورق برگشت. کمکم اهالی قرقی دامهایشان را تکتک و حتی یکجا فروختند.
با شکلگیری شهرک مهرگان و پیوستن و الحاقشدن روستای قرقی به شهر، دیگر دامداری پیشه اصلی اهالی نبود. خیلیها عطای دامداری را به لقایش بخشیدند. اما از آن بین، دامدارانی هم بودند که در برابر شهرنشینی مقاومت کردند، مجبور به نقل مکان کردن به حاشیه شهرک مهرگان شدند و با چنگودندان این پیشه را نگه داشتند.
«خالو نگاه نکن موهایم جوگندمی شده است. تازه تولد چهلودوسالگیام بود. اما کلی موی سفید دارم. همه اینها بهعلت سختی و مشکلات است.» این حرف احمد ضعیف، حرف یکیدو نفر نیست، درددل تعداد زیادی از دامدارانی است که زیر بار مشکلات آن کمر خم کردهاند.
احمد ضعیف یکی از دامداران قدیمی محله قرقی است. دامداری احمد آقا در فاز سوم شهرک مهرگان است و با پنجاه رأس گاو و پنجاه گوساله میچرخد. بهسختی شکم آنها را سیر میکند. احمد آقا میگوید: من از حدود بیست سال پیش کارم را شروع کردم.
سال ۱۳۹۳ وقتی روستای قرقی به شهر اضافه شد، به دامداران گفتند اینجا شهر شده است و دیگر جایی برای کار شما نیست. از سوی دیگر، همسایههای جدیدی که بیشتر آنها در همین سالهای گذشته به محله آمده بودند، مدام ابراز نارضایتی میکردند. به همین دلیل بود که هرچه داشتم و نداشتم را برای ساخت یک دامداری در حاشیه شهرک مهرگان هزینه کردم. اما حالا اطراف این محل هم مسکونی شده است و قطعا دوباره همان مخالفتها ادامه خواهد داشت. حالا نمیدانم دوباره برای من و دامداران اطراف مشکل ایجاد خواهند کرد یا نه.
احمدآقا خاطرات شیرینی از سالهای کودکیاش دارد که زندگی خیلیها بر پایه همین شغل میچرخید. خیلی از زنان سرپرست خانوار از طریق دامداری امرار معاش میکردند. جوانان هم به همین ترتیب دامداری و کشاورزی میکردند. تازه آن زمان نوسانات بازار هم نبود. علاوه بر این، بیشتر علوفه دامها را میشد از همین مراتع اطراف تهیه کرد. دامداران گاوها و گوسالههایشان را در فصول گرم سال برای چریدن به مراتع اطراف میبردند.
او میگوید: امروز، اما باید من دامدار همه سرمایه ام را برای خرید آذوقه دامهایم آن هم بهصورت پیشخرید بپردازم. تفاوتی هم ندارد گوسفند داشته باشیم یا گاو، باید پول خوراک دام بهویژه کنسانتره را از چند ماه قبل بپردازیم. تازه برخیها معتقدند آینده بدتری داریم.
احمدآقا نگران اخباری است که از حذف کامل ارز دولتی برای خوراک دام و طیور شنیده است. میگوید: ما دامداران به این نتیجه رسیدهایم که این کار را رها کنیم. آخر یکی بیاید تکلیف ما را مشخص کند و بگوید چگونه شکم دامی را که روزی ۴۰ تا ۴۵ کیلوگرم خوراک میخورد، سیر کنیم؟!
دامداری اگر به همین شکل ادامه پیدا کند، بهزودی از بین خواهد رفت. این را محمدعلی حشمتیراد، یکیدیگر از دامداران محدوده شهرک مهرگان، میگوید. پدر حاجمحمد در دهه ۲۰ خورشیدی از شهرستان یزد به مشهد مهاجرت کرده و در کنار حفر قنات که شغل اصلیاش بوده، کشاورزی و دامداری نیز میکرده است تا اینکه حفر قنات را رها میکند و بعدها امرار معاشش از راه دامداری و کشاورزی میشود؛ شغلی که برای فرزندان و نوههایش نیز به ارث میگذارد.
حاجمحمدعلی از همان جوانی بهشکل سنتی شغل پدرش را ادامه میدهد تا اینکه از دهه ۹۰ تصمیم میگیرد با همراهی پسرانش، دامداری سنتی را به مکانیزه تغییر دهد.
او هم با حسرت از آن روزها یاد و تعریف میکند: یادش بهخیر، قدیمها اهالی روستاهای این منطقه در خانههای خود چند رأس گاو و گوسفند داشتند. قیمت گوشت و شیر هم با آذوقه دام متناسب بود و همه دامداران میتوانستند بهراحتی زندگی کنند. این شرایط، اما در یک دهه گذشته تغییر کرد. بسیاری از دامداران را دیدم که بهمرور زمان یا یکباره دامهایشان را فروختند.
حاجمحمدعلی بین صحبتهایش مکث میکند و دوباره ادامه میدهد: برخی دامداران شغلهای دیگری مثل خریدوفروش زمین و دلالی را انتخاب کردند و امروز زندگی خوبی دارند. اما برخی که توان یا مهارت انجام شغل دیگری را نداشتند، بهمرور زمان همه سرمایهشان را از دست دادند و ورشکست شدند و زندگیشان با کمک دیگران میچرخد.
هرچه بیشتر حرف میزند، حسرت و تلخی مشکلات، بیشتر چهرهاش را به هم میکشد. تعریف میکند: ما پنج دستگاه کامیون را برای برپایی این دامداری فروختیم و نتیجهاش این شده است. حقیقتا سال گذشته وقتی پسر کوچکم از سربازی بازگشت، بخشی از دامها را فروختم و با پولش یک نیسان خریدم. به پسران دیگرم هم گفتهام مخالفتی با فروش دامها ندارم، اگر دوست دارند سراغ شغل دیگری بروند. اما آنها زحمتی زیاد برای برپایی این مجموعه کشیدهاند و دلشان نمیآید بهراحتی آن را از دست بدهند.
کاظم یکی از پسران حاجمحمدعلی است. بهگفته او، چون دامداران نمیتوانند شیر را نگهدارند، مجبورند کمتر از قیمت تمامشده شان بفروشند و ضرر میکنند: شیر تولید ما را ۱۵ هزار تومان میخرند و در لبنیاتیها بین ۱۸ تا ۲۵ هزار تومان میفروشند. چرا؟ چون شیر زود خراب میشود، امکان نگهداری آن نیست و باید بهسرعت توزیع شود.
کاظم هم مثل پدرش دلی پردرد دارد و میگوید: شما بروید از کارشناسان مربوط به دام بپرسید گاو شیرده چندکیلو باید خوراک بخورد تا یک کیلو شیر بدهد. بگذارید برایتان روشنتر بگویم، گاو روزی ۴۰ تا ۴۴ کیلو علوفه مصرف میکند. این علوفه از اجزای مختلفی همچون کنسانتره، کاه، ذرت، یونجه و... است. کنسانتره را ما کیلویی حدود ۱۶ هزارو ۷۰۰ تومان میخریم، یونجه ۱۰ هزارو ۵۰۰، کاه ۴ هزار تومان و.... تازه به اینها دستمزد نیروی کارگری را هم اضافه کنید تا ببینید ما چقدر باید هزینه کنیم.
این دامدار جوان ادامه میدهد: سال ۱۳۹۷ ما بیش از ۷ میلیارد تومان برای مکانیزهکردن دامداری هزینه کردیم، برای اینکه معتقدیم باید شیر سالم به مردم بدهیم. بیش از یکمیلیارد تومان هم برای دستگاه سردکن شیر هزینه کردیم. بهخاطر همین دستگاه هر ماه باید چندمیلیون تومان قبض برق بدهیم و خیلیها ما را برای این کار مسخره میکنند.
هاشم، برادر کوچکتر، با سرش حرفهای او را تأیید میکند و میگوید: تا یک دهه پیش در این محدوده بیش از ۱۵۰ دامدار بزرگ فعالیت میکردند. امروز اگر همه دامهای این محدوده را جمع کنید، شاید بهسختی از هزار رأس گاو و گوسفند عبور کند. دامداری هویت مردم این منطقه بوده است، چرا برای حمایت از آنها کاری انجام نمیشود؟ چرا ما اجازه نداریم برای امنیت دامها، دور زمینمان دیوار بکشیم.
هاشم با نگرانی حرف دیگر دامداران را تکرار میکند: میترسیم با بهرهبرداری از فاز سوم شهرک مهرگان، عذر ما را از اینجا هم بخواهند.
الیاس حشمتینیا یکیدیگر از دامداران قدیمی محله قرقی است. دامداری در خانواده آنها موروثی است. پدربزرگ و پدرش همین شغل را داشتهاند. او علاقه زیادی به این شغل دارد و تعریف میکند: من دهها رأس دام داشتم، اما وقتی قرقی به شهر پیوست، همه آنها را فروختم. با پولش این دامداری را ساختم و فقط به پرورش گوسفند پرداختم. سال گذشته وقتی دیدم بهای آذوقه یکباره چندبرابر شد، مجبور شدم گوسفندان را هم بفروشم و تعدادشان کمتر شد.
حشمتینیا با دغدغه و نگرانی مردم آشناست و ادامه میدهد: در بازار، گوشت کیلویی ۵۰۰ هزار تومان است و مردم گلایه دارند و نمیدانند ما مجبوریم برای دامها خوراک بخریم و هزینه آنها چقدر است.
جهاد کشاورزی آنطور که مسئولانش بیان میکنند، با هدف ارائه خدمات به مصرفکنندگان نهادههای دامی و تولیدکنندگان، سامانهای با عنوان بازارگاه راهاندازی کرده است. دامداران ترجیح میدهند به دلایل مختلف همچون کمبود کنسانتره در آن، اختلاف کم قیمت با بازار و کیفیت آن، از همان بازار آزاد خوراک دام خود را تهیه کنند.
سرپرست اداره بهبود تغذیه دام جهاد کشاورزی خراسانرضوی درباره بهای خوراک دام و روش خرید آن توضیح میدهد: کنسانتره از چندین خوراکی و مواد معدنی تشکیل شده است که بخشی از آنها وارد کشور میشود.
جواد خاکساری ادامه میدهد: پس از حذف ارز دولتی، یکباره شاهد افزایش قیمت کنسانتره بودیم. همچنین، مشکلاتی در امر واردات نیز به وجود آمد که جهاد کشاورزی کوشیده است این کمبودها را از طریق سامانه بازارگاه جبران کند.
او میگوید: دامداران میتوانند با دریافت شناسه یکتا از دامپزشکی وارد سامانه بازارگاه شوند و کنسانتره دولتی بخرند. ضمن اینکه در این سامانه واحدهای صنعتی تولیدکننده کنسانتره نیز عضو هستند و آمار تولید و فروش خود را ثبت میکنند.
خاکساری با اشاره به درخواست دامداران برای افزایش بهای شیر، ادامه میدهد: البته من به دامداران حق میدهم که باتوجهبه بهای تمامشده آذوقه، نیروی کار و سایر هزینهها، درخواست افزایش قیمت شیر را داشته باشند. ما نمیتوانیم بگوییم بهای کنسانتره باید از شیر کمتر یا بیشتر باشد.
او توضیح میدهد: ما میدانیم که قیمت کم شیر نسبت به آذوقه دام موجب فشار بر دامداران میشود. حتی در جریان هستیم وقتی سودآوری آنها کم شود، مدام مجبور خواهند شد دامهایشان را به کشتارگاه بفرستند. از طرفی، بیم آن هم میرود که دامدار نتواند غذای باکیفیتی برای دام تهیه کند. اما باید ملاحظاتی را هم در نظر گرفت، مثل اینکه بالارفتن قیمت شیر موجب افزایش قیمت همه محصولات لبنی خواهد شد.
آنطور که دامداران گفتند، یکی از مشکلات آنها این است که ملکشان در حریم شهر قرار گرفته است و شهرداری اجازه ساختوساز یا دیوارکشی دور ملک را به آنها نمیدهد. گلایهای که شهردار منطقه ۳ در پاسخ به آن میگوید: براساس روند توسعه شهری شاهد هستیم برخی روستاهایی که در حریم شهر قرار داشتند، امروز جزئی از محلات شهر شدهاند. در این روستاها مردم سالها تولیدکننده و دامدار بودهاند؛ مشاغلی شرافتمند و قانونی که هیچ مشکلی نداشتند.
سیدعلی حسینی ادامه میدهد: امروز، اما با الحاق این روستاها به شهر، قوانین درباره آنها تغییر کرده است. طبق قانون، دامداری در شهر ممنوع است و دستگاههای خدمترسان باید برای حمایت از مشاغل آن منطقه، برنامه داشته باشند. برنامه آنها میتواند ایجاد مراکزی در مکانهای جدید باشد؛ مکانی که دیگر مشکلات زیستمحیطی نداشته باشد.
حسینی یادآور میشود: البته دامداریهایی که در محدوده قرقی و مهرگان فعالیت میکنند، خارج از بافت محلات و در حریم شهر واقع شدهاند. ارائه مجوز برای ساختوساز به آنها نیازمند گرفتن مجوز از سوی جهاد کشاورزی و کمیسیون زیربنایی استان است.
سیدعلی حسینی ادامه میدهد: بهترین راه برای حل مشکل دامداران این است که در مکانی مناسب برای آنها یک مجتمع یا شهرک مختص به دامداری ایجاد شود. البته این موضوع مشکلاتی را هم بهدنبال دارد مثل اینکه دامداران ادعا کنند توانایی احداث واحد جدیدی را ندارند.
در زمینه صدور مجوزهای لازم برای دامداران، همه ارگانها و نهادهای مربوط باید همکاری کنند. شهردار منطقه ۳ از همه دستگاههای خدمترسان مانند اداره آب، برق و گاز میخواهد برای حل این مسئله یاریرسان باشند. همچنین، میخواهد جهاد کشاورزی مشوقهایی برای دامداران در نظر بگیرد.
او یادآور میشود: با نظرخواهی از دامداران، باید به فکر ایجاد یک مجتمع دامداری و تجهیز آن باشیم. در زمینه ایجاد چنین شهرکی و ساماندهی دامداران، موضوع و راه حلهای ممکن را در شهرداری بررسی و از طریق دستگاههای مربوط پیگیری خواهیم کرد.
*این گزارش یکشنبه ۲۶ شهریورماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۳۹ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.