نام رمان، «عیدگاه» است و قصهاش از جلو یک قهوهخانه و مارگیرهایی شروع میشود که درصدد ذبح مار هستند تا پوستش را بکَنند و با گوشتش آبگوشت درست کنند! ماجرایی واقعی از عیدگاه دههشصت.
حالا بیشتر خانوادهها دوست دارند بچههایشان را در فصل تعطیلی مدارس، در کلاسهای تقویتی و زبان و دیگر کلاسهای روز بگذارند. البته این کلاسها هم خیلی خوب و مناسب است، اما درکنارش هنر نباید فراموش شود.
برای اولین بار در قرن چهارم، تعطیلی ده روزهای در بغداد رقم میخورد و این ۱۰ روز در دهه محرم، شرایط مناسبی را به وجود میآورد تا مراسمی به یادبود شهدای کربلا برگزار شود.
انیس آغا ساکن قدیمی محله احمدآباد هشتاد سال پیش اسیر خانسالار، ارباب دولتآباد شد ولی در نهایت نه تنها او را حلال کرد که عاشقش هم شد.
علیاکبر خاکشور یکی از اهالی محله طبرسی شمالی ۱۰ سال است سنت نیاکانش در روستای بایگ تربت حیدریه را در روز سوم محرم در خانهاش اجرا میکند و وصیت کرده که پساز او، پسرانش آن را برپا دارند.
سیدحسن رضوی تعریف میکند: زمانیکه توتها میرسید، هر صحرا مشغول تکاندن درختانش میشد. توت، مصرف غذایی داشت و حتی اهالی با نان و توت روزه میگرفتند. نان هم با آرد جو تهیه میشد، نه گندم. اینجا زن و مرد کنار هم کار میکردند و کسی بیکار نبود.
صدیقه دائمینژاداز رسوم نوروزی قدیم میگوید: رسم بود که روی آینه تخممرغ میگذاشتیم و میگفتند همراه با چرخش آنها سال هم تحویل میشود. غیر از اینها چند روز مانده به عید، «خلوک» با آرد درست میکردیم.