با مشارکت بانوان محله رحمانیه مراسم پخت بلغور باران بر پا شد.
به عقیده حاچی کفاش تمام مردهها در سهشب چراغبرات آزادند و منتظر خیرات قوم و خویشان خود؛ خیراتی که هرکس بهاندازه توانایی خود انجام میدهد.
سر کوچه میایستادیم و به محض آمدن کفشدوز میگفتیم: «عمو کفشدوز، روزهمونو دوختی؟» او هم یکییکی به ما اطمینان میداد که روزهمان را دوخته و ما با خیال راحت به خانه برمیگشتیم.
زنان محله فردوسی سالهاست که با پخت آش و نذر و نیاز، از خداوند طلب باران میکنند و با باور قلبی هرسال آن را بار میگذارند.
اهالی محله اکبرآباد براتعلی هدایت را به سحرخوانیهایش میشناسند، او کسی بود که شبهنگام فانوسش را برمیداشت، روی بام میرفت و بر پیت حلبیاش مینواخت تا مبادا کسی برای سحر خواب بماند.
قبل از ورود به خانه باید آن انار را بهسمت عروس پرت میکرد تا به او ثابت کند مرد خانه است. عروس باید مراقب میبود انار به سرش نخورد تا گربه داماد دم حجله کشته نشود.
به گفته مامانخدیجه، زمان نوجوانی او هفتدختر مجرد، وسیلهای مانند انگشترشان را در کوزه میانداختند و بعد یک دختربچه یکی را درمیآورد.آنها معتقد بودند صاحب انگشتری که از کوزه درآمده، به زودی ازدواج میکند.