سیدحسن رضوی تعریف میکند: زمانیکه توتها میرسید، هر صحرا مشغول تکاندن درختانش میشد. توت، مصرف غذایی داشت و حتی اهالی با نان و توت روزه میگرفتند. نان هم با آرد جو تهیه میشد، نه گندم. اینجا زن و مرد کنار هم کار میکردند و کسی بیکار نبود.
صدیقه دائمینژاداز رسوم نوروزی قدیم میگوید: رسم بود که روی آینه تخممرغ میگذاشتیم و میگفتند همراه با چرخش آنها سال هم تحویل میشود. غیر از اینها چند روز مانده به عید، «خلوک» با آرد درست میکردیم.
ارزش سوادآموزی برای این دانشآموزان فلکشده یا چوب کف دستخورده یا مداد لای انگشت گذاشته، آنقدر زیاد است که هنوز که هنوز است، قدردان ملّایشان باشند و یک خدابیامرزی قرص و محکم نثارش کنند و بگویند که «از روی غضب نبود که چوب میخوردیم؛ که اگر کتک نمیخوردیم، درس یاد نمیگرفتیم.
محترم مشهدی مادربزرگ مهربان محله عبادی میگوید: برای آجیل شب عید دانههای زردآلو و تخمههای هندوانه و خربزه را تف میدادیم و در کنار خرما و کشمش به عنوان آجیل شب عید استفاده میکردیم.
سمیه نجاتزادگان از اتاق دو لَتی میگوید که سفره بزرگی از این سر اتاق تا آن سرش پهن میشد، اما درِ این اتاق تا شب و بعداز افطار و آمدن میهمانها بسته بود.
بعضی از خانوادهها دو قالی پشمی دستباف داشتند که سالی یک بار آن هم در ایام نوروز و برای میهمانهای نوروزی استفاده میکردند. این قالیها از اول فروردین در خانه پهن بود تا میهمانها روی آن بنشینند.
زنهای حصارسرخ، هرسال همین موقعها، بساط سمنوپزانشان بهراه است. همین موقعها هرسال، توی هر کوچه و محله، دیگی برپاست و چند خانم چادربهکمربسته، آن را هم میزنند تا سمنویش ته نگیرد.