کد خبر: ۱۰۷۸۸
۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۸

تیله بازی پیرمردها زیر سایه ایوان طرق

چند گروهند؛ عده‌ای که از همه پیرترند و سنشان به ۸۰ پهلو می‌زند گوشه‌ای نشسته‌اند، تماشاگرند و به اصطلاح خودشان، بازنشسته تیله بازی. مهم ۶۰ساله‌ها هستند که گرد و خاک می‌کنند.

یادم هست بچه که بودم یک صندوق چوبی کوچک کنج خانه‌مان بود که به آن جعبه مهمات می‌گفتیم. آن جعبه علاوه بر اینکه یادگار بابا از روز‌های جنگ بود برای ما واقعا جعبه مهمات بود؛ با این تفاوت که جز تیله‌های رنگی برادرم چیز دیگری درآن پیدا نمی‌شد.

تیله‌هایی که برای او حکم گنج داشت. تیله‌هایی که هر چه به تعدادشان اضافه می‌شد ادعای برادرم هم بیشتر می‌شد. افتخار هر روزش این بود که در بازی دیروز همه را برده است.

بعد هم تیله‌هایش را می‌شمرد و در جعبه را می‌بست؛ می‌رفت و سر ظهر می‌آمد و چند تا تیله را که برده بود با احتیاط می‌گذاشت داخل جعبه و دوباره می‌رفت. 

داوود، پسر قصاب محله‌مان یک تیله داشت که به آن «تیله گاوی داوود» می‌گفتند. برادرم همیشه در جعبه را که باز می‌کرد با آب و تاب تمام، حرفش را پیش می‌کشید.  می‌گفت: فکر می‌کنم همرنگ چشم‌های خداست.

همیشه حریص دیدن آن تیله بودم تا اینکه مریم خواهرداوود دریکی ازخاله‌بازی‌ها آن را در مشتم گذاشت و گفت: از جیب برادرم برداشتم. خط‌های آبی و خاکستری‌اش زیر آفتاب رنگین‌کمانی داشت که توی هیچ جعبه مداد رنگی‌ای پیدا نمی‌کردی. هوایی شدیم تیله داوود را در زمین بکاریم. مریم شنیده بود هر چیزی را که بکاری، درختش سبز می‌شود.

تیله داوود را در باغچه درست ده قدم مانده به آلو‌ها کاشتیم و قول دادیم درختش که سبز شد تیله‌هایش را بین پسر‌های محل قسمت کنیم تا همه تیله‌گاوی داشته باشند.

هر روز منتظرش بودیم و هرشب خواب درخت تیله می‌دیدیم. اما هیچ‌وقت سبز نشد آن‌قدر که کم‌کم از خاطره‌هامان رفت.  هنوز هم بعضی شب‌ها خوابش را می‌بینم و فکر می‌کنم باید یک روز بروم حیاط قدیمی، ده قدم مانده به آلو‌ها....

 

آدم‌هایی که شبیه خودشان هستند

شده ساعتی که مجبور نیستی به چیزی فکرکنی، در یکی از روز‌هایی که هیچ قراری با خودت نگذاشته‌ای، دقیقه‌هایی که فقط راه می‌روی تا مثلا کاری کرده باشی یک اتفاق کاملا ساده پرتت کند به گوشه دنباله‌داری از یک قصه؟

قصه یک عده آدم معمولی در گوشه‌ای معمولی، یعنی همان‌ها که فقط خودشانند و گوشه یعنی کنج یک خرابه که از قضا از بنا‌های تاریخی است-  وتماشاگر باشی، قرارهم زیرخرابه‌های ایوان طرق در محله طرق مشهد باشد.

یک عده گوشه ایوان طرق، عده یعنی چند تا پیرمرد، چند تا یعنی ۲۰تا۵۰ نفر که پنهان از چشم خیلی‌ها پا توی خاطرات نوجوانی گذاشته‌اند تا بساط تیله بازی را گرم کنند؛ البته تیله که نه، به قول خودمان توشله بازی...

 

تیله بازی پیرمردها زیر سایه ایوان طرق

 

بهتر از کنج خانه نشستن است

چند گروهند؛ عده‌ای که از همه پیرترند و سنشان به ۸۰ پهلو می‌زند گوشه‌ای نشسته‌اند، تماشاگرند و به اصطلاح خودشان، بازنشسته تیله بازی. مهم ۶۰ساله‌ها هستند که گرد و خاک می‌کنند؛ ۶۰ ساله‌هایی که به خاطر خیلی چیز‌ها دلشان را اهلی زمین خاکی ایوان طرق کرده‌اند تا ساعت‌های طولانی تنهایی را دورهم باشند.

عباس آزاد می‌گوید: «دوسالی می‌شود که اینجا دورهم جمع می‌شویم و بازی می‌کنیم. همه هم بازنشسته کارخانه‌های همین اطرافیم. آه نیمه‌تمامی می‌کشد و ادامه می‌دهد: شما بگویید کارگر۶۰ تا ۸۵ ساله. بازی‌مان از ناچاری ا‌ست. باور کنید برای ما که از زمستان تا تابستان را عرق ریخته‌ایم کنج خانه نشستن کمتر از مردن نیست. می‌نشیند که تیله را بزند.

فکرکن هر‌کدام از این تیله‌ها غم بزرگی باشد که پای گودال کوچکی توی این دنیا چالش کند. آن‌وقت با دست نشانه می‌گیرد که...  تازه می‌فهمی دنیای این گوشه تنهاست.  

باور کنید برای ما که از زمستان تا تابستان را عرق ریخته‌ایم کنج خانه نشستن کمتر از مردن نیست

 

بازی؛ بهانه سنگ‌صبور شدن

فقط، بازی نیست. بازی بهانه است تا پای همین بساط هر کدام از ریز و درشت غم‌هایی که در سینه دارند، حرفی بزنند.

مثل حسن آقا که آرام نشسته، یک چشم به هدف، صد چشم به حریفش؛ می‌گوید: مهلتم تمام شد. تا دیروز وقت داشتم دوچرخه‌ای را که یک سال است برای خریدنش امروز و فردا می‌کنم، برای حسین، نوه هشت ساله‌ام بخرم تا امسال هم مثل سال گذشته شرمنده‌اش نشوم، اما شدم. چه کنم دست و بالم خیلی تنگ است.  

بعد بدون اینکه منتظر جوابی باشد، ادامه می‌دهد: کارگر‌جماعت کی آب خوش از گلویش پایین رفته که این‌بار...

گوشه سقف مطبخ خانه سیف ا... هم پایین آمده، این را وقتی که داشت با صدای بلند سراغ اوستا رجب بنا را می‌گرفت، گفت؛ اینکه اگر امسال آب و گلش را تازه نکند اولین برفی که ببارد کار دستش می‌دهد.  

 

تیله‌هایی که فراموش شدند

خودشان می‌نالند و خودشان هم سنگ‌صبور هم می‌شوند، اما حرف بازی که می‌شود هر گروه برای گروه دیگر شاخ و شانه می‌کشد و رجز می‌خواند.

اسمال آقا سر همه حرف‌ها را سمت بازی می‌گرداند و رو به من می‌گوید:  نمی‌دانم از کی و کجا رایج شده، اما تیله‌بازی یکی از بازی‌های سنتی ماست که قانون و قاعده خودش را دارد و از خاطرات بچه‌های قدیمی ا‌ست، اما این روز‌ها مثل خیلی چیز‌های دیگر فراموش شده است.

 

تیله بازی پیرمردها زیر سایه ایوان طرق

 

اصول تیله‌بازی

بعد دست‌هایش را روی زمین می‌گذارد و گودال‌های کوچکی را که در چند گوشه زمین خاکی درست شده، نشانم می‌دهد و بنای تعریف اصول بازی را می‌گذارد: از دو تا ۵۰نفر می‌توانند هم‌زمان بازی کنند، اما معمولش وقتی تعداد زیاد باشد تشکیل گروه‌های هشت نفره است که با قرار قبلی یکی دست اول را برای بازی می‌گیرد.  

ادامه می‌دهد: قرعه‌کشی و تعیین دست اول معمولا با سنگ، کاغذ، قیچی است. تیله‌بازی چند شکل متفاوت دارد که رایج‌ترین آن «کل» است.

گودال‌هایی با عمق ۳تا۵سانتی متر را با فاصله‌های ۶ قدم از هم که به اصطلاح به آن «گولو» می‌گوییم، روی زمین حفر می‌کنیم. بعد قرار را سر بردن همه تیله‌ها می‌گذارند. کسی هم که در نهایت بتواند همه تیله‌ها را ببرد برنده بازی است.

غلام‌عباس می‌نشیند. چشم ریز می‌کند سمت گولو. بعد آرام انگشت سبابه‌اش را روی انگشت شست می‌گذارد و خیلی سریع پرتاب می‌کند. تیله روی زمین سمت حفره می‌رود، اما با فاصله چند میلیمتری از گولو رد می‌شود.

داد و فریاد پیرمرد‌ها بلند می‌شود و حریف بعدی به میدان می‌آید. بازی همین طور می‌چرخد تا نماز ظهر.

تیله، فقط سنگی‌اش

این تیله‌ها با تیله‌هایی که من دیده بودم فرق داشت؛ سنگی و سخت بود. حسن آقا می‌گوید: تیله جنس‌های مختلفی دارد. شیشه‌ای‌اش زود می‌شکند، برای همین از تیله سنگی استفاده می‌کنیم.

البته فولادی، گچی و آهکی‌اش را هم پیدا می‌کنید، اما بهترین نوع تیله همین سنگی است که از سنگی قهوه‌ای رنگ که در اصطلاح محلی به آن «خرمن یری‌ها می‌گویند، درست می‌شود.»

آقا عباس که تا همین ساعت، یکه تاز میدان بود، خسته در گوشه زمین حرف هم‌محله‌ای‌هایش را دنبال می‌کند و با نفس‌هایی که خسته بیرون می‌دهد، می‌گوید: نوع شیشه‌ای و گچی سبک است و خوب هدایت نمی‌شود، نوع فولادی هم خیلی سنگین است و درست راه نمی‌رود.

برای همین حرفه‌ای‌ها تیله سنگی دارند.  او تعریف می‌کند: تیله را با قرار دادن سنگ خرمن یری‌ها در بین دهانه‌های دوشیشه نوشابه و چرخاندن آن می‌تراشند و صیقل می‌دهند.  این پیرمرد‌ها حرفه‌ای تیله‌تراشی‌اند و کارشان هم عجیب خوب است.  

 

برنده بازی کیست؟

دوباره چشم می‌گردانم سمت بازی و سرگرم تماشا می‌شوم. آقا  نورا... می‌گوید: هر حفره متعلق به یکی از بازیکنان است؛ کسی که اول تیله می‌اندازد گولوی اولی مال اوست و هر کس که آخر می‌اندازد گولوی آخری نصیبش می‌شود و باید تیله خود را به همان گولو برساند.

اگر بازیکنی موفق شود گولوی دیگری را ببرد باید از او یک تیله بگیرد و اگر بازیکنی بتواند در حین بازی تیله یکی دیگر را هدف قرار دهد و آن را بزند هم یک تیله می‌گیرد و بازنده از بازی خارج می‌شود.

ولی اگر در حین بازی حفره بازیکنی گرفته شود و آن بازیکن نتواند حریفی را که حفره او را گرفته، بزند، او می‌تواند نه تنها تیله‌ای به همان فرد ندهد بلکه از او یک تیله دیگر هم بگیرد و کسی که گولوی او را گرفته است باید تیله خود را به گولو برساند و بازی به همین صورت ادامه پیدا می‌کند تا زمانی که یکی از بازیکنان تمام تیله‌ها را ببرد.

صدای اذان از گلدسته‌های چند کوچه آن‌طرف‌ترکه به گوش می‌رسد، پیرمرد‌های محله ما خاک از لباس می‌گیرند و راهی می‌شوندبرای نماز؛ و هر روز یکی سربلند میدان بازی است.

 

تیله بازی پیرمردها زیر سایه ایوان طرق

 

غلطان غلطان همی می‌رود تا بن گود

یکی از بازی‌های قدیمی و شیرین بین مشهدی‌ها و شاید ایرانی‌ها «تیله‌بازی» است.

وسیله این بازی با گوی‌هایی است که به آن تیله می‌گویند. در زمان ما این گوی‌ها شیشه‌ای هستند و درون آنها پره‌هایی وجود دارد که گاه تعداد آنها جزو امتیاز‌ها و برتری‌های تیله به شمار می‌آید و مثلا تیله شش‌پر یا پنج‌پر جذابیت ویژه وطرفداران بیشتری دارد.

همچنین اندازه تیله نیز مهم است.  نوع بزرگ تیله را «تیله گاوی» می‌گویند که معمولا در مشت جا می‌شود و دو، سه برابر تیله معمولی است.

یکی از بازی‌های قدیمی و شیرین بین مشهدی‌ها و شاید ایرانی‌ها «تیله‌بازی» است

 

چطور تیله بازی کنیم؟

یک روش راندن تیله به اصطلاح «شان» زدن است. می‌گویند «شان» کوتاه‌شده «نشان» است. زیرا در این روش انگشت کوچک را روی زمین می‌گذارند و شست را روی هوا می‌برند و با انگشت اشاره یا میانی و شست دست دیگر تیله را نشانه‌گیری و با انگشت میانی تیله را با شدت پرتاب می‌کنند.

گاه می‌توان پیش از «شان» زدن، وجب هم گرفت و تیله را یک وجب جلوتر برد. این کار را «وجب شان» می‌گویند. گاهی اول بازی قرار گذاشته می‌شود که «وجب شان» قبول است یا نه؛ یعنی می‌شود پیش از «شان‌زدن» وجب گرفت یا نمی‌توان «وجب» را با «شان» ترکیب کرد.

می‌توانیم در حین بازی، تیله بازیکن دیگر را هم با تیله خودمان بزنیم که این زدن هم جزو امتیاز‌ها محسوب می‌شود و بخش مهم و هیجان‌انگیز بازی است. اگر شمار بازیکن‌ها بیش از دو نفر باشد باید برای پرتاب آغازین تیله نوبت گرفت. معمولا نوبت‌گرفتن بدین صورت اعلام می‌شود که نفر اول می‌گوید «پیش ام».

نفر دوم می‌گوید «دو پیش ام» و نفر سوم می‌گوید «سه پیش ام» و همین طور تا آخر. نفر آخر را هم می‌گویند «قاق» که به معنای آخر‌شدن است.

 

تیله بازی پیرمردها زیر سایه ایوان طرق

 

رقبا شکستنی هستند

اصطلاح دیگری که برای فراخواندن رقیب به بازی به کار می‌رود «غِلیدن» یا شکل «حرفه‌ای»‌تر آن «بشغلیدن» است که از غلتاندن می‌آید، اما گاهی به اشتباه آن را با قاف می‌نویسند. کسی که مبارز می‌طلبد می‌گوید «بِغِلیم؟» یا «بِشغِلیم؟» یا «می‌غِلی؟» یا «می‌شغِلی؟» طرف هم در پاسخ می‌گوید «بشغِلیم».

 

تیله بازی از کی؟

در تذکره‌ها آمده است که روزی رودکی در شهر بخارا چند کودک را دید که چهارمغز [=گردو]بازی می‌کردند. جمعی از مردم، شیفته ظرافت و هیجان کودکانه، به دور ایشان گرد آمده بودند. رودکی به جمع آنان پیوست.

کودکی شیرین‌زبان ضمن غلتاندن گردو با سخنانی موزون، اشتیاق خود را برای افتادن آن در گودال کوچکی که به این منظور کنده بودند  بیان می‌داشت و می‌خواند: «غلتان غلتان همی‌رود تا بُن گود».

حرکت ملایم گردو به سوی گود و انتظار و هیجان بازی و شیرینی رفتار کودک که همه را فریفته خود ساخته بود، چنان در طبع نازک شاعر اثر کرد که از آن پس رباعی‌های بسیاری بر این وزن و آهنگ سرود؛ البته این داستان را سرآغاز سرودن رباعی دانستن شاید درست نباشد، زیرا رباعی از قالب‌های شعری کهن ایرانی است و به احتمال فراوان پیش از رودکی نیز سروده می‌شده است.  

 

تیله بازی پیرمردها زیر سایه ایوان طرق

توشله‌شناسی

اما کمی به بحث زبانی بپردازیم. به نوشته فرهنگ دهخدا واژه «تیله» شکل دیگری هم دارد به نام: تَشیره: گلوله‌ای را گویند که از سنگ‌های الوان و سخت سازند و بدان بازی کنند و آن را تیره با یای مجهول نیز گویند. گویا این شکل اصلی واژه بوده است.

شاید صدای «ش» در تشیره افتاده و به تیره تبدیل شده و روشن است که بین «تیره» و «تیله» تبدیل صدای «ر» به «ل» صورت گرفته است که در زبان پارسی نمونه فراوان دارد.

شکل دیگری که در دهخدا نیامده و با این شکل مربوط است «تیشله» یا «توشله» است که در زبان مردم خراسان به کار می‌رود.  «تشیره» شاید با واژه‌های تاش و تاشیدن و تراشیدن هم‌ریشه باشد؛ زیرا در توضیح تیله در دهخدا نوشته شده «خرده سفال، سفال شکسته».


* این گزارش سه شنبه، ۵ اردیبهشت ۹۲ در شماره ۵۰ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.  

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44