به عقیده حاچی کفاش تمام مردهها در سهشب چراغبرات آزادند و منتظر خیرات قوم و خویشان خود؛ خیراتی که هرکس بهاندازه توانایی خود انجام میدهد.
سر کوچه میایستادیم و به محض آمدن کفشدوز میگفتیم: «عمو کفشدوز، روزهمونو دوختی؟» او هم یکییکی به ما اطمینان میداد که روزهمان را دوخته و ما با خیال راحت به خانه برمیگشتیم.
از برادرم پرسیدم چطور برای اذان صبح بیدار میشوی؟ جواب داد: آیه ۱۱۰ سوره کهف را میخوانم تا برای سحر، مناجات و اذان بیدار شوم، بزرگتر که شدم، خودم هم برای اینکه بهموقع بیدار شوم، این آیه را میخواندم.
زنان محله فردوسی سالهاست که با پخت آش و نذر و نیاز، از خداوند طلب باران میکنند و با باور قلبی هرسال آن را بار میگذارند.
انیسآغا درباره رسوم نوروزی مردم مشهد در قدیم میگوید: عدهای لحظه سالتحویل سکهای، یا چند دانه برنج یا یک گوخدا (خرخاکی)! در مشت میگرفتند یا کله جوجهخروس در جیب میگذاشتند تا ثروتمند شوند.
اهالی محله اکبرآباد براتعلی هدایت را به سحرخوانیهایش میشناسند، او کسی بود که شبهنگام فانوسش را برمیداشت، روی بام میرفت و بر پیت حلبیاش مینواخت تا مبادا کسی برای سحر خواب بماند.
قبل از ورود به خانه باید آن انار را بهسمت عروس پرت میکرد تا به او ثابت کند مرد خانه است. عروس باید مراقب میبود انار به سرش نخورد تا گربه داماد دم حجله کشته نشود.