عذرا و محمدصفربه دلیل هزینههای زیاد، تصمیم میگیرند بدون برگزاری جشن عروسی، زندگی مشترکشان را شروع کنند، اما دوستانشان، تنهایشان نمیگذارند. یکی باغی را در اختیارشان میگذارد و دیگری لباس عروس، یکی آتلیه و...
میمنت رجبزاده از سال۸۷ تاکنون در «خانه فرزندان همای رحمت» پذیرای دختران است. بخش اعظم هزینههای این موسسه ازسوی خیرانی تأمین میشود که تعداد زیادی از آنها محلی هستند.
یحیی توکلی، حتی پس از قطع نخاع شدن همچنان پرشور و پر امید به زندگی ادامه داده است. او وقتی همسرش، دخترشان را هفت ماهه باردار بود، در یک سانحه تصادف قطع نخاع شد.
الهه که بدلیل تأثیر داروهای اماس آرام آرام تکلمش را از دست داده و به سمت معلولیت پرتاب می شود، تأکید میکند که هیچ کس مصون از معلولیت نیست و باید معلولان را دریابیم.
در غمنامهای که احمدی، شهردار وقت مشهد، درباره محمدتقی(پسر رها شده در خیابان) به استاندار استان نهم مینویسد، بهخوبی میتوان جای خالی یک پرورشگاه خوب را در مشهد حس کرد.
اهالی محله سجادیه پا پیش گذاشتند و جای خانواده عروس و داماد را پر کردند. از خودرو و دستهگل عروس گرفته تا شیرینی، میوه، شام و تالار و حتی آرایش ساقدوشهای عروس را هم که مانند خودش بچههای بهزیستی بودند، برعهده گرفتند.
زهراخانم میگوید: خانوادههایی که معلول ذهنی دارند، نمیتوانند یک سفر یا مهمانی معمولی بروند. من خیلی سعی کردم آرمین را چند ساعت در روز به مراکز آموزشی بهزیستی بفرستم، اما نمیتوانند کنترلش کنند.