بهزیستی

کودکی؛ با چند ثانیه تأخیر
یلدا واحدی، مدیر مدرسه پیوند می‌گوید: مدرسه ابتدایی استثنایی پیوند از سال ۶۴ راه‌اندازی شده و تا ۳ سال پیش مدرسه دخترانه و پسرانه مشترک بود، اما الان بچه‌ها جدا شده‌اند. در این مدرسه ۸۷ دانش‌آموز داریم که در هر کلاس بین ۶ تا ۱۱ دانش‌آموز حضور دارند. کتاب‌ها هم متناسب با نیاز بچه‌ها مناسب‌سازی شده است، متناسب با بهره هوشی بچه‌ها که بین ۵۰ تا ۷۰ است. پیش می‌آید که بچه‌ها در هر پایه بین یک تا ۳ سال توقف داشته باشند، تا اینکه بتوانند مفاهیم را درک کنند، اما ما هیچ وقت به این موضوع خرده نمی‌گیریم و از کار با بچه‌ها ناامید نمی‌شویم.
زهرا و مریم؛ خواهرانی که سد تاریکی را شکسته‌اند
زهرا و مریم ۲ خواهر از ۶ فرزند خانواده نوزادی هستند که به دلیل بیماری RP بینایی خود را در نوجوانی از دست داده‌اند، ولی روشنایی زندگی را گم نکرده‌اند. آن‌ها سد تاریکی را شکسته‌اند و باوجود موانع بسیار با یک عصای سفید شهر را درنوردیده و موفق‌تر از آن‌هایی که دیده دارند، زندگی را دیده‌اند. زهرا متولد سال ۱۳۴۴ است و دیپلم ادبیات دارد. مریم 20 سال بعد از زهرا به دنیا آمده و اکنون در حال دفاع از پایان‌نامه دکتری‌اش در رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران است.
چرخ‌های ویلچر حریف مهرداد و توپ تنیسش نشد!
شب با پای خودش به بیمارستان می‌رود و بستری می‌شود، اما صبح احساس می‌کند نمی‌تواند از تخت پایین بیاید. سومین روزی که در بیمارستان بستری بود، دکترش تشخیص می‌دهد توموری بدخیم روی نخاعش نشسته که او را قطع نخاع کرده است. بدون اینکه تومور را از بدنش بردارند، او را از بیمارستان مرخص می‌کنند و می‌گویند حداکثر تا ۶ ماه دیگر زنده می‌ماند. هرچند مهرداد محمدپور از آن زمان تاکنون روی ویلچر است، اما این چرخ‌های دایره‌ای هیچ‌وقت او را ناامید نکرده و نه تنها مانع شور و نشاطش نشده، بلکه او را در تحمل سختی‌ها و تلاش برای رسیدن به پله‌های بالاتر، راسخ‌تر کرده است.
تلاش می‌کنیم مددجویان از 14 سالگی به زندگی عادی برگردند
کودکانی با وضعیت توان‌خواه و مددجویان شرایطی را دارند که خیلی در جامعه دیده نمی‌شوند، به این معنی که با وجود بالا رفتن سطح آگاهی در جامعه هنوز هم این کودکان از سطح یکسان خدمات آموزشی و توان‌بخشی بهره‌مند نمی‌شوند، بعضا خانواده‌ها این آگاهی را ندارند که فرزندانشان در چنین مراکزی می‌توانند رشد کنند و بعضا هم فضای آموزشی کم است و نکته اصلی دیگر هم این است که جامعه باید به این افراد به چشم یک انسان عادی نگاه کند و آن‌‎ها را بپذیرد.
با شنیدن زندگی می‌کنم
بیست‌و‌سوم مهر‌ماه «روز جهانی عصای سفید» نام‌گذاری شده است. روزی که فرصت مناسبی برای توجه بیشتر به موفقیت‌ها و خواسته‌های نابینایان است‌؛ آن دسته از افراد جامعه که با وجود شرایط خاص جسمانی، پا‌به‌پای سایر شهروندان و حتی گاهی پررنگ‌تر نقش‌آفرینی می‌کنند. رضا نقوی، از جمله افراد موفق جامعه نابینایان است که توانست با عملکرد خود، نابینایی را به زانو درآورد. راه‌اندازی مؤسسه جامعه نابینایان مشهد، ادامه تحصیل تا مقطع کارشناسی‌ارشد و بعد در مقطع دکترای حقوق، را‌ه‌اندازی دفتر مشاوره و... از جمله فعالیت‌های اجتماعی او است که زادگاهش محله طلاب و بزرگ شده همین جا است.
تپه سنگی وکیل آباد؛ سقفی برای کارتن خواب‌ها
در ۱۵ سالگی یک معتاد تمام عیار شدم. وقتی خودم معتاد شدم، متوجه شدم که پدرم نیز علاوه بر اعتیاد به الکل، به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده است. با معتاد شدن پدر، سروصدا‌ها و کتک‌کاری‌ها کمتر شد، چون پدرم یا نشئه بود یا خمار. از این بابت خوشحال بودم، چون کمتر در خانه کتک‌کاری می‌شد، کم کم به دلیل درد مشترک که همان استعمال مواد مخدر بود، با پدرم دوست شدم. موادش را تهیه و بعد از آنکه بند و بساط مواد را آماده می‌کردم، درکنار هم می‌نشستیم و با خیال راحت تریاک مصرف می‌کردیم.
زندگی بهتر برای 330مددجو
مرکز «مثبت‌زندگی کد 481» به دنبال تأسیس دیگر مراکز مثبت‌زندگی در کشور از بهمن‌ سال گذشته در محله کلاهدوز شروع به کار کرد. فعالیتی که با هدف محله‌محوربودن شکل گرفت تا بتواند به افراد زیرپوشش در هر محله‌ بهتر رسیدگی کند. سمانه سعیدی‌فر می‌گوید: ایجاد چنین مراکزی یک ضرورت بود و باید سال‌ها قبل اتفاق می‌افتاد. در گذشته نظارت و توجه به تمام پرونده‌ها در زمان کوتاه ممکن نبود اما با این اقدام این مشکل برطرف شده است. ضمن اینکه افراد درباره فعالیت ما آگاهی می‌یابند که نتیجه آن توزیع عادلانه خدمات به تمام مددجویان است.