ابوالفضل یک دل نه صد دل عاشق پروین میشود، البته در این دلدادگی دنبال زیبایی، تیپ یا پول نبود؛ او عاشق استقامت، صبوری، اراده و استقلال پروین میشود. مدتی این راز را در دلش نگه میدارد؛ اما سرانجام تصمیم میگیرد آن را به هدایی که حکم پدر را برای توانیابان دارد بگوید. هدایی به انتخاب ابوالفضل آفرین میگوید و موضوع را با پروین در میان میگذارد. ابتدا پروین جواب نه میدهد؛ اما پس از مدتی دلش نرم میشود و به دفتر مدیرعامل مجتمع توانیابان میرود و از او میپرسد آیا ابوالفضل کارهایش را خودش انجام میدهد؟
اگر جایی دیگر با این زن و شوهر روبهرو میشدم حتی برای یک بار هم که شده این فکر به ذهنم خطور نمیکرد که هر دو از چه مهلکهای نجات پیدا کردهاند. چند روزی بیشتر از ازدواج این زن و شوهر نگذشته که مقابل ما مینشینند و از تجربیاتشان میگویند. از روزهایی که هر دو به آخر خط رسیدند. محبوبه و حسین هر دو یک بار مرگ را تجربه کردهاند، آنها روزهای سختی را پشت سر گذاشتهاند و بعد از پشت سر گذاشتن دردهایشان بسیار بیشتر از من و امثال من خدا را باور دارند.
از شلوغی ترافیک ابتدای خیابان میرزاکوچک خان و انبوه مغازههایش که بگذری به خیابانی بزرگ در میرزا کوچک خان28 میرسی که عریضبودن خیابانش با نماهای امروزی مجتمعهای مسکونی تازهساز در دو طرفش آن را از خیابانهای اطرافش متمایز کرده است. کوچهای که بخشی از محله حسینآباد جدید است اما بین ساکنان به نام شهید خشنودی معروف است. قدیمیهای محله خوب به خاطر دارند روزگاری دور و دیر به جای این آپارتمانهای تازهساز زمینهای کشاورزی معروف به «بژمه» در تملک «عبدا... رضوی» بوده است.
باور غلطی که در بین برخی مردم جاافتاده این است که افراد روانی، معلولان جسمی و حرکتی، انسانهای روانپریش یا به عبارت عامیانه اشخاص دیوانه نیاز به روانشناس دارند، درحالی که چنین برداشتی کاملا اشتباه و نشئت گرفته از یک فکر بیمار است. همه آدمها حتی خود من در هر مرحلهای از فراز و نشیبهای زندگی شخصی، برای حل معضلات و مشکلات باید با یک فرد متخصص در حوزه سلامت روان ارتباط داشته باشند...