سارا علیخجه روایت آشناییاش با همسرش حمید ارجمند را اینگونه بیان میکند: رابطه وقتی جدی شد که دو تایی رفتیم کلاس تئاتر. ما دو نفر باید مقابل هم بازی میکردیم و آنجا بود که من اول عاشق حمید شدم. مهرش عجیب به دلم افتاد. عشق در نگاه اول بود. حمید کم کم ماجرا را فهمید و بعد او هم عاشق شد. یادم هست میآمد در ایستگاه اتوبوسی که من باید میایستادم، میایستاد و وقتی مطمئن میشد که من سوار شدهام، میرفت آن طرف خیابان و در ایستگاه منتظر اتوبوسِ خودش مینشست. ما میخواستیم با هم ازدواج کنیم اما نمیگذاشتند.
حجتالاسلام مرتضی هوشیار، مدیر موسسه نغمه شکوفایی معتقد است: نگهداری از این کودکان یک وظیفه اجتماعی است و همه افراد جامعه دربرابر آنها مسئول هستند. این مرکز مردمی است و مدیریت آن هم باید مردمی باشد. اینکار یک مسئولیت اجتماعی، جهادی و دلی است. تک تک افراد جامعه دربرابر این کودکان مسئول هستند و باید به این شبهخانواده کمک کنند. باید سعی کرد در این مراکز علاوهبر رشد جسمی به مهارتآموزی این کودکان در حوزه اجتماعی، حقوق شهروندی و زندگی کمک کرد.
نجیبه حاجیپور، سال ۱۳۵۷ در روستای چشمهپونه مشهد به دنیا میآید اما اصالتش به روستای «ماهخونیک» بیرجند برمیگردد، روستایی که همه اهالی آن کوتاه قامت هستند. قد و قامت نجیبه هم مانند پدرانش کوتاه است، یک متر و 15 سانتیمتر، این بانوی خودساخته باوجود مشکلات عدیده جسمانی و مالی، در رشته مدیریت بازرگانی مشغول به تحصیل است. او علاوه بر درسخواندن، کار هم میکند، سالها است که برای گذران مخارج زندگی تایپیست پایان نامههای دانشجویی است. نجیبه تاکنون 12عمل جراحی بر روی پاهایش انجام داده تا فقط سرپا باشد و بتواند راه برود.
مینا گلپور که مؤسس کارگاه تولیدی معلولان هانیل است، درباره تاریخچه تأسیس آن میگوید: من و خواهرم، مدتی در مراکز حرفهآموزی معلولان کار میکردیم. به دلیل رفتوآمدهایی که به اداره بهزیستی داشتم، متوجه فراخوان تأسیس کارگاههای تولیدی شدم و این موضوع را با خانوادهام مطرح کردم. پدر و مادرم خیلی حامی بودند و با وجود اینکه در بین اطرافیانمان فرد معلول نداشتیم، با دید مثبتی به این موضوع نگاه میکردند. پدر و همسرم به لحاظ مالی بسیار حمایت کردند تا کارگاه هانیل، مردادماه سال 93 به عنوان اولین کارگاه دختران معلول ذهنی بالای 14 سال، دایر شد.
فضای بازی ویژه کودکان توانیاب در بوستان بزرگ منطقه3 افتتاح شد.
قصه اراده و همت معلولان و موفقیتهایشان در عرصه ورزش، هنر، علم و... را که مرور میکنیم، همیشه یک جمله کلیشهای تکرار میشود: «با وجود معلولیت و موانع فراوان توانستهاند موفق شوند.» این بدان معنی نیست که نباید موانع زندگی معمولی معلولان در جامعه اصلاح شود. ترجمهاش بیشک این هم نیست که همهچیز به خود معلولان برمیگردد و اگر کسی بخواهد موفق میشود، پس نیازی نیست مسیر حرکت معلولان در شهر روانسازی شود یا راه برای اعزام معلولان به مسابقات جهانی هموار شود. هدف از بیان این قصهها قرارگرفتن در نقطه مقابل افراد سالمی که کنج عزلت نشستهاند و دائم از «چهکنم» و «نمیتوانم» حرف میزنند هم نیست. تنها هدف این است که بگوییم چه سرمایههای ارزشمندی در کنارمان داریم؛ آدمهایی که اهل تسلیمشدن نیستند.
یلدا واحدی، مدیر مدرسه پیوند میگوید: مدرسه ابتدایی استثنایی پیوند از سال ۶۴ راهاندازی شده و تا ۳ سال پیش مدرسه دخترانه و پسرانه مشترک بود، اما الان بچهها جدا شدهاند. در این مدرسه ۸۷ دانشآموز داریم که در هر کلاس بین ۶ تا ۱۱ دانشآموز حضور دارند. کتابها هم متناسب با نیاز بچهها مناسبسازی شده است، متناسب با بهره هوشی بچهها که بین ۵۰ تا ۷۰ است. پیش میآید که بچهها در هر پایه بین یک تا ۳ سال توقف داشته باشند، تا اینکه بتوانند مفاهیم را درک کنند، اما ما هیچ وقت به این موضوع خرده نمیگیریم و از کار با بچهها ناامید نمیشویم.