عادله ستاره، دندانپزشک است، اما نه یک دندانپزشک معمولی. حس مسئولیت و عاطفه او باعث شده است تا خدمت متفاوتی در حرفه خود به جامعه داشته باشد. او متولد ۱۳۲۵ در مشهد است که در خیابان جم به دنیا آمد و بزرگ شد و در همین محله کودکستان و دوران ابتدایی خود را پشت سر گذاشت.
بعد از اتمام تحصیلات متوسطه در دبیرستان دولتی فروغ با تشویق خانواده و به ویژه پدر که خود نیز یکی از دندانپزشکان بنام مشهد بود برای ادامه تحصیل وارد دانشکده دندانپزشکی میشود و سپس برای دریافت تخصص راهی انگلستان و موفق میشود تا در رشته پاتولوژی دهان دانشآموخته شود.
صحبتهای خود را با اشاره به پدرش شروع میکند: «پدرم، دکتر ابراهیم ستاره، یکی از دندانپزشکان قدیمی مشهد و دانشآموخته دانشگاه مسکو بود آن هم زمانی که دانشگاهی در ایران وجود نداشت.
پدرم به خاطر مادرش که علاقه داشت سالهای پایان عمرش را در ایران بگذراند، به کشور ایران بازگشته بود و باز هم به خاطر احترام به حرف مادر که میخواست در شهر امام رضا (ع) به خاک سپرده شود زندگی در مشهد را انتخاب کرده بود و مطبی ابتدا در چهارراه خسروی و سپس در خیابان جم سابق (پاسداران کنونی) برای ویزیت بیماران دایر کرده بود که به خاطر استفاده از آمپولهای بیحسی در درمانهای دندانپزشکی که تازه رایج شده بود در شهر معروف بود. پس از حضور در مشهد پدرم با مادرم که آن زمان دختر ۱۶ سالهای بود، ازدواج کرد.»
وی ادامه میدهد: بعد از ازدواج، مادرم در منزل نمیماند و ابتدا به عنوان دستیار برای کمک به پدر در مطب او مشغول به کار میشود و پس از مدتی دندانپزشکی را از پدرم میآموزد. با توجه به اینکه مشهد شهر مذهبی است و آن زمان رفتن خانمها برای معالجه نزد دکتر مرد چندان مرسوم نبود، مادرم مطب شخصی دایر میکند و خیلی زود به نام «خانم ستاره» چنان شناخته میشود که بیماران او از ساعت ۶:۳۰ صبح در خیابان صف میکشیدند.
خانم دکتر ستاره از علاقهاش به کار دندانپزشکی این گونه میگوید: طبیعتا با دیدن پدر و مادری که هر دو در این رشته فعالیت داشتند و نیز باز شدن دانشکده دندانپزشکی در مشهد در کنکور پذیرفته شدم و در سال ۱۳۵۰ همراه اولین دانشآموختگان این دوره شش ساله به دریافت دکترا موفق شدم. در زمان تحصیل با همسرم که همکلاسیام بود آشنا شدم و این آشنایی به ازدواج منجر شد.
دکتر ستاره و همسرش دکتر عباسعلی صحافیان به دلیل علاقه زیادی که به ادامه تحصیل داشتند و با توجه به اینکه آن موقع در ایران دورههای تخصصی دندانپزشکی هنوز وجود نداشت، برای ادامه تحصیل به انگلستان سفر میکنند و بعد از کسب تخصص به کشور باز میگردند
«علاقه زیادی به خدمت در کشور خود داشتیم و از ابتدا مصمم بودیم تا بعد از دانشآموختگی به ایران بازگردیم و این گونه بود که من با تخصص پاتولوژی دهان و همسرم با تخصص ارتودنسی در سال ۱۳۵۳ به میهن برگشتیم. با توجه به اینکه در آن ایام تنها در ۳ شهر تهران، مشهد و شیراز دانشکده دندانپزشکی وجود داشت، هر ۳ دانشگاه قبل از برگشت به ایران ما را دعوت به کار کردند، اما در نهایت من و همسرم تصمیم گرفتیم در دانشکده دندانپزشکی شهر و دیار خودمان مشهد مشغول به کار شویم.»
از ابتدای سال ۵۴ به استخدام رسمی دانشکده در میآیند و به علت کمبود کادر آموزشی در آن زمان تا سالها دکتر ستاره علاوه بر تخصص خود، دروس مختلف دیگری را نیز تدریس میکند. بعدها وقتی دوره تخصصی دندانپزشکی در کشور دایر میشود، وی به مدت ۲۰ سال طراح سؤالات امتحانات ورودی تخصصی دندانپزشکان و نیز ممتحن بورد تخصصی پاتولوژی کشور میشود.
تبحر خانم دکتر در کار به گونهای بود که از طرف پزشکی قانونی پیشنهاد همکاری به او داده میشود. با توجه به اینکه آن زمان پزشکی قانونی استان متخصص دندانپزشکی نداشت؛ از این رو برای تشخیص جراحات و صدمات و اظهار نظر تخصصی، مصدومان به وی ارجاع داده میشوند و حدود ۱۰ سال ارزیابی صدمات حین نزاع یا تصادفات در ناحیه دهان و دندان را به عهده دارد.
او از سالهای خدمتش اینگونه میگوید: «تا قبل از سال ۵۷ اجازه مطب به پزشکانی که عضو هیئت علمی تمام وقت دانشگاه بودند، داده نمیشد. بیشترین وقت هیئت علمی دانشگاه به تدریس و ویزیت بیماران آموزشی میگذشت و حقوق تنها همان مصوبه دانشگاه بود و پزشکان اضافه مبلغی برای ویزیت بیماران در کلینیک دریافت نمیکردند.
بعد از انقلاب اجازه دایرکردن مطب به هیئت علمی تمام وقت دانشگاه داده شد و کلینیک ویژه در دانشکدهها و بیمارستانهای دانشگاهی دایر شد که در شیفت بعدازظهر با دریافت هزینه از بیماران فعال بودند.»
وی ادامه میدهد: با بازگشت متخصصانی که برای ادامه تحصیل و گرفتن تخصص در رشتههای مختلف دندانپزشکی به خارج از کشور بورسیه شده بودند، تعداد استادان دانشگاهی افزایش یافت و به تدریج از بار مسئولیت آموزشی ما کم کرد؛ بنابراین تصمیم گرفتم تا مطبی دایر کنم.
دکتر ستاره که دغدغه یاری رساندن به قشر ضعیف جامعه را داشت بعد از انقلاب در مرکز شهر و در میدان شهدا همراه با چند متخصص و همکار دیگر دانشگاهی خود مرکز درمانی تخصصی دایر میکند: «همواره آرزو داشتم و دارم تا طب رایگان یا بیمه همگانی برای همه افراد کم درآمد در کشور وجود داشته باشد.
با این طرز فکر بود که در ۳۰ سال خدمت دانشگاهی خود هرگز حق ویزیت از بیمار دریافت نکردم و تنها حقوق و مزایای عضو هیئت علمی برای من کافی بود.»
با توجه به اینکه تخصص خانم دکتر در رشته پاتولوژی دهان بود که یکی از رشتههای کلیدی و علوم پایه دندانپزشکی محسوب میشود و به بررسی، تشخیص و درمان ضایعات ایجاد شده در دهان، فک و صورت و همچنین تومورها میپردازد.
از آنجا که مردم کمتر با این موضوعها آشنایی داشتند، گاهی لازم بود همراه با دیگر همکاران به ویزیت رایگان بیماران در بیمارستانهای قائم و امدادی و یا مشورت پزشکی بپردازد: «احساس میکردم زکات علمی که کسب کردهام، میتوانم از این طریق پرداخت کنم. از طرفی قرار نیست برای انجام هر کاری تنها دنبال بُعد مادی بود.
لبخندی که بعد از معالجه روی لب بیمارم مینشیند و یا دعای خیری که برای من میکند از پولی که باید برای کارم دریافت میکردم لذتبخشتر است.»
بیماران زیادی را در تمامی این سالها ویزیت و درمان کرده است از کودکانی که به خاطر بیماری ژنتیکی در حفره دهانی به او مراجعه میکردند تا کسانی که با آگاهی نداشتن از بیماری خود بسیار دیر به سراغ پزشک میرفتند:
«بچههای زیادی بودند که به خاطر بیماری ژنتیکی خود باید از کودکی تحت مراقبت قرار میگرفتند و سالها از آنها مراقب میشد، اما به دلیل اطلاع نداشتن از مشکلشان آنها را بعد از بزرگ شدن میدیدم.
به خاطر دارم یکی از همین پسربچهها برای خداحافظی و رفتن به سربازی به دیدن من آمده بود. به او گفتم به دلیل بیماری که دارد از خدمت نظام معاف است و نامهای نوشتم تا تحویل سازمان مربوط بدهد.»
وی ادامه میدهد: «بیمارانی بودند که به دلیل توجه نکردن و جدی نگرفتن عوارض دهانی بسیار دیر مراجعه میکردند و زمانی که مشکوک به سرطان میشدند، با دستور برداشتن نمونه از زخم بیمار و تهیه بیوپسی و دیدن لام در زیر میکروسکوپ، زیر لب دعا میکردند که اشتباه کرده باشم و تومور سرطانی نباشد.»
خاطرات زیادی از دوران ۳۰ سال تدریس در دانشگاه به همراه دارد؛ اما شیرینترین و لذتبخشترین خاطره خود را در ملاقات دانشجویانش میداند که اکنون برای خودشان دندانپزشکان حاذقی شدهاند: «زمانی که اسامی دانشجویانم را بر تابلوی سر در مطبهای دندانپزشکی میبینم احساس غرور میکنم از اینکه حاصل زحمات افرادی مثل من به نتیجه رسیده است.»
لبخندی به پهنای صورت میزند و ادامه میدهد: «همچنین زمانی که کارمندان و همکاران دانشکده به مناسبتهای مختلف به دیدار من میآیند و یاد خاطرات گذشته میکنیم برایم بسیار لذتبخش است.»
یکی از اقدامات خاص خانم دکتر ستاره، حضور مؤثر او به مدت ۲۵ سال در مؤسسه خیریه توانبخشی همدم در محله عبدالمطلب برای معاینه و مداوای مددجویان این مؤسسه است: «از زمان مدیریت خانم زهرا اَلَستی، رئیس سابق پرورشگاه دخترانه کم توان ذهنی فتح المبین (همدم کنونی) که یکی از دوستان زمان تحصیل من بودند با این مؤسسه آشنا شدم و احساس کردم که میتوانم مفید باشم و به آنها کمک کنم.»
او میافزاید: «با توجه به شرایط مددجویان این مؤسسه که کم توان ذهنی هستند و نمیتوانند به درستی بهداشت دهان و دندان را رعایت کنند، تصمیم گرفتم یک روز در هفته برای ویزیت و مداوا به پرورشگاه بیایم. به این ترتیب بود که هفتهای یک روز صبحهای پنجشنبه که دانشکده تعطیل بود به این خیریه میرفتم.
ما بعد از بازنشستگی و صحبتهایی مبنی بر اینکه کمتر دندانپزشکی حاضر است به دلیل شرایط جسمانی مددجویان مدت زمان زیادی دوام بیاورد، تصمیم گرفتم دو روز در هفته را به مؤسسه همدم اختصاص بدهم و به درمانهای جراحی، کشیدن دندان و ساختن پروتز بپردازم.»
وی بیان میدارد: «البته در این ۲ روز بیماران دیگری نیز برای معالجه به مؤسسه مراجعه میکنند که هزینه کمتری نسبت به مطب میپردازند و این مبالغ در راستای کمک به دختران مؤسسه جمعآوری میشود. ناگفته نماند که ۳ همکار دندانپزشک در ۲ روز دیگر هفته، دیگر خدمات دندانپزشکی را مختص مددجویان مرکز پوشش میدهند.»
خانم دکتر زمانی که از کودکان کمتوان ذهنی همدم صحبت میکند صورتش میدرخشد و با شور و حال خاصی از آنها حرف میزند انگار نه انگار که این کودکان با دیگر بچهها تفاوت دارند. او با اشاره به عکسالعمل این کودکان زمانی که او را میبینند، میگوید:
«علاقهمندی این بچهها بدون ریاست و از اینکه من را با نام مامان جان صدا میکنند لذت میبرم، چون نشان میدهد که آنها چقدر به من احساس نزدیکی میکنند و توانستهام در دل آنها جایی داشته باشم.»
وی حس و حالش را نسبت به این دختران اینگونه توصیف میکند: «مگر میشود آنها را دوست نداشت؟! دختران ساده دل، شاید در سنین بالا، ولی با ذهنیت کودکانه، که جز چشیدن طعم محبت انتظار دیگری ندارند. آنها را بسیار دوست دارم و همین دوست داشتنم باعث شده است تا ۲۵ سال برای مداوای آنها به این مرکز بروم.»
لبخند میزند و درباره احساس این کودکان نیز بیان میدارد: «بسیاری از این بچهها زمانی که وارد مرکز میشوم و من را در حیاط میبینند با خوشحالی به سمتم میآیند و میخواهند با دست دادن و روبوسی حس خوب و قدردانیشان را به من نیز منتقل کنند.»
در پایان از او در ارتباط با اینکه آیا دندانپزشکی امروز نسبت به ۴۰ سال قبل تغییر کرده است، سؤال میکنیم که بیان میکند: «دندانپزشکی یک رشته علمی، عملی و هنری محسوب میشود به این معنا که در این رشته هم به علم نظری پزشکی و دندانپزشکی نیاز است و هم تا حدود زیادی به مهارت دست و هنر و فناوری.
در کشورهای صنعتی ترازِ اول دنیا، چون امکانات و فناوری پیشرفتهتری وجود دارد، رشته دندانپزشکی با سرعت بیشتری در حال گسترش است.»
وی ادامه میدهد: «دندانپزشکی در ایران نسبت به دهههای گذشته بسیار تغییر کرده، ولی کماکان جا برای پیشرفت زیاد است. متأسفانه تازگی به دلیل نبود ثبات اقتصادی، تحریمها و فقدان واردات مواد دندانی مرغوب کیفیت درمان، تحقیقات و تدریس دندانپزشکی نیز تحت شعاع قرار گرفته است.
بعضی همکاران جوان به علت افزایش چند برابری هزینهها، کم شدن مراجعان و تغییرنکردن میزان تعرفههای دندانپزشکی متأسفانه ناچار به بستن مطبها شدهاند.» سخن پایانی خانم دکتر که بر آن تأکید زیادی دارد، این است: «به امید روزی که طب همگانی و بیمه عمومی دندانپزشکی برای همه هموطنان عزیز اجرا شود.»
* این گزارش شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۷ در شماره ۳۲۸ شهرارا محله منطقه۲ چاپ شده است.