حسین طلوع صادقزاده میگوید: کارگاه قالیبافی پدرم در خانه بود و ما بچهها باید همگی به او کمک میکردیم. من تا سال چهارم دبیرستان نصف روز قالیبافی میکردم و نصف روز مدرسه بودم.
ساختمان سهطبقهای در حاشیۀ بولوار صباست که در همۀ طبقات آن روی یک کار اهتمام ورزیدهاند؛ تولید ملی. در این ساختمان تعدادی از جوانان محلات سیدی و المهدی با اتحاد و صمیمیت میبافند و میبُرند و میدوزند!
بین چند انبار ضایعاتی، پلاک ۷۷ دنیای دیگری است. دیدن آن همه گل و گلدان که رنگ سبز روستا را روی آن پاشیدهاند، رؤیایی مبهوتکننده است و پایمان را سست میکند.
احمد رضایی و گروه انجمن مهندسان خیر هرکاری از دستشان براید انجام میدهند از ساخت خانه در منطقه محروم گرفته تا ساخت مسجد، حسینیه، درمانگاه و زائرسرای ارزانقیمت.
بیشترین قسمت مسجد حضرت ابوالفضل (ع) دراختیار خواهران است تا آنها بتوانند با خیالی آسوده برنامههای فرهنگی و اجتماعی را برگزار کنند.
علی باقرزاده تعریف میکرد: وقتی داستان زندگی بخشدار هویزه را شنیدم، بسیار تحتتأثیر قرار گرفتم و همانجا در مدتی کوتاه، شعری سرودم که بعدها هرکار کردم، نه توانستم بیتی به آن اضافه و نه بیتی از آن کم کنم.
محمد واثقی، یکی از بنیانگذاران و تولیدکنندگان بازار مانتوی طلاب از روی یقین اعلام میکند اینجا یکی از قطبهای پوشاک تولیدی ایرانی است.






