ناهید دلشاد راد که نزدیک به سه دهه از عمرش را به صورت مفید و مداوم در حال تحقیق و پژوهش در مورد هنر لباس و طراحی آن صرف کرده است، این روزها در حالی در آستانه پنجاه سالگی است که تنها دغدغهاش نشان دادن سبک درست و لباس ایرانی، اسلامی است.
او ۵۵ هنر مختلف همچون کتیبهدوزی، زغـرهدوزی چهل تکهدوزی، سکهدوزی، پیلهدوزی پته دوزی و... در زمینه لباس و پارچه دارد و یکی از احیاکنندگان پارچه ترمه یزد است که توانسته با سرمهدوزی بر روی این پارچه، این کالای سنتی را همچون چندین سده پیش به کالایی رایج تبدیل کند.
وی سالها پیش پس از گذراندن دوره طراحی لباس شروع به ترجمه کتابهایی در این زمینه کرد. دلشاد همچنین سفرهایی نیز به سراسر شهرهای ایران انجام داد و با بررسی کارهای هنری قدیمی زنان این مناطق، الگوهایی را برای ایجاد یک مدل بومی اخذ کرد.
وی تاکنون بیش از ١٠هزار کارآموز تربیت کرده و در بیش از ۱۸ نمایشگاه لباس شرکت نمودهاست. علاوه بر این از سوی دلشادراد تاکنون ١٢جلد کتاب در زمینه رودوزیها، تاریخ لباس و الگوهای برتر برای زن ایرانی تالیف شده است.
از دیگر فعالیتهای او میتوان به اصلاح متدهای خیاطی غیربومی متناسب با فرهنگ ایرانی اشاره کرد. وی در مقابل متدهایی همچون «گرلاوین» و «مولیر» که در رشته خیاطی تدریس میشود، چند الگوی ایرانی متناسب با فرهنگ بومی تالیف کردهاست.
- وقتی میگویند از هر انگشتش یک هنر میبارد آدم یاد شما میافتد با این تفاوت که فکر میکنم هر انگشت شما پنج هنر دارد! لطفا از خودتان بگویید؟
در اصل هنر طراحی لباس جزء اولین نشانههای موروثی بود که در من وجود داشت. الان تقریبا میشود گفت تمام افراد فامیلم طراح لباس هستند. پدربزرگ من یعنی پدر مادربزرگم «ابوتراب غزنوی» کسی بود که کت شلوار و کت و دامن را برای اولین بار در ایران برای مردم دوخت و چرخ خیاطی «کهلر» را وارد ایران کرد. من سوزن زنی و سنجاق زنی را از مادربزرگم یاد گرفتم و خیلی زود وارد این
کار شدم.
- یعنی پدربزرگتان خیاط اشرافی بودند؟
ببینید آن زمان روسها وارد ایران شده بودند و همراه با خودشان لباسهای متنوعی را وارد کردند و البته این استقبال هم از طرف مردم صورت گرفت، ابوتراب غزنوی به روسیه رفت و برای اولین بار کت و شلوار و کت و دامن را آموخت.
در اصل مادربزرگم که فرزندش باشد هم در روسیه به دنیا آمد. بعد از آن به ایران آمدند و چیزهایی که یاد گرفتند را به شاگردانشان یاد دادند. گفتم که الان من چرخ خیاطی کهلری دارم نزدیک به ۱۰۰ سال عمر دارد. جالب است که مثل ساعت هم کار میکند!
- گفتید تمام افراد خانوادهتان طراح و خیاط لباس هستند، یعنی آقایان هم دستی بر آتش دارند؟!
بله، نکته جالبش این است که تمام برادرهای من هم به این امر احاطه دارند، البته گذران اقتصادی زندگیشان به شکل دیگری است، اما همگی میتوانند طراحی و دوخت و دوز کنند الان یکی از برادرهایم همیشه خودش لباس و کت و شلوار خودش را میدوزد.
- حداقل در حیطه شغلی خودم با چنین خانوادهای روبرو نشده بودم! این دوخت و دوز شخصی یعنی یک جور تولید برای خودمان و خانواده است. بنا به تجربه شما این کار چه تاثیری در روحیه جمعی دارد؟
بگذار قسمت اول سئوالت را این طور پاسخ بدهم که من در خانوادهای بزرگ شدم که تمام مردها و زنان همیشه دنبال هنر دستی بودند. قبل از اینکه وارد مدرسه و محیط بزرگتر اجتماع شوم فکر میکردم که دیگران همین طوراند و بعدها که میدیدم مردم برای لباس و وسایل تزئینی خرید میکنند برایم جای تعجب داشت، یعنی درست همین تعجبی که شما از خانواده ما دارید! اما مسلما دوخت و دوز شخصی برای خانواده و خود فرد یکی از بهترین تفریحهاست اصلا چه چیزی قشنگتر از اینکه فرزند لباسی را بپوشد که مادر میدوزد.
این باعث میشود که محبت بین اعضای خانواده بیشتر شود و همین طور احساس قدردانی که این روزها کمتر شده است تکامل پیدا کند.
- با این توضیحی که دادید بی شک میشود گفت که شما خودتان هرگز لباسی برای خودتان از بوتیک و بازار نخریدید؟
هرگز. به یقین میگویم در این سالهایی که ازدواج کردم، یک بار هم پشت مغازهای برای خرید نرفتم، حتی برای مدل هم بیشتر مطالعه میکنم و جلوی مغازه نمیروم.
- پس من هم به یقین میگویم شما از آن خانمهایی هستید که حتما همسرتان خیلی دوستتان دارد و از بیرون رفتن با شما راضی است؟!
(با لبخند) اتفاقا هم همین طور است. ما خیلی با هم تفاهم داریم و ایشان در پیشرفت من خیلی تاثیر داشتند ضمن اینکه تا ۱۰ سال پیش که دوخت و دوز هم انجام میدادم و گرفتاری آموزش و نمایشگاهها کمتر بود تمام لباسها تا کت و شلوار ایشان را هم خودم میدوختم.
- شما احیا کننده ۵۵ هنر سوزن دوزی هستید این حرف شاید به زبان آسان بیاید، اما در عمل واقعا سخت است.
در نتیجه سالها تحقیق و پژوهش و البته سفرهای زیادی که به مناطق مختلف ایران و دنیا داشتم فهمیدم که صنعت مد لباس و غنای کشورم یکی از با ارزشترین الگوهاست که باید از آن پاسداری شود. مادربزرگم حیاط بزرگی داشت که برای جشنهای مولودی آن را مفروش میکرد.
همیشه هم از چند ماه قبل لباسهایی محلی برای میهمانان میدوخت و با این لباسهای از آنان پذیرایی میکرد. من هنرم را اول به این دلیل و بعد هم به دلیل سفرهایی که به سراسر ایران داشتم، کسب کردهام. پدرم علاقه عجیبی به سفر داشت و ما تمام ایران را وجببهوجب با هم گشتهایم.
من در این سفرها تمام هنرهای هر منطقه را دیدهام. گاهی حتی به صندوقچه مادربزرگها سر زدهام تا از هنرهای گذشته مدلهایی را کسب کنم. ایران طراح و ابداع کننده اولین متد روز دنیا بوده است.
- کدام یک از کشورهایی که سفر کردید روی فکرتان بیشتر تاثیر گذاشت تا برگردید و هنر اصیل ایرانی را احیا کنید.
من وقتی که اولین بار به هندوستان سفر کردم از دیدن فضای پوششان لذت بردم. آنها برای هر شغلی یک لباس داشتند. زیبایی و تنوع پوشاک و البته سوزن دوزی پارچهها به فکر وادارم کرد تا برگردم و صنعت پوشاک خودمان را احیا کنم.
مثلا همین پارچه ترمه برای روی تابوت استفاده میشد! یا کم و بیش روی طاقچهها و گوشههای خانه قدیمی میدیدیم. یکی دو مغازه هم در خیابان خسروی وجود داشت که میشد در آنها این پارچه ارزشمند را پیدا کرد. با مطالعاتی که داشتم و طرحی که دادم ترمه را دوباره زنده کردم، سرمهدوزی را روی آن به کارآموزان یاد دادم و امروز میبینیم که با عنایت خدا یکی از منابع در آمدزایی خانمها شده است.
- این روزها ترکیه و چین به قولی غولهای صنعت پوشاک شدهاند، به نظرتان میشود تولید ملی را در سطحی رساند که با آنها رقابت کرد؟
میخواهم یک مثال ساده برایت بزنم که بدانی ما چه منابع با ارزشی در دست داریم و از آن غافلیم. ما الان یقههایی داریم که به عنوان «یقه آمریکایی» شناخته میشود، ولی جالب است که این یقهها، در دوره افشاریه برای لباسهای زنان افشاری استفاده میشده است.
حتی «مانتو» که در نظر ما یک کالای وارداتی است، متعلق به خود ایرانیان است. مانتو یا روپوش لباس بلندی است که در دوره افشاریه خانمها روی لباسشان میپوشیدند. زنان ایرانی همچنین کتهای مخصوص به خود داشتهاند که به «کلیجه» مشهور بوده است.
البته این مسئله فقط منحصر به لباسهای معمولی نیست و خیلی از لباسهای ورزشی مثل لباس سوارکاری و چوگان هم در اصل ابتدا توسط طراحان ایرانی طراحی شده و بعد آن را به عنوان کالای خارجی به خودمان فروخته اند. حالا به این فکر که چه چیزی ما را از این همه ارزش دور کرده است، فقط و فقط «بی اعتمادی به فرهنگ اصیل ایرانی».
لباس ایران با هر قومیتی سرشار و غنی است. ما بهترین ترکیب رنگها و بالاترین تاثیر روانی را در آن داریم
این را باید بدانیم که ایران اولین تمدن باستانی بوده است که رنگ را در لباس به وجود آورده است و ایرانیان در لباس از همه پیشی گرفتهاند. ما روزگاری طراح لباس انگلیسیها بودهایم؛ امروز جوانان ما باید قبل از تائید هر شایعهای در موردش تحقیق کنند.
چرا که دشمن در راستای اهدافش در ابتدا به دنبال شکست فرهنگ ایرانیان است. لباس ایران با هر قومیتی سرشار و غنی است. ما بهترین ترکیب رنگها و بالاترین تاثیر روانی را در آن داریم. چیزی که واقعیتی غیر قابل تحریف است که ما باید بدانیم که نیاکانمان چه میپوشیدند و چه چیزی را برای ما به ارث گذاشتهاند.
عجیب است این روزها ترکیه آنقدر روی صنعت لباسش فخر فروشی میکند که حتی چرم ما را میخرد و باز به اسم خارجی به خود ما میفروشد. در سالهای اخیر شبکههای ماهوارهای خیلی سعی کردند تا با در دست داشتن سلاحی به عنوان لباس و مد، کشور ما را به تسخیر خود بگیرند و ما باید این خرده را به کسانی که دستی بر آتش دارند بگیریم که چرا با این غنای تمدن جوانان ما این چنین کورکورانه از آنها حمایت میکنند.
- الان یک سئوال تمام ذهنم را مشغول کرده و آن این است که آیامی شود با تولید خانگی، لباسهای چینی را از کشور جمع کرد؟ چرا که هم شما میدانید و هم ما که پوشاک چینی مثل لباسهای ترک گران قیمت نیست و به همین دلیل استقبال مردم زیاد است.
بگذار این اطمینان را بهت بدهم که اگر شما یک لباس با دست خودت بدوزی و بپوشی برایت خیلی جذابتر از این است که بهترین پوشاک بوتیک را بخری. اصلا میتوانی امتحان کنی و من همین جا از طریق رسانه این پیشنهاد را به همه میدهم که برای یک بار هم شده این کار را در زندگیشان انجام دهند.
ضمن اینکه مسلما وقتی شما پارچه را میخری و خودت میدوزی بسیار این کار از نظر هزینهها به صرفهتر است و اصلا با لباسهای چینی قابل مقایسه نیست. من میگویم اگر من لباسم را خودم تولید کنم پارچه فروش هم کسب و کارش بهتر میشود و از آن طرف هم چرخهای کارخانههای نساجی به کار میافتد. پس ببینید چقدر یک تصمیم ساده میتواند کمک کننده به اقتصاد کشور باشد.
- از نمونه کارهای ابتکاری که در این سالها انجام دادید کدام بیشترین تاثیر را در جامعه گذاشت چه بود؟
من یک مدتی تمام فکر و ذکرم درگیر این بود که تنوعی در مانتو و پوشش خانمها ایجاد کنم که به چرخه اقتصاد هم کمک کند، همین شد که بعد از مطالعات زیاد مانتو سنتی را وارد بازار کردم. این مانتو به دلیل زیبایی خیلی زود مورد استقبال گرفت و تقریبا میشود گفت خیلی از بانوان یکی از این مانتوها دارد که نشان دهنده قدمت ایرانی ما هم هست.
- برای خانمهایی که پوشش چادر دارند هم تولید خاصی داشتید؟
بله یکی از کارهای من این بود که چادر را سادهتر کردم تا جدید و جوان پسندتر شود و به خصوص قشر دانشجو بتوانند راحتتر سر کلاسها بپوشند. همین شد که طرح چادر دانشجو را دادم؛ یعنی به چادر زیپ و آستین زدم که آن هم با سرعت برق به تولید انبوه در بین خانمها رسید، همین طور یک زمانی در نمایشگاه عفاف و حجاب با پارچه ساتن برای اولین بار چادر دوختم که خیلی از خانمها خوششان آمد و چادر ساتنی هم مد شد.
- یک چیزی که در رزومه شخصی شما دیده میشود برپایی نمایشگاههای عفاف و حجاب است، این در حالی است که ما فشنهای لباس را هم این روزها میبینیم. چه شد که تاکید شما در این نمایشگاهها بر پوشش استوار است؟
ببینید من ۱۰ هزار شاگرد تربیت کردم که خیلی از آنها کارگاههای بزرگی زدهاند. حتی شاگردانی داشتهام که صادر کننده هستند، پس برایم زدن این فشنهای عجیب و غریب که یقه را به آستین میدوزند و بعضیهاشان چنان سخیف است که انسان میماند چه کسی این را طراحی کرده و چه کسی میپوشد کار سختی نیست، اما همیشه گفتهام لباس فرد نشان از شخصیت اوست.
شما بدون لباس نمیتوانید هیچ کجا بروید. به گمان من هر لباس جایی دارد، شما باید چند دست لباس برای فضاهای مختلف داشته باشید. کما اینکه ما نباید هر چیزی که غرب برایمان دیکته میکند را بپوشیم، این یعنی ما در برابر هویت ایرانی خود مسئولیم که ارزشهایمان را به نسل بعدی دست به دست کنیم.
- توقع شما از مسئولان چیست؟
میخواهم بگویم من الحمدا.. وضع مالیام بد نبود و این سالها هر کاری که کردم بیشتر برای این بود که نان را به سفره مردم ببرم. این نمایشگاهها برای ذوق هنری و وظیفه دینی من برپا شده است. اما تنها خواستهام از مسئولان این است که استاد کارها را از یاد نبرند.
تجربه اندوزی با مدرک گرایی تفاوت دارد. خیلی از این مدارکی که در کشور داده میشود تنها سوری است و بیشتر ضربه به پیشرفت صنعت میزند، من توقع دارم مسئولان کاری کنند که استاد کارها در کنار هم قرار بگیرند و با هم تدبیر کنند و بتوانیم کاری کنیم که شایسته سالاری بر هنر حاکم باشد.
متأسفانه در حال حاضر در بسیاری از خانوادهها بدپوشی و بدحجابی رواج پیدا کرده است و به اعتقاد من، اگر مسئولان کمی بیشتر از هنرمندان حمایت کنند و یک مقدار بودجه و فضای مناسب در اختیار ما قرار دهند، شاید بتوانیم با این نوع تهاجم فرهنگی مقابله کنیم. لباس ایرانی عفیفترین و زیباترین لباس است، ضمن اینکه طراحان ما را ترغیب میکند از روی آنها مدلهای متنوعی را انتخاب و بازسازی کنند و برای پوشش بانوان به کار ببرند.
* این گزارش پنج شنبه، ۳ تیر ۹۵ در شماره ۱۹۶ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.