عذرا مصطفایی از برف سنگین سال۱۳۵۰ و بارشی که اهالی شهر را با مشکلاتی روبهرو کرد، تعریف میکند؛ خاطرهای که ماندگار شد.
محله آزادشهر یکی از قطبهای خرید مشهد است. این محله پیش از انقلاب به سبب همسایگی با بوستان «آریامهر» به همیننام معروف بوده است. بعد از انقلاب که نام بوستان آریامهر به «ملت» تغییر میکند، شهید غلامرضا جنگی پیت حلبی روغنی را صاف میکنند و نام «آزادشهر» را به نشانه رهایی از حکومت پهلوی رویش مینویسد.

شینا قدمی شبهایی را به خاطر دارد که صدای آژیر از زندان وکیلآباد به گوش میرسید و صدای شلیک تیر شنیده میشد. صداهایی که نشان از فرار زندانی یا زندانیانی داشت و بهدنبالش نور نورافکنهای زندان و تلاش برای پیداکردن آنها!
جواد مرادنژاد، ۲ ملک خود را در حوزه سلامت وقف آستانقدسرضوی کرد و نتیجه آن کمک به ساخت بزرگترین مرکز ناباروری شرق کشور بود. میگوید: استقبال بینظیر زوجین نابارور برای بهرهمندی از خدمات خبری خوشحالکننده است.
حاجحسن جمالی از زمانیکه اینجا بیابان بود و زمستانها از ساعت۴ عصر به بعد، کسی جرئت بیرونرفتن از خانه را نداشت یادش هست؛ از روباه و گاه شغالهایی که زمستانهای سرد بهدنبال غذا سر از شهر در میآوردند.
محمدامیر شعبانی گلخانه و گلفروشیای راه انداخته است تا درکنار حمایت از کودکان کار، امکان کار برای زنان سرپرست خانوار را نیز فراهم کند. او کسی است که برای اولینبار گل فروشهای سر چهارراهها را در مشهد ساماندهی کرد.
به وقت نماز ظهر، این مسجد پر میشود از اهالی آزادشهر بهویژه حضور جوانان. امام جماعت شب مسجد میگوید: بانیان مسجد دنبال ایجاد فضایی برای ترویج دین بودند و به همین دلیل این مکان تا این اندازه متفاوت و معنوی است.
احمد دهقان میگوید: وقتی گوشی مادرم زنگ میخورد، اما جوابی شنیده نمیشد، قلبم میخواست از حرکت بایستد. حتی توصیف آنهمه پریشانی و اضطراب هم به زبان نمیآید. نمیدانید آن شب چقدر به ما سخت گذشت.