علی پاکروان معلم بازنشستهای است که با علاقه 39سال تدریس کرده است و حالا در کنار تألیف کتاب، سعی در مشاوره دادن به افرادی دارد که تازه وارد عرصه نویسندگی شدهاند.او متولد سال1340 است. مدرک کارشناسی علوم تربیتی و کارشناسیارشد ادبیات دارد. این معلم بازنشسته تاکنون 18جلد کتاب تألیف کرده است.
25سال است که شاعران و نویسندگان ایرانی و افغانستانی در انجمن «دُر دری» دست برادری داده اند و اینجا پاتوق مهربانی و تراوش شعر میان دو فرهنگی شده است که خیلی به هم نزدیک اند. هنوز مکان انجمن استیجاری است و هر سال دغدغه سرپناه دارند، اما تخصص ادبی، بسیاری از ایرانیان و افغانستانی های اهل ادب و شعر را در کنار هم قرار داده است. اینجا سرای امن شعر است.
سال۱۳۷۹ خورشیدی درست در صدمین سال ورود سینماتوگراف به ایران، روز ۲۱ شهریور در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران «روز ملی سینما» نام گرفت. از آن تاریخ تاکنون ۲۲سال میگذرد.
مبینا محمدزاده یازده سال دارد و داستان کوتاهش در کتاب «پرواز بادبادکها» چاپ شده است. با آنکه یازده سال دارد بسیار روان صحبت میکند و دایره واژگانش فراتر از بسیاری از همسن و سالانش است. در صحبتهایش اشاره میکند که کتابخانهای با 150کتاب داستان دارد که همه آنها را بارها خوانده است. خودش معتقد است کتاب خواندن سبب شده تا او از سایر همسن و سالهایش یک سر و گردن بالاتر باشد.نوشتن را از کلاس سوم دبستان شروع کرده و حالا بیش از 80داستان کوتاه در زمینههای مختلف دارد. علاقه زیادش به خواندن او را به سمت نوشتن هدایت کرده است.
میگوید: عاشق قصه ساختن و نوشتن بودم. تمام دوران کودکیام را یا خاکبازی میکردم و برای خودم ساختوسازهای گلی راه میانداختم یا بزرگترها برایم کتاب میخواندند. مادربزرگها و پدربزرگهایم با طنین نماز و عطر غذایشان اولین کسانی بودند که در داستانهای من نقش گرفتند و دنیای کودکیام را پر از رؤیا کردند. وقتی میخواستم به مدرسه بروم کلمات را از روی قصهها یاد گرفته بودم و زودتر از همسن و سالهایم میتوانستم بخوانم.
اولین روزهای کارم در روزنامه خراسان بود و قرار بود در سرویس فرهنگی و اجتماعی کار کنم، یعنی خودم علاقه داشتم که در این دو گروه باشم. صفحه حوادث نیز در همین گروه بود و سرویس مستقلی نداشت. خبرنگار و نویسنده صفحه حوادث هم آقای توپریز بود، مردی نازنین دوستداشتنی و کاربلد. به من گفت که میخواهم بروم دادگاه تو هم میآیی؟ گفتم: بله برویم. برای اولین بار دادگاه را از نزدیک میدیدم آن هم دادگاهی که پروندهای مربوط به قتل را بررسی میکرد. قاتل و خانواده مقتول و داستانهای روحآزاری که در این دادگاهها هست مرا که آدم صلحجو و دلنازکی بودم بهشدت تحت تأثیر قرار داد.
امیرحسین متولد تیرماه 1387 و ساکن محله گاز است. او در مدرسه شاهد شهید نظرنژاد درس میخواند. عاشق دنیای کلمات است و بیشتر از آن حوزه نویسندگی. میخواهد در رشته علوم انسانی ادامه تحصیل دهد. به علاوه، دوست دارد قاضی شود.
امیرحسین روایت تخیلی داستان «سفری به قلعه پتروس» را نوشته است و به دنبال یک ناشر برای چاپ اثرش میگردد. این اثر رتبه دوم را در مسابقه داستاننویسی شاهنامه ویژه دانشآموزان مشهد به دست آورده است.