دفاع مقدس

حسرت ۱۰ ساله دیدن ماه و ستاره‌ها در دوران اسارت
ابراهیم بهرامیان‌نسب، آزاده محله فاطمیه از خاطرات ۱۰ ساله اسارت همچون: شلاق خوردن از زندانبان‌های بعثی تا جدل با منافقان و مطالعه رمان‌های مطرح جهان می‌گوید.
غم فراق فرزند، مادر شهید سیدنوری را شاعر کرد
مکیه غلوم یک مادر خرمشهری است که پس از شهادت پسرش، شاعر و مداح اهل بیت(ع) شد.سید نوری موسوی یک روز بی خبر می‌رود و چند ماه بعد، خبر شهادتش به گوش مکیه و دیگر اهل خانه می‌رسد.
سردار قرقی، هم‌رزم کاوه بود
شهید اسدالله کشمیری قرقی با ابتکار عمل، گردان بزرگ امام‌سجاد (ع) را تشکیل می‌دهد. او فرمانده واحد طرح و عملیات تیپ ویژه شهدا هم می‌شود تا زمانی که به دیدار یار می‌شتابد.
همسر ناشنوای جانباز محله الهیه، با سکوتش حرف می‌زند
ربابه تقی‌پور بانوی ناشنوایی است که ۳۰ سال از همسر جانبازش پرستاری کرد، همسری که سال ۹۳ بابت ترکش‌های دوران جانبازی ربابه را برای همیشه در سکوتش تنها گذاشت.
برشی از زندگی شهیدمرتضی محمود‌زاده‌وزیری
راضیه عرفانیان از همسر شهیدش می‌گوید: در همان زمان کوتاهی که می‌آمد، حواسش خیلی به من بود. هر بار که به خانه می‌آمد، می‌نشست کنارم و می‌گفت بیا برای من صحبت کن و درددل‌هایت را بگو. اگر مشکل و کمبودی داری بگو که رفع کنم.
محمد‌حسین عباسی، آمبولانس محله چهاربرج بود
اهالی، حاج‌محمد‌حسین عباسی را به نام «آچارفرانسه»، «کارراه‌انداز» یا «آمبولانس محله» می‌شناسند. در دوره‌ای که جاده‌های خاکی چهاربرج هنوز رنگ ماشین به خودش ندیده بوده، چهارچرخی داشت تا به دادِ در‌راه‌مانده‌ها و مریض‌دار‌ها برسد.
شهادت بهترین تقدیر سردار طیاری بود
سردار شهید حمیدرضا طیاری در روز ولادت امام رضا(ع) به دنیا آمد. هرجا نیاز به نیرو بود، آماده‌به‌خدمت بود و برایش فرقی نمی‌کرد؛ کردستان، گنبد، تایباد، خوزستان و... برای شهید مهم ایران بود.