مرتضی حدادیان میگوید: تصمیم گرفتیم هشتادسخن از هشتاد شهید را انتخاب کنیم و در یک بسته قرار دهیم و در محافل توزیع کنیم تا هر فرد با برداشتن یک کارت به سخن شهید فکر کند.
طاهره باقری کاراته را بهطور حرفهای از سال ۱۳۷۹ شروع کرد. بانوی جوان پس گذشت فعالیت ورزشی، سال ۱۳۸۶ در مسابقات زنان مسلمان، مقام سوم را کسب کرد.
بهمحض ورود به منطقه متوجه کمین نیروهای عراقی میشوند. راننده میگوید اینجا چه خبر است؟ شهید محمدمهدی حمیدی در جواب وی میگوید: عروسی است! و در همان لحظه ترکشی به گردنش اصابت میکند.
شهید عنایتالله سروری معروف به عنایتالله قیام یکی از جبهههای بزرگ مبارزاتی افغانستان را که بعدها به جبهه البرز معروف شد، تاسیس کرد.
در کوچهخیابانهای مجلسی و ابوذر کسی نیست که این خانه را نشناسد. خانواده شهید عطایی ۳۰ سالی میشود که درِ خانه خود را بدون چشمداشت به روی مجالس شادی و عزای اهالی محله گشودهاند.
عباسعلی اولین شهید خانواده پیروی است که در هجده سالگی راهی جبهه شد. همو هم بهانه رفتن جعفر و محمدعلی به جبهه بود، بهانهای که در جمله «نمیخواهیم تفنگ برادرمان روی زمین بماند» خلاصه میشود.
شهید ناصر سلطانی، جوان محله شهید قربانی در شهرستان خاش به دست قاچاقچیان به شهادت رسید، او جان خود را برای امنیت و اقتدار میهنمان فدا کرد.