شهید - صفحه 3

خاطرات عسکری مقدسیان، رزمنده و برادر ۲ شهید
فرزندان خانواده مقدسیان با وجود این‌که رنج از دست‌دادن پدر را در کودکی متحمل شده بودند، با‌ داشتن زن و فرزند در جنگ تحمیلی حاضر شدند و از سه پسر، دو نفرشان به شهادت رسیدند. 
روز تشییع، شهید غلامرضا رضایی بلندقامت‌ترین‌شان بود
بهمن‌ماه سال ۱۳۶۵ بود؛ ۱۷۰ شهید را پیچیده در پرچم ایران از جبهه آوردند. غلام‌رضا رضایی در بزرگ‌ترین تابوت آرمیده بود. آن‌قدر این جوان ۱۸ ساله قدش بلند بود که سرش را به کنار خم کرده بودند.
شهید جنگ ۱۲ روزه فرزندش را بچه‌شهید صدا می‌زد
انگار مرتضی میثمی برای شهادت از مدت‌ها پیش آماده بود. همسرش می‌گوید: گاهی که بچه‌ها به حرفم گوش نمی‌دادند می‌گفت طوری رفتار کن که شهید شدم، بتوانی کنترلشان کنی. حتی گاهی علیرضا را بچه شهید صدا می‌زد.
موسی آخوندزاده تا پای جان مقابل ورود مواد مخدر به کشور ایستاد
آن روزی که خبر شهادت موسی آخوندزاده به خانه رسید هیچ کس باورش نمی‌شد، اما او به پاس ایستادگی برابر اشراری قصد وارد کردن مواد مخدر به وطن را داشتند به درجه رفیع شهادت نائل شد.
خانه خدا آخرین مقصد معصومه اعظم‌زاده بود
معصومه اعظم‌زاده که یکی از خیابان‌های محله رازی به نام اوست، دهه ۶۰ و در سرزمین وحی، شهید شده است.
یک زن با داغ ۷ پاره تن
حس غریبی است روبه‌روشدن با زنی که داغ ۷ نفر را دیده بود. حاج خانم جمعه‌پور نه‌تنها برای فرزندانش که برای سایر اعضای فامیل هم که به جبهه می‌رفتند و شهید می‌شدند، مادری می‌کرد.
«وطنی»؛ شهیدی که خاطراتش را در دفاع از وطن منظوم کرد
وحید‌رضا وطنی، از پاسدارانی است که در یکی از عملیات‌های درگیری با عبدالمالک ریگی در زاهدان به شهادت می‌رسد. او به منظوم‌کردن خاطراتش پرداخت و در همین راستا حین تمرین، ماموریت یا آموزش خاطرات را در قالب شعر می‌نوشت.