شهید

دارایی شهید غفاریان وقف خودش شد
 پدر شهید محمدصادق غفاریان می‌گوید: من نمی‌خواستم مالی از شهید بگیرم، گفتم مال خودش برای خودش بماند و بقیه را هم من به او می‌بخشم؛ خانه را به اسم او وقف کردیم تا مجتمع فرهنگی احداث شود.
شهید ۱۶ ساله چهاربرج، دو بار تشییع شد
شهید کاظم دهقانی کوچک‌مرد بزرگی که یک روز بند پوتین‌هایش را محکم بست و از دل محله چهاربرج رفت تا تنها چند ماه بعد و درست شب عید سال ۶۱ پیکر دو‌نیم‌شده‌اش به خانه برگشت.
الهه زینال‌پور دانش‌آموز شهیدی که زیر تانک رفت
چادر الهه بین چرخ‌های تانک گیر کرده بود و او را تا مسافتی با خودش می‌کشاند. مریم هم داخل جوی آب افتاده و دست‌وپایش شکسته بود. الهه چندروز بعد شهید شد.
ماجرای هفتاد‌و‌دومین پیکر
شهید غلامحسین رئوف‌مبینی قوانین خاصی در زندگی داشت. اهل کوه‌نوردی بود و با بزرگانی مانند عباس جعفری برای کوه‌نوردی همراهی می‌کرد. جمعه‌هایش برای صله ارحام بود. بیشتر روز‌ها را روزه بود.
جبهه سهمیه‌بندی نیست
برادر شهید ان موسوی می‌گوید که از سیدعلی پلاک و استخوانی و از سیدمحمد‌اسماعیل جنازه‌ای با پهلوی شکافته آوردند.
 بلالِ اذان‌گویم نیامد
سال‌های‌۱۳۶۳ و ۱۳۶۵ خاطرات تلخی را در ذهن خانواده رفیع‌زاده حک کرده است؛ خاطراتی که با گذشت ۳۰ سال هنوز هم اشک را بر گونه‌های خواهر شهید جاری می‌کند.
روایت ایثارگری اهالی منطقه ۳ در دفاع مقدس
خانه ما در حاشیه بولوار راه‌آهن بود. جمعیت بسیاری از پاسداران و بسیجیان که آماده اعزام به جبهه و منتظر آمدن قطار بودند، کنار بولوار نشسته بودند. برای همه‌شان چای درست کردیم.