محله شقایق2 همیشه پر از رفت و آمد است و خرد و کلان در خیابانهای باریک و کوچههای پرپیچ و خمش در رفت وآمدند. کافیست دنبال آدرس یا فردی باشی، همه داوطلب میشوند که راهنماییات کنند. پیدا کردن یک همسایه کار راهانداز و خوب در این محله اصلا سخت نیست، چون همه عادت دارند که به داد هم برسند و گرهی از زندگی یکدیگر باز کنند. اما بیشتر اهالی روی بعضی همسایهها اتفاق نظر دارند و بیبرو برگرد یکی دوباری گره کارشان به دست آنها باز شده است.
برای نوشتن از ستون همسایهبههمسایه با شما به هر گوشه از شهر میآییم. این هفته قرعه محلهگردی ما برای پیدا کردن همسایه خوب به نام خیابان طبرسی شمالی60 افتاده است. پرسوجو از جوانترها و مسنهای محله ما را به سوی سوپری محله سوق میدهد. بعد هم سمت دو همسایه دیگر که در کوچه مورد احترام هستند.
در محلات مختلف منطقه۶ ، زندگی هر آدم، زنجیری است که به زنجیر دیگر قلاب شده است. آدمها دلگرم به بودن یکدیگرند و زندگی را هر چند سخت، در کنار هم پیش میبرند. این بار به سراغ این زنجیرها رفتیم. کارآفرینانی که باعث مهارتافزایی و اشتغالزایی دیگران شدهاند.
ساعت 2:40 بامداد، اهل خانه با شنیدن صدای تکآژیر آمبولانس، هراسان منتظر توقف ماشین میمانند.
باباحسن با لباس فیروزهای و شبرنگ پاکبانی در سیاهی شب روی برانکارد میدرخشد. بر خلاف روزهای دیگر، به جای رفتن به خیابان فروزانفر محله پنجتن، به بیمارستان شهید هاشمینژاد میرود.
اهالی خانه هنوز در بهت و حیرتاند که چه اتفاقی افتاده است و با یک خبر غافلگیرتر میشوند. کادر درمان خبری میدهند که هیچکس باور نمیکند: مرگ مغزی حسن نوروزی؛ مردی که با اهدای اعضایش 5 بیمار به ادامه زندگی امیدوار شدند.
جوان و بیادعا هستند، خودشان را خادم مردم میدانند و جزو افتخاراتشان است که در طول 9سال کاریشان، نهتنها رقمی بابت کارشان دریافت نکردهاند؛ بلکه همیشه خودشان هزینههای جانبی را پرداخت میکنند. نمیشود ساکن محله طرق باشید و رسانه مرتبط با این محله را در فضای مجازی نشناسید. رسانهای که چند سالی میشود بهدلیل افزایش هزینه کاغذ از بین مردم جمع شده وحالا با نام «طریق طرق» در فضای مجازی انعکاس مییابد.
محمد فهیم، رئیس شورای اجتماعی محله امیرآباد، با تعریف خاطرهها و تجربیاتش، دوره بازنشستگی را برایم پربرنامه و پرکار توصیف میکند. هشت سال میشود از سازمان اتوبوسرانی مشهد بازنشسته شده و این مدت را به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی پرداخته است. به بهانه سوم مرداد، روز خانواده و تکریم بازنشستگان، در مسجد محله با او گفتوگو میکنیم.
حالا باید فصل برداشت محصول جوانیشان باشد. سایه دیواری بنشینند و خوشیهایی را که در ادامه راه است مزمزه کنند. اما ترس آمیخته با نگرانی لحظهای رهایشان نمیکند. حتی وقتی زنبیل کنفی را به دست میگیرند و با قامتی خمیده تا نانوایی سر محله را گز میکنند یا وقتی در پناه سایه درختی نشستهاند، هزار فکر از سرشان میگذرد. اگر بیمار شوند، چه کسی مراقبشان خواهد بود؟ هزینه درمانشان را از کجا باید جور کنند؟ اگر اتفاقی برایشان بیفتد چه کسی خبردار میشود؟ خیلی از آنها با پا گذاشتن به دوره سالخوردگی، به جای شادی و تفریح، باید نگران عایدی، مسکن و بیماریشان باشند. به مناسبت سالروز خانواده و تکریم بازنشستگان، به سراغ تعدادی از سالمندان میرویم که ساکن همین منطقه هستند و همسایه با ما.