کدخدا برای همه اهالی مهرآباد مثل پدر بود. با ما همینطور رفتار میکرد که با بچههای خودش. مثلا وقتی من هفتسال داشتم، عمو دوتومان عیدی داد به من. خداوکیلی هیچکس آن زمان دوتومان عیدی نمیداد.
علیاصغر حسنیبغدادآبادی معروف به ناصر حسنی، در ۱۸سالگی به شهادت رسید. عصمت حسنی، با یادآوری خاطرات و سیره زندگی برادر شهیدش، از مسئولان میخواهند نام او را به کوچه قدیمشان بازگردانند.
فاطمه ترکانچرخ، مادر پر اولاد محله مهرآباد در آستانه ۸۰ سالگی هنوز هم پشتیبان بچههاست. فرزندانش میگویند: خوشی همه را به خوشی خودش ترجیح میدهد!
پیرمرد خارکن محله طالقانی صبح تا شب زحمت می کشد، او می گوید همیشه دوست داشتم دخترانم که حالا برای خودشان خانمی شدهاند، زندگی شرافتمندانه و آبرومندی داشته باشند و پیش بقیه سرافکنده نشوند.
صابر هم پرستار است، هم مددکار، هم کدبانوی خانه و هم پدر و سرپناه خانواده . داستان زندگی او، روایت مردی که با وجود ۶۵ سال سن، از دختر معلول و پسر شیزوفرنی و همسر ناتوانش، بهتنهایی مراقبت میکند.
هدی اخلاقی و همسرش با اینکه یک پسر ۱۰ ساله داشتند، تصمیم میگیرند دوباره بچه دار شوند، غافل از اینکه سه قلوها در راه هستند و به یک باره خانواده سه نفری آن میشود، شش نفر.
یک خانه اجارهای ۵۰ متری در خیابان رستگاری، یک دکه در بازار ابریشم قاسمآباد و وجود نام «امیررضا عامری» در برگ وسط شناسنامه علی و شبنم، حقیقت فعلی زندگی این زوج معلول است.