خانواده - صفحه 5

من دوباره زنده شده‌ام!
بعد از اهدای عضو؛ شادی کاظمی خواب پدرشوهرش، مرحوم محمدجواد ادبی، را می‌بیند که به او می‌گوید: من ۲۹روز است دوباره زنده شده‌ام و چند‌باری این جمله را تکرار کرد.
«بی‌بی آفتابگردان» و «بابا امید» در باغ‌های التیمور زندگی می‌کنند
سید علی‌اصغر حسینی و همسرش خدیجه حسینی، هفت‏ سالی می‌‏شود در باغی چسبیده به کوچه‌های التیمور زندگی می‌کنند، آن‌ها هر روز لابه‌لای بوته‌های گوجه و درختان میوه می‌چرخند و به آنها رسیدگی می‌کنند.
خانه خانواده عرب میزبان کودکان نیازمند درمان است
اینجا خانه هما و سعید است؛ زن و شوهری که پس از تولد تنها دخترشان، یک فرزندخوانده و فرزندان نیازمند دیگری را به عنوان «میهمان» در آغوش کشیده‌اند.
از قعر غار تا اوج قله با خانواده کوهنورد خادم
از اعماق غار عمودی پراو در کرمانشاه تا اوج قله آیلندپیک در هیمالیا نقشه‌ای پرپیچ‌وخم را می‌سازد که می‌توان اسم آن را کارنامه خانواده خادم گذاشت! خانواده ‌ای از محله فاطمیه که زندگی‌شان با کوهنوردی گره خورده است.
دوقلوها در ده سالگی حافظ قرآن شدند
معصومه خانم حسینی، مادر خانواده تصمیم گرفت به دخترانش قرآن یاد بدهد. آنها با کمک مادر سوره نبأ، را حفظ کردند. بعد هم حفظ سوره‌های کوچک شروع شد و زمانی‌که مدرسه‌ای شدند جزء‌۳۰ را حفظ بودند.
بزرگ‌ترین مجمع خانوادگی کشور ۶۰۰ عضو دارد
از سال ۶۸ اعضای خانواده پیوندیان دورهم جمع می‌شوند و مراسم عزاداری و اعیاد را برگزار می‌کنند. اعضا این خانواده که حالا به ۶۰۰ نفر می‌رسند، انجمن «مجمع امام‌صادق (ع)» نامیده می‌شود.
تلفیق درس و کار با ورزش، هنر برادران رفیعی است
مهیار و ماهان رفیعی، برادران رزمی‌کاری هستند که در طول فعالیت‌های ورزشی‌شان تا به امروز نشان‌های رنگارنگی از رقابت‌های گوناگون به دست آورده‌اند. مهیار از ۱۵ سالگی هم سر کار می‌رود، هم درس می‌خواند و هم ورزش می‌کند.