حسین عباسزاده، نویسنده مشهدی کتاب «خوشبحال هیچ کس نیست» میگوید: اگر نگاهی به اطرافمان بیندازیم میبینیم که خیلی از ما حسرت زندگی دیگری را داریم، حسرتی که برخواسته از آگاهی کمِ ما نسبت به واقعیت زندگی آن شخص است.
در خانه دهنویها، انس با قرآن رسم و راهی است که مادر، با علاقه و صبری شیرین، جلوی پای فرزندانش گذاشته است. محمدطاها، پسر پانزدهساله و ارشد خانواده حافظ کل قرآن کریم است.
«درّحیها» خانواده تکواندوکار محله رسالت هستند؛ به عبارتی تکواندو بهانه مشترکی است که اعضای این خانواده به واسطه آن کنار هم ایستادهاند و دست هم را گرفتهاند.
خانواده بهرام چهار نسل است که در دریا و با دریا زیستهاند و روزی خود و خانواده شان را از دریا به خشکی آوردهاند. کشتی برای آنها به منزله خانه دوم بوده است و به جای زمین زیرپایشان.
در برنامهای که با عنوان «مغز بادام» در مسجدالنبی محله احمدآباد برگزار شد، از پدربزرگهایی که از سال۱۴۰۱ تا کنون نوهدار شدهاند، قدردانی شد.
ما ۵ فرزند داریم، همسرم چند سالی بود که با ماشین کار میکرد و از صبح تا شب زحمت میکشید و دسترنجش را برای ما میآورد، اما روز اول ماه مبارک رمضان با دهان روزه رفت و دیگر نیامد.
محمد و آرزو نیک؛ پدر و دختر شاعر که یکی راه پر پیچ و خم ادبیات را طی کرده و دیگری پای قله ادبیات شعر ایستاده است. از محمد نیک مجموعه شعری به نام «هرگز گلی را پرپر نکردم» به چاپ رسیده است.






