راسته نوغان و دروازهای با همین نام که آخرین نقطه اتصال به شهر بوده است، میان مشهدیها شهره است، اما قصه این تکه از شهر، روایت بلندی است از تاریخ قدیمیترین محله مشهد. غلامرضا جلالی، پژوهشگری است که نوغان را در میان اسناد و کتابهای تاریخی، جستوجو کرده و به نکات و مطالب مهمی درباره آن دست یافته است.
او در جلسهای که در «مکتب بافت» برگزار شد، درباره رجال نوغان حرف زد و به پرسشهای خبرنگار شهرآرا درباره این تکه از تاریخ شهر مشهد پاسخ داد. این گزارش براساس مسائل مطرحشده در نشست و مصاحبه با او تنظیم شده است.
نوغان یکی از شهرهای قرارگرفته در دشت توس و مرکز آمدوشد بزرگان و صاحبان علم بوده است. رجال و شخصیتهای زیادی نزدیک به ۱۰ قرن از شهر نوغان برآمدند و توانستند به جایگاه فرهنگی ممتازی در دشت توس و سطح خراسان، دست پیدا کنند.
نوغان در ۱۲۰۰ سال پیش، شهری در نزدیکی باغ «حمیدبنقحطبه» است. فاصله آن باغ -که بعدها با وجود قبر مبارک امامرضا (ع) زیارتگاه مشتاقان میشود- تا نوغان، چندصدمتر بیشتر نبوده است، اما در گذر تاریخ با گورستان پوشانده میشود.
افراد معمولی و بزرگان زیادی وصیت میکنند که در جوار علیبنموسیالرضا (ع) دفن شوند و به همین دلیل، این فاصله چندصدمتری -که میان این شهر تا حرم قرار دارد- مملو از گورهایی میشود که به اعتبار مدفن حضرت رضا (ع) در این مکان، به دامن خاک سپرده میشوند.
شخصیتهای زیادی در آن گورستان آرمیدهاند که البته سرنوشتشان با نوسازی و تخریب در دهههای پیشین گره خورد و اکنون جز چند قبر شاخص، چیزی از آن باقی نمانده است. از نوغان تاریخی نیز جز یک راسته و یک خیابان با این نام که با میدان طبرسی قطع شده است، اثر زیادی نیست.
البته سرنوشت این شهر تاریخی هم پرفرازونشیب بوده و نوغان در دو مقطع زمانی، کاملا تخریب شده است. جلالی درباره حملات به این شهر و آنچه از نوغان باقی مانده است، میگوید: «تخریب این شهر نخستینبار در حمله آزها در سال ۵۴۹ قمری رخ داده است.
آزها تیرهای از ترکها بودند که خاستگاهشان قرقیز است. صدمه دیگر در ۶۱۷ قمری بوده که نوغان، کامل تخریب شده است. در این حمله، شخصیتهای مهمی در اینجا کشته شدند که در متون کهن، نام آنها آورده شده است».
از نظر استاد جلالی، این شهر آباد که بیشتر اسناد تاریخی خود را در این دو فاجعه از دست داده بود، مدتی مخروبه میماند و اسنادی که به دست ما رسیده است، مربوط به بعد از حمله مغول است؛ البته منابعی که دیگران در خارج از این شهر روایت کردهاند و منابع تاریخی دیگر که عربها نگاشتهاند، از آن زمان برای ما باقی مانده است که محققان باید آنها را بجویند.
جلالی در این میان، از تجربه شخصی خود نیز میگوید: «زمانی که برای بررسی و ساخت مستند به نوغان رفتیم، حداقل ۱۰ تا ۱۵ کاروانسرا در این راسته وجود داشت که بازمانده دوران صفویه بود. با تکیه بر مستندات، آخرین بازسازی بهصورت طبیعی در دوره صفویه رخ داده است».
سادات موسوی که حضورشان از قرن ۵ تا ۱۰ قمری در جوار امامرضا (ع) پررنگ است، به مدت پنج قرن نقیب سادات بودند و بازسازی این شهر را برعهده داشتند؛ دودمانی که پنج قرن دوام آورد و شخصیتهای مهمی در نوغان دارد.
دو شخصیت مهمی که بخشی از تاریخ مشهد را رقم زدهاند، اکنون مزارشان در نوغان و در نزدیکی حرم امامهشتم (ع) همچنان باقی و محل زیارت است؛ مزار «سیدمحمد تاجالدین» که بیشتر با نام گنبد خشتی شناخته میشود، در طبرسی قرار دارد. نسبنامه این شخصیت، روی سنگ در سرداب مزارش، حک شده است و نشان میدهد که نسل او به موسیبنجعفر (ع) میرسد. مزاردیگر هم متعلق به «نظامالدین علیشاه» است که در بازارچه حاجآقاجان قرار دارد.
طبق گفته جلالی، این مزار زمانی به «باغ رضوان» که فقیه سبزواری آن را ساخته است، الحاق میشود و در یکی از حجرات قرار میگیرد. پس از تخریب، این بخش مزار در زیر خاک مدفون میشود. در زمان تولیت آیتا... واعظطبسی، او درخواست تحقیق در اینباره را میدهد و در این ناحیه حفاری میشود. حفاران به یک سنگ اصلی یشم میرسند که نسب و نام این شخصیت بر روی آن نوشته شده است.
جلالی ابراز امیدواری میکند که بارگاه متناسبی برای این سید دانشمند و صاحب عنوان و مؤثر در تاریخ مشهد ساخته شود و ادامه میدهد: «حدود هفتصد سال پیش که به مشهد تهاجم شد، این سید باتوجهبه نفوذی که میان مردم داشت، توانست شهر را آزاد کند و مشمول تکریم دولتمردان آن زمان قرار گرفت و در همین راه هم به شهادت رسید».
محقق شهرمان درباره نقش خانواده سادات موسوی در تاریخ مشهد توضیح میدهد: «خانواده سادات موسوی با حضور حداقل پانصدسالهشان، در حفظ نوغان و گسترش علم در این منطقه، مؤثر بودند و وجود مقابرشان نیز گوشهای از تاریخ شهر را روایت میکند. همچنین در حفاظت بسیاری از منابعی نقش داشتند که در خراسان جایگاه ویژهای داشت. از شخصیتهای نوغانی هم در منابع دوران نقابت سادات موسوی، یاد شده است که خوشبختانه آن منابع به دست ما رسیده و در بسیاری از کتب خطی که در حرم مطهر وجود دارد، ذکر شده است».
تدفین پیکر مطهر امامرضا (ع) در مجاورت نوغان و عبور جاده ابریشم از کنار این شهر، باعث رفتوآمد گروهها و تفکرات مختلف به این منطقه شد و از نوغان، بلادی جریانساز در تاریخ اسلام ساخت. سوریها، عراقیها و حجازیها، هندیها و مردمان آسیای میانه و دیگر ملیتها به نوغان میآمدند و نام این شهر را میتوان در منابع خارجی زیادی یافت.
ازسوی دیگر، سکونت بزرگان و آمدوشد آنها، پنج جریان علمی را در نوغان پدید آورد که جلالی ردپایشان را در تاریخ جستوجو کرده است؛ مدرسیها که تلاش میکنند علوم دین را از طریق مدارس به نوآموزان انتقال دهند، از نخستین جریانات فرهنگی این خطه اند. تفسیر، از دیگر جریانهای پرخروش است که منجر به تألیف تفسیر در این شهر میشود و پای افراد صاحبعلمی را که میخواهند آن را بیاموزند و اجازه روایتش را داشته باشند، به این نقطه باز میکند.
جلالی در تکمیل این بخش، مثالهایی هم میزند: «اماممنصوری که حاکم شافعی نوغان است، «سنن دارقطنی» را در بغداد آموزش دید و افراد مختلفی از سراسر نقاط جهان به دیدار او میآمدند تا این سنن را آموزش ببینند و اجازه نقل آن را داشته باشند. بعضی از این اجازهنامهها در کتابهای مختلف به چاپ رسیده است و کسی نیست آنها را جمعآوری کند تا بفهمد نوغان چه عظمتی داشته است.
یکی از محدثان بزرگ شافعی، ابوسعد ناصر نوغانی است که در همینجا زندگی کرده و دفن شده است. ابوالحسن علیبنحسین محمد متولینوغانی، از آخرین محدثانی بوده است که در قرن ششم و پیش از حمله مغول در این شهر میزیستهاند.
پس از او دیگر محدثی در نوغان حضور نداشته است تا زمانی که علامهمجلسی و دیگران در زمان صفویه به مشهد میآیند. ملامحمدباقر سبزواری نیز از اصفهان به مشهد آمد و مدرسه باقریه را ساخت تا با اخباریگری مقابله کند. اینها اجزای هویت ما هستند که باید حفظ شوند».
قاریان نوغان هم در تاریخ، صاحب نام هستند. جلالی در اینباره میگوید: «وقف ویژهای داریم که وقفنامه هم دارد. یک قرآن وقفی در سی جزء جدا را یکی از آدمهای پرآوازه علم حدیث، وقف قاریان قرآن نوغان کرده است. آن زمان، قاریان بهدلیل گرانی کاغذ نمیتوانستند قرآن تهیه کنند و یک فرد متمول، این قرآن را هدیه کرده است تا بین قاریان بچرخد».
علم حدیث از دیگر علوم جریانساز نوغان است و حدیث سلسلهالذهب، یکی از احادیث مهم شیعه برخاسته از این شهر است. ناقلان نوغانی این حدیث که بیواسطه و باواسطه آن را از امامرضا (ع) شنیدهاند، در نشر آن نقش پررنگی دارند: «شیخصدوق نزدیک به سی روایت از ابوالحسنشاهمحمد تمیمینوغانی(از مشایخ شیخصدوق) نقل کرده است.
او حدیث سلسلهالذهب در کتاب «عیوناخبارالرضا»ی شیخصدوق را از ایشان نقل کرده است. این نشان میدهد که جایگاه این راویان در چه حدی بوده که فردی مانند شیخصدوق که انسان جهاندیدهای بوده است، از او حدیث نقل میکند».
جریان فقه، آخرین موضوعی است که جلالی به آن اشاره میکند: «سرآمد این جریان، شیخمحمد معروف به ابوبکر طوسینوغانی است که پیشوای اصحاب شافعی نیشابور و فقیه بود. این فرد، شخصیتی کلیدی داشت که فقه و عرفان را با هم جمع کرد و جریان عرفان را در نوغان بهراه انداخت. تردیدی در علم و بزرگی او نیست.
وی با کمک اماممحمد غزالی و همکاری ابوالقاسم بشیرینیشابوری یک رویداد تمدنی در نوغان پدید آورد. آنها چالش بین کلام و عرفان و فقه را از بین بردند و تحول عظیمی را در خراسان بهوجود آوردند. این سهگانه را در نوغان آمیختند و همه دنیای اسلام را تحتتأثیر قرار دادند».
در منابع تاریخی، نام فردی به نام شیخ نوغانی آورده شده است که جلالی، او را ابوبکر طوسینوغانی میداند و از نزدیکان ابوسعید ابوالخیر است. او روایت میکند: «از چین یک نفر به مهنه میآید تا مهتر آنجا را ملاقات کند.
ابوسعید ابوالخیر یک نفر از مشایخ عرفانی نوغان را که آنجا کنارش نشسته است، به او معرفی میکند و میگوید: مهتر ما ایشان است». باتوجهبه شهرت شیخ نوغان در آن زمان، نام اصلی او آورده نشده است، ولی جلالی تأکید میکند این شخص، ابوبکر طوسینوغانی است که عطار نیشابوری نیز سخنانی از او نقل کرده است.
ابوسعیدابوالخیر با سه نفر در نوغان ارتباط دارد؛ ابوالفضل محمدبناحمد عارف نوغانی، خواجه اماممظفر حمداننوغانی و ابوبکر نوغانیطوسی. او هر وقت به نوغان میآید، به خانه یکی از این سه نفر میرود و به رفتوآمد او به خانه ابوبکر نوغانیطوسی در منابع اشاره شده است.