
خانه تاریخی امیر فخریان، یکی دیگر از قربانیان تخریب
این خانۀ قدیمی که به «سرسرای امیرفخریان» شهرت یافته، در خیابان طبرسی، کوچۀ محراب، کوچۀ طلایی، بنبست اول، سمت راست واقع شده بود. درخصوص تاریخچه و وجهتسمیۀ این خانه باید گفت که طبق کتیبۀ موجود در بنا تاریخ ساخت آن مربوط بود به سال ۱۳۲۹ قمری. مالک قبلی این خانه آقای زرافشان بوده، اما پساز آن که آقای امیرفخریان منزل را از ایشان خریداری میکند، کمکم نیز نام منزل به نام ایشانتغییر مییابد؛ درحالحاضر محمد امیرفخریان، فرزند ایشان، مالک زمین این خانۀ قدیمی است.
ویژگی
نمای آجری این خانه با آجرهای ششوچهارگوش، نقشدار و تراشدار و با نقوش گل و قلمدان شکل گرفته بود. وجود تاقچههای آجریِ بیضی نیز زیبایی بیشتری به این نما داده بود؛ درون هرکدام از این تاقچهها یککاشی قرار داشت که آیۀ «انا فتحنا لک فتحاً مبینا» با رنگ فیروزهای بر رویش نقش بسته بود. ستونها و ستوننماهای آجریِ برشخورده و نقشدار هم از دیگر زیباییهای این بنا بود که طاقنماهای آن بهصورت رومی اجرا شده بود.
مشخصات
ههانطور که گفته شد منزل امیرفخریان در انتهای کوچۀ بنبستی قرار داشت؛ ورودی خانه که در گوشۀ ضلع شمالی آن قرار گرفته بود، شامل یکسردر ورودیِ مزین به آجرهای برشخورده و نقشدار بود. بعداز آن وارد حیاط میشدیم؛ این خانه بهصورت حیاط مرکزی بود و دورتادور حیاط را اتاقها و فضاهای دیگر در برگرفته بودند. از ضلع شمالی و جنوبیِ همین حیاط، راهپلهای تعبیه شده بود برای دستیابی به طبقۀ دوم خانه.
طبقۀ دوم خانه دارای بالکن کوچکی در ضلع جنوبی حیاط بود که هریک از اتاقها بهطور مستقل با این بالکن ارتباط داشتند. حاشیۀ بام خانه نیز به آجرکاریهای آبچکانیِ ظریف مزین بود و در دیوارها نیز میشدانواع آجرکاری را دید. نمای این خانه درواقع نمایشگاهی بود از آجرهای نقشدار، برشخورده و ساده در شکلها و ابعاد متفاوت که هر بینندهای را به حیرت وامیداشت.
وضعیت فعلی
سرای امیرفخریان در حال حاضر با خاک یکسان شده است؛ به این عبارت که ابتدا برای خروجش از لیست آثار ملی، رای دیوان عدالت گرفته وبلافاصله تخریب شد تا جای خود را به یک پروژه اقامتی جدید بدهد. سرنوشت این سرای زیبا نمونۀ روشنی است از شیوۀ رفتار ما با آثار هویتی خود!
این تغییرات یعنی چه؟
سعید مهرپویا-از حدود ۹۰سال پیش که با موافقت نایبالتولیۀ وقت، محمد، ولی اسدی، نخستین خیابان از میان باغ «تولیت» یا باغ «آصفالدوله» گذشت و چهارراه نادری را از سمت جنوب غرب به بیرون شهر پیوند داد، این خیابان نامهای گوناگون به خود داشته است. در سال ۱۳۰۷ خیابان از چهارراه نادری تا کمی پایینتر از کوچۀ سراب کشیده شد و نامش را «شاهرضا» گذاشتند.
دوسال بعدتر از انتهای خیابان «شاهرضا»، محل فعلی چهارراه «خسروی»، خیابان «خسروی» تا خیابان «پهلوی (ارگ)» کشیده شد. بدینترتیب خیابان «شاهرضا» بهمرور یکی از خیابانهای مهم مشهد شد. بعدها امتدادش از چهارراه خسروی بهسمت جنوبغرب هم کشیده شد و مردم به آن «خیابان خاکی» میگفتند.
انقلاب که پیروز شد نام این خیابان و امتدادش از چهارراه نادری تا میدان راهآهن به «آزادی» تغییر کرد. هرچند این نام برای این بخشِ تقریباً ۶۰۰متری از چهارراه نادری تا چهارراه خسروی، خیلیرسمی نبود و در نقشههای آنسالها گاه نوشته میشد و گاه نه، در ارجاعهای اداری با توصیف محدوده به آن اشاره میشد. سال ۱۳۸۹، شورای شهر مشهد مصوب کرد که نام خیابان «آزادی» برای تکریم مرحوم آیتالله بهجت و جلوگیری از اشتباه گرفتن آن با بولوار آزادی، به نام آیتآلله بهجت تغییر کند.
البته این نام همچنان برای بخش میانی چهارراه نادری و خسروی بهکار نمیرفت. تا اینکه در ابتدای دهۀ ۹۰، تابلوهای این خیابان به نام «شهیدرجایی» تغییر کرد و در برخی نقشهها و ارجاعهای اداری هم نام «شهیدرجایی» استفاده شد. فروردین ۱۳۹۵ که بحث تغییر نام بولوار آموزگار در شورای شهر مطرح شد، پیشنهاد نام «شهیدرجایی» به میان آمد -گو اینکه برخی از اعضای شورا از وجود خیابانی با این نام در مشهد بیخبر بودند- و نام بولوار «آموزگار» به بولوار «آموزگار شهیدرجایی» تغییر کرد
ماهها گذشت تا همین چندهفتۀ پیش که دوباره تابلوهای خیابان آیتالله خزعلی، جانشین تابلوی خیابان «شاهرضا»، «آزادی»، «بهجت» یا «رجایی» شد. یکخیابان و اینهمه تغییر بیشک و بهیقین نشانۀ سردرگمی و بهبازیگرفتن تاریخ و حافظۀ شهر است.
بهحق و قانونی است که از شورای شهر تازه بخواهیم کمتر سربهسر شهر و نامها و حافظهاش بگذارند؛ شهر بهاندازۀ کافی گرفتاری دارد. فرصت و بهانۀ اندیشیدن و پیشنهاددادن هم گذشته است. پس چه بهتر که یکبار برای همیشه از این بیراهۀ تکریم و تعظیم شخصیتها که فقط با نامگذاری خیابان و محله و کوچه و بوستان انجام میشود، دست برداریم و بگذاریم شهر خودش با مردمانش، با روزمرگیهایش، با رویدادهایش، با تعامل و کنش جامعه و کالبد جان بگیرد و قوام یابد.
«سنگی به چندسال شود لعل پارهای / زنهار تا به یکنفسش نشکنی به سنگ»
این دستکاریهای ساختگی میآید و میرود، اما به یاد نمیماند...
پ. ن: جستجو در پایگاه اینترنتی شورای شهر و شهرداری مشهد برای مصوبات دو تغییر نام آخر نتیجهای دربر نداشت.