اوایل قرن، تعدادی کارشناس اداره احصاییه یا همان ثبت احوال قدیم به محلات حاشیه شهر و روستاها میرفتند و برای مردم نام خانوادگی انتخاب میکردند.
این رخداد در سال ۱۳۱۳ خورشیدی، پس از تصویب قانون الزامی شدن نام خانوادگی روی میدهد. با اجرایی شدن این طرح، استفاده از القاب گذشته، منسوخ و انتخاب نام فامیل برای همه اتباع ایران اجباری میشود. این در حالی است که نخستین شناسنامه ایران ۹ سال پیش از این در سوم دی ۱۳۰۴ به نام فاطمه ایرانی صادر شده است.
در کتاب «مشهد از نگاه سیاحان» آمده است که ایرانیان در گذشته صاحب نام فامیل نبوده و از القاب سیاسی یا مذهبی برای شناسایی و تشخیص یکدیگر استفاده می کرده اند.
البته یکی دیگر از دلایل استفاده از القاب، دادن ارزش و پایگاه اجتماعی، شغلی، مذهبی و سیاسی به افراد بوده است. در واقع در زمان صفویه است که اعطای القاب مذهبی رونق زیادی پیدا می کند، آن چنان که جنبه عمومی می یابد.
برای نمونه، دادن لقب «مشهدی» یا «مشدی» به فردی که به زیارت مشهد یا «حاجی» برای کسی که به زیارت حج می رفته، از این جمله بوده است. از دیگر القابی که در گذشته به ایرانی ها داده می شده، «خان» بوده است. خان مربوط به عصر زمین داری در ایران بوده و بعد از چیرگی مغول ها متداول شده است.
همچنین در تاریخ معاصر ایران به ویژه عصر قاجار، القاب و عناوین متعددی وجود دارد که با هدف بهره مندی صاحبان آن ها از امتیازات مادی یا مشاغل دولتی، با نظر مساعد شاه به افراد داده می شده است.
برخی از این القاب، مرکب هستند؛ مانند معین نظام، معین لشکر، ناظم الاسلام، نظام العلما، شمس الشعرا و القاب دیگر. پسوندهایی مانند میرزا، خان، آقا و خانم هم در این دوران متداول بوده ولی برای افرادی خاص استفاده می شده است.
مثلا قرارگرفتن «میرزا» قبل از اسم به معنای باسوادبودن و اهل قلم بودن صاحب آن بوده است. بنابراین تنها برای کسانی به کار می رفته است که سواد خواندن و نوشتن داشته اند.
منابع تاریخی میگویند انتخاب نام خانوادگی پیش از تصویب قانون اجباری شدن فامیلی هم بوده و از سالهای پس از مشروطه در میان قشر روشنفکر یا تجددگرایان رواج یافته است.
در واقع پس از اینکه در فروردین ۱۲۹۷، ادارهای به نام «سجل احوال» در وزارت کشور تأسیس میشود، همه لقب دارانِ دوره قاجاری تصمیم میگیرند شهرت قاجاری خود را کنار بگذارند و برای خود، نام دیگری برگزینند که این انتخاب فامیل به چند روش انجام میشده است.
یکی از آنها انتخاب نام خانوادگی براساس شغل، پیشه یا هنر مرسوم در یک خانواده همچون صراف، جواهریان، آموزگار، پزشکیان و... بوده است.
همچنین موطن و اصل و نسب مثل کرمانی، مشهدی، تهرانی نیز ملاک انتخاب فامیل قرار میگرفته است، ولی برخی مأموران ثبت، ویژگیهای خلقی یا فیزیکی را هم که فرد به آن شهره بوده است، مدنظر قرار میداده اند؛ مهربان، امانت دار، خوش خلق، قهرمان و پیل تن از آن جمله است.
شاید برایتان جالب باشد بدانید عموم این نامهای خانوادگی برای اطلاع رسانی به فامیل، ثبت آن و پیشگیری از انتخاب آن توسط دیگران در روزنامههای کثیرالانتشار چاپ میشده است که نشان بسیاری از آنها را میتوان در جراید دوره پهلوی اول و پس از تصویب این قانون دید، ولی قدمت نخستین اعلان انتخاب نام خانوادگی متعلق به ۱۲۹۷ خورشیدی است.
در این روزگار و پس از آن است که هر فردی بسته به دلایلی که بسیار جذاب و شنیدنی است، نامی برای خود برمی گزیند و آن را در جراید اطلاع رسانی میکند.
در یک اعلان که در شماره ۳۶ روزنامه «بهار» به تاریخ ۱۰ ربیع الثانی ۱۳۳۷ هجری قمری منتشر شده، «علی اکبر دبیرالسلطان» لقب قاجاری خود را کنار میگذارد و از نزدیکان و آشنایان میخواهد او را به احترام نام جدش که «سهراب» نام داشته، «سهرابی» صدا کنند. متن اعلان او چنین است: «اسم فامیل نام خانواده خود را سهرابی که اسم جدم است، معرفی مینمایم.»
چهار روز بعد اعلان دیگری در صفحات این روزنامه سیاهه میشود که در آن، یکی با تکیه بر نام آبا و اجدادی اش از مشهدیهایی که او را میشناسند، چنین میخواهد: «نظر به اینکه اجداد این جانبان معروف به داراب بوده اند، خود را به اسم فامیلی قدیمی دارابی معرفی مینماییم. میرزا آقاخان دارابی، میرزا مهدی خان دارابی رئیس مهدی خان، میرز اکریم خان دارابی.»
نام فامیل مشهدی ها اما در برگزیدن نام اجدادی خلاصه نمی شود و مذهبی بودن مردم شهر در کنار زائرپذیری آن، دامنه این موضوع را گسترش می دهد. برای نمونه در همین روز، اعلان دیگری هم چاپ شده است که در آن «آقایوف» نامی چنین شرح می دهد: « نظر به اینکه از احفاد ائمه اطهار و اولاد حیدر کرار هستم، نام فامیل خود را حیدری معین می نمایم. حاج میر اسماعیل آقایوف (حیدری).»
در آگهی دیگری هم چنین می خوانیم: «چون آبا و اجداد این جانب جعفری مذهب بوده اند، به این مناسبت اسم فامیل خود را جعفری تعیین می کنم. عبدالعلی شاه.» یا در آگهی دیگری آمده است: «به مناسبت اینکه جد اعلای پدری بنده منتهی به جناب مالک اشتر نخعی می شود، نام فامیلی خود را نخعی معرفی می نمایم. صدرالدین اعدل السلطنه(نخعی).»
اما افتخار همسایگی با آستان ملائک پاسبان حضرت رضا(ع) یکی دیگر از فرصت های انتخاب فامیل برای مشهدی ها بوده است که نظیر آن را در دیگر نقاط ایران نمی توان یافت.
برای نمونه مدیر داخلی اداره روزنامه بهار در همین دوران در مطبوعه خود چنین چاپ می کند: « نعمتی. چون این بنده آبایی و جدی به نعمت مجاورت آستان ملایک پاسبان رضوی متنعمم، نام خانواده خود را نعمتی تعیین نموده ام.»
انتخاب فامیل خادم الرضا، رضوی و بسیاری از این دست که در میان خانوادههای اصیل مشهدی رایج است، حکایت از این علاقه و ارادت دارد. شاغل بودن در آستانه هم البته یکی از گزینه های انتخاب نام در این روزگار بوده است؛ «فرج ا... الموسوی» نامی در همین دوران در جریده ای چنین آگهی داده است: « نظر به اینکه اجداد پدری بنده چراغبان بوده اند، لهذا نام فامیل خود را چراغبان معرفی می نمایم.»
نام فامیلی های خادم، کفشدار و دربان هم برگرفته از همین موضوع است. نا گفته نماند که فامیل موسوی به عنوان فراوانترین نام خانوادگی در مشهد ریشه در نام نخستین نقبای مشهد و تولیت داران حرم مطهر حضرت رضا(ع) نیز دارد.
موضوع انتخاب فامیل در این روزگار چنان مهم شده است که برخی با تکیه بر طبع شاعری و خرده قریحهای که دارند، ابیاتی را با همین موضوع مینویسند و برای سیاهه در جراید ارسال میکنند.
در ۶ جمادی الاول ۱۳۳۷ هجری قمری «محمد دانش» چنین سروده است: «از عشق تو دیوانهای زاده سور! / وز عقل و دل و دانش، صد مرتبه دور// با این همه گشته ام به دانش مشهور/ برعکس نهند نام زنگی کافور.»
در این میانه برخی که طبع روان تری داشته اند، کوشیده اند نام انتخابی خود را با سرودن شعر اعلام کنند که اعلان پسر شاهزاده معتضدالسلطنه، محمدتقی قاجار، از این نمونه هاست: «بر حسب سجل شرح احوال/ شد ثبت به پاک اعتقادی// جدم چو به نام اعتضادی است/ گشتیم تمام اعتضادی.»
در یک اعلامیه دیگر که تاریخ ۱۹ ربیع الثانی ۱۳۳۷ هجری قمری، پای آن مهر خورده، محمد حسین میرزا نادری امیرالشعرا چنین گفته است: «نادری. البته شعر مولوی ثانی ملا عبدالرحمن جامی به سمع عموم رسیده که میفرماید به دو معنی تخلصم جامی است، نظر به این شعر، بنده هم عرض میکنم به دو معنی تخلصم نادری است.
وجه اول آنکه نبیره آبروی ایران، نادرشاه افشارم و این تخلص نادر را سزاوارم، وجه دیگر اینکه در سرودن ادبیات نادره دورم و از بی انصافی غاصبان از حقوق مشروعه خویش دچار ظلم و جورم. بناء علیهذا لقب فامیل خود (فرزندی زاده ابوالقاسم میرزا) و سایر اولاد خود را (نادری) اعلام مینمایم.»
این دست اعلانها تا اوایل دوره پهلوی اول همچنان ادامه دارد و به جز مشهد، دیگر شهرهای خراسان را نیز درگیر میکند؛ زیرا مجلس در نهایت هفت سال پس از تأسیس اداره سجل احوال، در خرداد ۱۳۰۴ خورشیدی قانون سجل احوال را هم به تصویب میرساند و در سوم دی همان سال نیز اجرایی میشود.
به موجب این قانون، همه اتباع ایرانى، چه در داخل و چه در خارج از کشور، باید داراى شناسنامه باشند. از آن پس، اعلان درج فامیل در جراید و کاغذ اخبار افزایش مییابد و گاهی به ۱۰ اعلان در یک روز نیز میرسد.
برای نمونه روز ۲۴ دی ۱۳۰۴ روزنامه آزادی در اعلانی مینویسد: «نظر به اینکه بر حسب امر دارالشورای کبری القاب منسوخ گردیده است، از آقایان و دوستان تمنا داریم بعد از این، این جانبان را به نام فامیلی خود که ذیلا معرفی مینماییم، بخوانند و مخاطب دارند: از رشتخوار، حاج علی اکبرخان (اسحاق نیا)، حاجسلطان علی خان (قرایی)، حاج سلیمان خان (اسحاق قرایی).»
انتخاب نام فامیل گاهی دردسرهایی نیز به وجود میآورده است. در واقع در این دوران کمی جمعیت، سبب میشده است مردم نخواهند با فرد دیگری در شهر یا کشور همنام باشند. به همین دلیل در اوایل دوره پهلوی علاوه بر آگهی انتخاب فامیل، اعلانهایی نظیر ثبت نکردن فامیلیهای ازپیش انتخاب شده نیز افزایش پیدا میکند.
برای مثال «محمد حسن سهیلی» نامی از تربت، نامهای اعتراض آمیز در روزنامه بهار منتشر میکند که موضوع آن این است: «واردات اداری/ راجع به سجل احوال/ در جریده فریده ایران، شخصی در دفتر سجل احوال، اسم فامیلی خود را سهیلی معین کرده، قبلا اختیار نام فردوسی و منوچهری و سعدی اسباب حیرتم شده بود، ولی بنده هنوز جزء اموات نیستم و بالغ بر سی سال است که بنده به این اسم مشهور و به افتخار خدمات بنده، فامیل نیز به این اسم معروف است و کتبی که تصنیف کرده ام تماما با همین تخلص، امضای بروات تجارتی و مراسلات رسمی با همین عنوان است؛ چون حضرت عالی کاملا به این قضایا مسبوق و مستحضر میباشید محتاج به شرح نمیدانم. بدیهی است که سابقه و خدمات و زحماتی که بنده به این اسم متحمل شده به این ترتیب از میان میرود، متمنی است شرح واقعه و حق شکنی آقایان را در جریده فریده درج فرمایید.»
روزنامه بهار نیز در پاسخ به این شکایت مینویسد: «گویا به موجب قانون سجل احوال اشتراک در عنوان خانوادگی در یک ولایت ممتنع است، ولی یک عنوان اگر در دو ولایت برای دو خانواده متباین اتخاد شود، خالی از محذور است؛ بنابراین اتخاذ عنوان سهیلی در تهران برای یک خانواده هیچ گونه منافاتی را با نام خانوادگی جناب آقای میرزا سهیلی تربتی نخواهد داشت.»
در آگهی دیگری که بهمن ۱۳۰۴ منتشر شده نیز چنین آمده است: «اگرچه نام فامیلی این جانبان که به مناسبت نام جدمان مرحوم حاج ملا صالح مجتهد (صالحی) معین نموده در سال ۱۳۳۹ هجری قمری در جریده شرق ایران اعلان شده است، معهذا برای اینکه دیگری آن را اتخاذ ننماید، مجددا اعلان و از دوستان محترم خواهشمندیم این جانبان را به نام فوق مخاطب قرار دهند.» یا این: «تکرار نام فامیلی صفا/ کلمه فوق نام فامیلی بنده است. مرتبه اول هم در روزنامه اعلان شده، اینک هم محض یادآوری از آقایان و دوستان خود منت است از انتخاب کلمه فوق خودداری فرمایند.»
و همچنین: «(میثمی) نام فامیلی آقای دکتر امین زاده دندان ساز است، دیگران از اتخاذ آن خودداری نمایند.»
تغییر نام هم یکی دیگر از مواردی است که در این دوران زیاد به چشم میخورد: «این جانب جواد مترجم السلطانِ سابق که نام فامیلی خود را قانع معرفی نموده بودم، اینک به مناسباتی به (نزاکتی) تغییر داده اعلان مینمایم. نایب دوم جوادآقا نزاکتی، صاحب منصب نظمیه خراسان.»
و این: «به مناسباتی از کلمه (سمناری) صرف نظر و مطابق تعرفه صادره از اداره سجل احوال خراسان (ناظم بیدل) را برای نام فامیلی خود انتخاب کردم.» در آگهی دیگری نیز آمده است: «چون کلمه (بنایی) را که نام فامیل بنده است در نقاط مختلفه گرفته اند، اینک (امیربنایی) را برای خود انتخاب و معرفی مینمایم.»
در این ایام، سوای درج نام فامیل، میزان موالید و مرگ و میر، هر ماه یا بسته به شیوع بیماریها هر ده روز، با تیتر «احصاییه متوفیات» و «احصاییه موالید» نوشته میشده است و آمار متوفیات از غسالها و میزان زایمانهای موفق و ناموفق را از قابلهها میگرفته اند.
برای نمونه در روزنامه آزادی به تاریخ خرداد ۱۳۰۷ آمده است: «به موجب راپورت غسالها متوفیات در ۱۵ الی ۳۱ اردیبهشت ۱۲۷ نفر است. به موجب راپورت قابلهها به اداره سجل احوال هم متولدین یک ماهه اردیبهشت ۲۵ نفر میباشد.»
جالب است بدانید این آمار درست در دورانی منتشر شده که بیماری تیفوس در شهر شایع است.
اما اداره احصاییهای که نام آن ذکر شده، سه ماه قبل از این، در حال آماده سازی زیر ساختهای خود بوده است.
روزنامههای خراسان ۷ فروردین ۱۳۰۷ خورشیدی در خبری چنین اطلاع رسانی میکنند: «تشکیلات سجل احوال بعضی ولایات شروع گردیده و اشخاص ذیل برای نقاط ذیل انتخاب شده اند:
تربت حیدریه: آقای محمدرضا خان تیمورتاش رئیس، آقای یوسف خان نوذری معاون، آقا سید محمد خان شکفته، غلامعلی خان، خلوصی عضو. ترشیز: صفا منش رئیس، فغانی، صالحی، شامبیاتی، عضو. بجنورد: یوسف خان اسفندیاری رئیس، حسین آقا ثقفی عضو. مأمورین تربت حرکت نمودند.»
برابر یکى از نخستین آمارها یا شاید نخستین آمارى که از اوراق هویتى مشهد به تاریخ ۴ شهریور ۱۳۰۷ در روزنامه آفتاب شرق منتشر شده است، اوراق هویتی که از نیمه مرداد ۱۳۰۶ تا ۳۱ مرداد ۱۳۰۷ در مشهد و ولایات اطراف صادرشده است، جمعا ۶۲ هزار و ۲۲۱ ورقه بوده است.