زهرا شادمان ۳ سال است برای نیازمندان غذا میپزد
قرار است بیست کیلو برنج خیسخورده از شب قبل را درون قابلمه بزرگ بریزند و برای ۱۱۰ نفر استانبولی تهیه کنند. از یک قابلمه، بخار آبجوش بلند است و از دیگری عطر مایه استانبولی. بخش جلویی حیاط را داربست با روکش برزنت کشیدهاند و چند اجاق پلوپز و دیگرملزومات آشپزی را همانجا گذاشتهاند. شاخ و برگ یک درخت قدیمی که چند پرنده خوشآواز میان شاخه هایش مشغول خواندن هستند، روی سقف این آشپزخانه جمعوجور سایه انداخته است.
اینجا خانه خانواده شادمان در محله بالاخیابان است که نهتنها بخشی از حیاط، که در کنارش وقت و انرژی خودشان را هم وقف تهیه و توزیع غذا برای نیازمندان کردهاند. این روزها به مناسبت ایام فاطمیه، قرار است سی روز آتش زیر این قابلمهها روشن باشد.
۳ روز، ۳ سال شد
برکت این کار از ماه رمضان ۱۴۰۱ جاری شده است. زهرا شادمان که حتی هنگام صحبتکردن با ما هم دست از کار نمیکشد، درباره آغاز این فعالیت میگوید: اولینبار ماه رمضان سه سال قبل بود. خانمی که من را میشناخت و میدانست بهخاطر نذری که دارم، به خانوادههای نیازمند کمک میکنم، پیشنهاد داد که اگر توانش را دارم، به تعداد سی نفر غذای گرم تهیه کنم. در مناطق مختلف شهر کسانی را میشناختم که از نظر مالی نیاز به کمک داشتند و همانها را در فهرست توزیع قرار دادم.
بودجه از او و تهیه غذا از ما. من و همسرم گفتیم یک روز امتحان میکنیم؛ یک روز شد سه روز، سه روز شد سی روز و سی روز شد سه سال. از آن زمان تا امروز این کار ادامه داشته است و هم بانیان اضافه شدهاند و هم خانوادههایی که به آنها کمک میکنیم.
شادمان که نیتی پشت این کار خیر داشته است، ادامه میدهد: دوازدهسال پیش پسرم تصادف کرد و آسیب زیادی دید. با وضعیتی که داشت، دکترها قطع امید کردند، اما خدا خواست و بهبودی کامل پیدا کرد. شفای پسرمان بهانهای شد که هرقدر توان داریم، به ایتام و کودکان نیازمند کمک کنیم. الان نزدیک سه سال است که دیگ نذری برپاست و بیشتر از شصت خانواده در فهرست ما قرار گرفتهاند. همسر و هردو پسرم هم برای پخت غذا به من کمک میکنند.

همراهی برای کار خیر
همه مراحل کار در آرامش، با زیرصدای پرندگان پیش میرود. با اینکه کار سنگین است، زهراخانم دوست ندارد دوروبرش شلوغ شود و فقط یک نفر است که موقع آشپزی او را همراهی میکند.
نزدیک سه سال است که دیگ نذری برپاست و بیشتر از شصت خانواده در فهرست ما قرار گرفتهاند
حالا زهراخانم شادمان و فاطمه مولایی، برنجها را آبکش و مایه استانبولی را آماده کردهاند و نانها را برای تهدیگ، روی روغن داغ مینشانند. روال کار این است که پس از پختن غذا در حیاط خانه، چند نفری برای کمک میآیند تا غذاها را در ظرفهای یکبارمصرف بستهبندی کنند.
شادمان بیان میکند: در فاصلهای که غذا آماده میشود، تلفن را برمیدارم و تماس میگیرم تا بیایند و غذا را تحویل بگیرند. با توجه به تعداد اعضای هر خانواده، هر روز به ۱۱۰ تا ۱۲۰ نفر غذا میدهیم.
زهراخانم از صاحبخانهشان که در این کار خیر با آنها همراه است، قدردانی میکند و میگوید: خانه حیاطدار گرفتیم، چون بریز و بپاش کار آشپزی زیاد است. خوشبختانه صاحبخانهمان فردی شریف و مذهبی است و سالها با برپایی روضههای خانگی، نام ائمه (ع) را در این خانه زنده نگه داشته و الان هم در دیگ ما که بهنام حضرترقیه (س) است، سهمی دارد.
این دیگ حاجت میدهد
زهرا خانم درباره همراهی همسرش میگوید: همسرم هرشب که به خانه میآید، پس از صرف شام و استراحت کوتاه، درباره تهیه مواد اولیه غذاها صحبت میکند. مسئولیت خرید را هم او به عهده دارد.
خانم شادمان در میان آشپزی گاهی میرود و به غذای خانواده خودش که روی گاز داخل خانه گذاشته است، سری میزند و میگوید: غذای خودمان را جدا درست میکنیم و این غذا را تمام و کمال به نیازمندان میدهیم.
او درباره خستگی ناشی از سنگینی کار میگوید: گاهی خسته میشوم، اما یکساعت استراحت کافی است تا دوباره برای روز بعد برنامهریزی کنم. انگار خدا خودش انرژی میدهد. بعضی خانمها با تعجب میگویند ما غذای خانه خودمان را هم بهسختی درست میکنیم، تو چطور این دیگ بزرگ را چندین روز برپا میکنی؟ زهراخانم باور دارد که این دیگ حاجت میدهد.
او میگوید: گاهی بعضی خانمها که میآیند و غذا میگیرند، خودشان داوطلب کمک میشوند. میگویند حاجتشان برآورده شده است و میخواهند کمک کنند. این اتفاقها انگیزه میدهد و نیت ما را تقویت میکند.

سرایت حال خوب
همسایههای زهراخانم میدانند که بهجز شبهای جمعه، همه مناسبتهای مذهبی و اعیاد، دهه اول محرم و آخر صفر و همه شبهای ماه رمضان، هروقت که بانی خیری پیدا شود، آتش دیگ خانم شادمان هم برپاست و بوی غذا کوچه را پر میکند.
زهره ایرانمنش، همسایه روبهرویی این خانه، میگوید: از سه سال قبل که خانواده شادمان به اینجا آمدند، حیاطشان آشپزخانهای شد که خیر و برکت را به این کوچه آورده است. هروقت بوی غذا بلند میشود، همسایهها خوشحال میشوند که چند خانواده امشب غذای گرم دارند و به همت این خانواده آفرین میگویند.
فاطمهخانم، پایه ثابت این آشپزیها، پیازداغ قرمهسبزی فردا را آماده میکند و میگوید: بیشتر همسایههای خانم شادمان میدانند اینجا چه خبر است و بعضی وقتها خودشان هم بانی میشوند. از روزهای اول که خانم شادمان گفت بیا کمک، هروقت بتوانم پای دیگ هستم. پیش آمده است روزهایی که بهعلت پادرد، توان آمدن نداشتم، اما دلم نیامده است که این دیگ را رها کنم. اتفاقا وقتی آمدهام، دیگر از درد و خستگی خبری نبوده است.
به نظر من هر پرس غذا که آماده میشود، جدا از اینکه برکتی برای خانوادههای نیازمند است، برکتی هم برای بانی آن دارد. بهجز این، دیگهای غذا روحیه کار گروهی را تقویت میکند و همه را به جنبوجوش میاندازد. برای مثال، همین دیروز خانمهای داوطلب زیادی برای کمک آمدند و این پیازداغها را درست کردیم.
* این گزارش پنجشنبه ۲۲ آبانماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۳ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.
